Skip to main content

تشتی بر بام

معرفی کتاب
خواجه نصیرالدین که علاقه زیادی به آبادانی کشور دارد، نزد هلاکو خان، پادشاه مغول، فرمانروای ایران می‌رود و از او درخواست می‌کند تا در شمال غربی مراغه رصد‌خانه‌ای بسازد. وی برای اینکه بتواند به خواسته‌اش دست یابد، با انجام یک فرایند ساده به اثبات ضرورت ساخت رصد‌خانه می‌‍‌پردازد.

اژدها و ماه

معرفی کتاب
روزی هلاکو خان پادشاه مغول از خواجه نصیرالدین می‌خواهد تا یک حادثه طبیعی را پیشگویی، و وجود آن را اثبات کند. خواجه نصیرالدین اتفاقی را مطرح می‌کند و با اثبات آن اعتبار خود را نزد پادشاه بالا می‌برد.

به سوی بغداد

معرفی کتاب
این روایت بخشی از زندگی خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف، ریاضی‌دان و منجم ایرانی است. حاکمان مغول از حاکمان قلعه‌های اسماعیلیه و خلیفه بغداد، به پادشاه بزرگ قاآن شکایت می‌کنند. پادشاه برادرش هلاکو را به ایران می‌فرستد. هلاکو برای اجرا کردن خواسته‌هایش از خواجه نصیرالدین مشورت می‌خواهد. بین خواجه و حسام‌الدین، منجم دیگر پادشاه، به دلیل اختلاف نظرشان مناظره‌ای در می‌گیرد. پیروز این میدان چه کسی است؟

زندانی قلعه ها

معرفی کتاب
خواجه نصیرالدین به دلیل حمله مغول‌ها، مانند دیگر هم‌وطنانش به قلعه قهستان پناه می‌برد. حاکم قلعه مردم را آزار می‌دهد و خواجه نصیرالدین کاری می‌کند که باعث می‌شود حاکم قلعه او را زندانی کند. در ادامه اتفاقاتی رخ می‌دهد که سبب نفوذ بیشتر خواجه نصیر در دربار پادشاه می‌شود.

در کوچه‌های طوس

معرفی کتاب
این داستان بخشی از زندگی خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف، ریاضی‌دان و منجم ایرانی را روایت می‌کند. روزی خواجه به منزل یکی از دوستان قدیمی‌اش به نام معین‌الدین می‌رود و متوجه می‌شود که او بسیار غمگین و ناامید است. خواجه نصیر تمام تلاش خود را می‌کند تا او را به زندگی امیدوار کند. به همین دلیل پیشنهادی به او می‌کند که مسیر زندگی معین‌الدین را تغییر می‌دهد.

شهر به شهر

معرفی کتاب
زمانی که محمد جوان برای فراگرفتن علم، قصد سفر به نیشابور را دارد، پدرش را از دست می‌دهد و به همین علت یک سال سفرش به تأخیر می‌افتد. سرانجام به نیشابور می‌رود و نزد استادانی مانند سراج‌الدین قمری، فلسفه و عرفان را فرا می‌گیرد. سپس به اصفهان و عراق می‌رود و علم فقه و ریاضی و نجوم را می‌آموزد. او بعد از فرا گرفتن تمام علوم زمان خود به شهرش باز می‌گردد.

رازهای یک چوب

معرفی کتاب
یکی از یاران امام حسن عسگری(ع) به نام داوود پس از رسیدن به عثمان روغن فروش و تحویل چوبی که امانت امام است، ظرفی را از عثمان می‌گیرد و به سمت خانه امام می‌رود. امام به اتفاقاتی که در این رفت و آمد، رخ داده است، اشاره می‌کنند و آن را بیانگر یک اصل اخلاقی برای داوود می‌دانند.

سفر در باران

معرفی کتاب
پسر بچه‌ای به‌نام محمد همراه پدرش رهسپار سامرا می‌شود. آن‌ها غذایی برای خوردن ندارند تا اینکه به منزل امام حسن عسگری(ع) می‌رسند. پیرمرد با دیدن امام خجالت می‌کشد و حرفی نمی‌زند. محمد خسته و گرسنه است و نمی‌داند چه کار باید بکند.

حاکم و مرد کشاورز

معرفی کتاب
سیف، مردی از اهالی مصر به سامرا می‌آید تا از حاکم وقت که به او ستم بزرگی روا داشته، به خلیفه شکایت کند؛ اما خلیفه به حرف‌های او اهمیتی نمی‌دهد. سیف نزد امام حسن عسگری(ع) می‌رود. امام با شنیدن سخنان او، راه‌حل را نشانش می‌دهد و سیف راهی مصر می‌شود.

خلیفه و قاطر چموش

معرفی کتاب
روزی از روزها خلیفه عباسی که قاطر زیبا و چموشی دارد و به هیچ‌وجه نمی‌تواند سوار قاطر شود، جایزه خوبی در نظر می‌گیرد تا شاید کسی بتواند قاطرش را رام کند، ولی هیچ‌کس نمی‌تواند به قاطر نزدیک بشود. یک روز خلیفه توی باغش نشسته بود و فکر می‌کرد که چطور قاطرش را رام کند که یک‌دفعه به یاد امام حسن عسکری افتاد. تصمیم می‌گیرد تا این راه را وسیله‌ای قرار دهد برای کاهش محبوبیت امام حسن عسگری(ع) در میان مردم. امام به قصر می‌رود تا حیله خلیفه را خنثی کند.