Skip to main content

تعطیلات پلیسی یا «چه کسی عروسک خیمه‌شب‌بازی را دزدیده است؟»

معرفی کتاب
در موزه «سانتر پل‌کله» غوغایی به پا شده؛ چراکه عروسک خیمه‌شب‌بازی باارزشی گم شده است و هیچ سرنخی وجود ندارد. تعداد زیادی پلیس سردرگم با انواع گرفتاری‌های عجیب و غریب دست به گریبانند. درست همان روز، سر و کله «لنا» پیدا می‌شود. دختری که آمده تا تعطیلات را با پدرش بگذراند. پدر لنا در اداره پلیس کار می‌کند و وقت سرخاراندن هم ندارد. آیا ارتباطی بین لنا، پدرش و عروسک خیمه‌شب‌بازی وجود دارد؟

توطئه در شهرک

معرفی کتاب
«ورود به شهرک آزاد باید گردد»، «همه بچه‌ها حق دارند از باشگاه استفاده کنند» و... . بچه‌های شهرک مدتی است که روی در و دیوار و حتی زمین این شعارها را می‌نویسند. نگهبان‌ها کلافه شده‌اند و سعی می‌کنند آن‌ها را پاک کنند؛ اما این کار بی‌فایده است. نگهبان‌ها متوجه می‌شوند که روی ماشین یکی از ساکنین شهرک هم با ماژیک شعار نوشته شده است! این موضوع از کجا آب می‎خورد؟ و چه کسی بچه‌ها را تشویق به نوشتن این شعارها می‌کند؟

شرلوک هولمز

معرفی کتاب
راوی داستان دکتر «واتسون» است. او سال‌ها با «شرلوک هولمز» هم‌خانه بوده و در تحقیقاتش به او کمک می‌کرده است تا اینکه با ازدواج واتسون، از هم جدا می‌شوند. واتسون بسیاری از ماجراها را به صورت داستان درمی‌آورد. شاید کمتر کسی به اندازه شرلوک هولمز با ماجراهای معمایی و توانایی حل مسئله در دنیا شناخته شده باشد. او معماهایی را حل می‌کند که عقل هیچ‌کس به آن‌ها نمی‌رسد. چرا دزدی، مجسمه‌های ناپلئون را می‌شکند ؟ جواهر آبی کجاست؟ و «ایرنه آدلر» مرموز کیست؟

مگه امشب چه فرقی با بقیه شب‌ها داره؟

معرفی کتاب
«لمونی اسنیکت» همراه مافوقش، «اس‌تئودورا مارکسون» در اتاقی در سوئیت « شرق» هستند. تئودورا خواب است و حسابی خُر و پُف می‎کند. اسنیکت سعی می‌کند بخوابد ؛ اما نمی‎تواند. او و دوستانش سعی می‌کنند تبهکاری به نام «هنگفایر» را شکست دهند. حالا هنگفایر به دنبال پیدا کردن مجسمه افسانه‌ای دیو «وزوزو» است. اسنیکت و دوستانش امیدوارند بتوانند مانع او شوند. اسنیکت در همین افکار است که متوجه می‌شود، تئودورا بیدار است. برای همین خودش را به خواب می‌زند. تئودورا آهسته از اتاق خارج می‌شود و... .

کارآگاه پادی در جنگل بلوط

معرفی کتاب
کارآگاه «پادی» تلفن همراهش را کنار تختش می‎گذارد تا به خواب زمستانی برود؛ اما ناگهان تلفن خانه به صدا درمی‎آید! رئیس کارآگاه، او را برای مأموریتی مهم و سّری احضار می‎کند. گزارش‌ها حاکی از این است که بیشتر درختان جنگل بلوط خشک و سنجاب‌ها ناپدید شده‎اند! محیط‌بان‌ها می‌گویند این اتفاق، کار گرازهای «ماشوان» است. پادی به سرعت حرکت می‎کند تا در نقش محیط‌بان مأموریت جدیدش را انجام دهد.

پینگ‌پنگ در تله

معرفی کتاب
کمیسر «کلیکر» به معمای دشواری برخورده است. «پینگ‌پنگ»، تبهکار پلید و زیرکی است که بوی پلیس را از ده فرسخی تشخیص می‌دهد. کمیسر چطور می‌تواند او را گیر بیندازد؟ او نقشه‌ای کشیده است و می‌خواهد «آدی» و دوستانش را به زندان بفرستد تا شاید بتوانند اعتماد پینگ‌پنگ را جلب کنند؛ اما آیا آن‌ها که حالا شرافتمندانه زندگی می‌کنند، حاضرند این کار را انجام دهند؟

کاپیتان کچاپ

معرفی کتاب
«کاپیتان کچاپ» و افرادش قرار است جواهراتی را که در گاوصندق خانه‎ای است، بدزدند؛ ولی دوستشان «چارلی» که در شکستن گاوصندوق تخصص دارد، دستگیر شده است. کاپیتان کچاپ قصد دارد از «بلکی»، یکی از دوستان «آدی ارلیش»، خلافکار معروف، بخواهد این کار را انجام دهد؛ اما بلکی و دوستانش یک سالی هست که خلاف را کنار گذاشته‌اند. آیا بلکی، یار قسم‌خورده «پارک‌هتل» و دوست صمیمی کمیسر «کلیکر»، با کاپیتان همدست می‌شود؟

عملیات سری کشک

معرفی کتاب
«ادی ارلیش» و دوستانش کارهای خلاف را کنار می‌گذارند و کار آبرومندانه‎ای را شروع می‎کنند. کمیسر «کلیکر» ابتدا به آن‌ها بدگمان است؛ اما حالا با آن‌ها دوست شده است. کمیسر و دوستانش خیلی تصادفی با یک باند سرقت روبه‌رو می‌شوند و خبر جلسه مهم مافیای سرقت ماشین، پای آن‌ها را به عملیات جدیدی باز می‌کند. این بار کمیسر و دوستانش با افرادی کارکشته‌ای طرف هستند که به این سادگی فریب نمی‌خورند.

تله شاه‌ماهی

معرفی کتاب
از وقتی «آدی‌ارلیش» و گروهش، کارهای خلاف را کنار گذاشته‌اند و شغل شرافتمندانه‌ای دارند، کمیسر «کلیکر» با آن‌ها دوست شده است. کمیسر اوایل احتمال می‌داد که نقشه‌ای در کار باشد؛ اما به تدریج به آدی و دوستانش اعتماد کرد. حالا یکی از خلافکارهای قدیمی به نام «شلغم» دوستشان، «تینو» را دزدیده و تهدید کرده است که پلیس نباید دخالت کند، وگرنه... . هیچ ردی از گروگان‌گیرها نیست. آدی و دوستانش کلک شاه‌ماهی را سوار می‌کنند و... .

عملیات ماهیتابه

معرفی کتاب
«آدی ارلیش»، استاد کلاهبرداری، قصد دارد با گروهش از بانک سرقت کند. آن‌ها سه روز تمام تونلی را به طرف بانک حفر می‌کنند و دقیقاً وقتی زیر صندوق بانک می‌رسند، متوجه می‌شوند که پلیس‌ها منتظرشان هستند. آدی و افرادش می‌توانند فرار کنند؛ اما کمیسر «کلیکر»، زبل‌ترین افسر جنایی شهر، به مخفیگاه آنان می‌رود و هشدار می‌دهد که می‌داند چه کسانی قصد سرقت داشته‌اند. آیا کمیسر موفق می‌شود آن‌ها را به دام بیندازد؟