فرمانده 17 ساله: روایت زندگی شهید حمیدرضا محمدی فرمانده تخریب لشکر 17 علیبنابیطالبعلیهالسلام
معرفی کتاب
این کتاب داستان زندگی شهید حمیدرضا محمدی را براساس روایتهایی از زبان خانواده، آشنایان و دوستان این شهید بزرگوار، روایت میکند. شهید محمدی یکی از جوانترین فرماندههای جنگ بود که در سن 17 سالگی به مقام فرماندهی گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) رسید و از افراد تأثیرگذار دفاع مقدس بود.
نویسنده داستان حاضر زندگی این شهید گرانقدر را از زمانیکه در شهر محلات متولد شد، تا زمان نوجوانی که در جبهههای غرب شروع به دفاع از میهن کرد و در سال 1362 نیز به شهادت رسید، بازگو کرده است.
نویسنده داستان حاضر زندگی این شهید گرانقدر را از زمانیکه در شهر محلات متولد شد، تا زمان نوجوانی که در جبهههای غرب شروع به دفاع از میهن کرد و در سال 1362 نیز به شهادت رسید، بازگو کرده است.
اسمی از تبار ابراهیم: خاطرات پاسدار مدافع حرم، شهید ابراهیم اسمی
معرفی کتاب
کتاب حاضر خرده روایتهایی حقیقی است از انسانی که مثل همۀ آدمها بهدنیا آمد و زندگی کرد اما راه شهادت را برگزید و رستگار شد. این کتاب روایت جوانِ مدافع حرم به نام «ابراهیم اسمی» است که روزگاری در یکی از مهمترین محورهای عملیاتی سوریه، فرمانده میشود و اقدامات کمنظیری انجام میدهد. سرانجام پس از عملیات البوکمال، بر اثر شدت جراحات به درجۀ رفیع شهادت نائل میشود. در انتهای کتاب هم تصاویری از کودکی تا شهادت این شهید بزرگوار قرار گرفته است.
هواتو دارم
معرفی کتاب
این داستان زندگی شهید مدافع حرم، مرتضی عبدالهی را روایت میکند. این شهید گرامی متولد دهه شصت بود و عاشق دوران جنگ، کتاب حاضر از زبان همسر شهید بازگو شده و ماجرای آشنایی ایشان با شهید، ازدواج و بعد رهسپار شدن مرتضی به سوریه را عنوان کرده است. نویسنده خوانندگان را با دلیریها و رشادتهای این شهید مدافع حرم بیشتر آشنا میسازد.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «با همان چشمهای اشکبار به مرتضی گفتم: نو خیلی با معرفت بودی همه رو سپردی پس من چی؟ » لبخند آرامی زد و گفت: نگران نباش، خودم هواتو دارم...»
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «با همان چشمهای اشکبار به مرتضی گفتم: نو خیلی با معرفت بودی همه رو سپردی پس من چی؟ » لبخند آرامی زد و گفت: نگران نباش، خودم هواتو دارم...»
کجا بال کبوتر میفروشند؟
معرفی کتاب
این کتاب، دوبیتیهایی درباره خدا، شهدا و سنگرهای جنگ است و سعی دارد تا حال و هوای دفاع مقدس را به مخاطب خود منتقل کند. شاعر از حسرت خود برای نرسیدن به شهادت و یاد دوستان سفرکردهاش و حق آنها بر گردن دیگران میگوید. او میخواهد با این دوبیتیها مقام شهید و شهادت را در اوج کمال، به خواننده برساند.
«همیشه خاک پای همسفرهاست/ سرش بر شانه خونین جگرهاست/ به دنبال دلم دیگر نگردید/ دلم از ایل مفقودالاثرهاست»
«همیشه خاک پای همسفرهاست/ سرش بر شانه خونین جگرهاست/ به دنبال دلم دیگر نگردید/ دلم از ایل مفقودالاثرهاست»
شهید حسین همدانی
معرفی کتاب
این کتاب زندگی شهید حسین همدانی را که از زمان انقلاب تا اواسط دهه 90 در سپاه پاسداران مشغولیت داشت، بازگو کرده است. این شهید در هنگام جنگ تحمیلی با شجاعت عملیاتها را فرماندهی میکرد. در دهه هفتاد و هشتاد از اعضای ارشد سپاه بود. کتاب حاضر ماجرای زندگی شهید همدانی را از زمان تولد و کودکی ایشان تا روز شهادت در شهر حلب روایت کرده است.
رفیق شهیدم مرا متحول کرد: خاطرات جوان مؤمن انقلابی مدافع حرم، پاسدار شهید عباس دانشگر
معرفی کتاب
شهید عباس دانشگر یکی از مدافعان حرم و عاشقان راه ایثار و شهادت بود. جانِ آگاه و روح بیدارش او را به مسیر مجاهدت کشاند. سرانجام وقتی فقط بیست وسه سال داشت، شهد شیرین شهادت را چشید. کتاب حاضر متنهای کوتاه و بلندی است از افرادی که به نحوی با توسل به این شهید راه و مسیر زندگیشان تغییر کرده است. بسیاری از دوستان، همکاران و خویشاوندان به برکت توسل به این شهید زنگار از دلشان پاک کردهاند و متحول شدهاند. این کتاب دارای شش بخش است. در انتها نیز مستنداتی از شهید بزرگوار قرار داده شده است.
سیب آخر
معرفی کتاب
این داستان درباره دختری به نام حنا است که میخواهد همراه با پدرش به کمک مردم سیلزده خوزستان برود. او یک سبد سیب همراه خود آورد و بین کودکان شهرِ سیلزده پخش کرد. زمانیکه تنها یک سیب در سبد مانده بود چشم حنا و پدرش به مردی مهربان و بلندبالا افتاد که مردم دور او حلقه زده بودند و همگی شاد و هیجانزده بودند. پدر با خنده جلو رفت و رو به حنا گفت: «آن مرد حاج قاسم سلیمانی است»، حنا به سمت حاج قاسم رفت...
قهرمان به شکل خودم
معرفی کتاب
این داستان کوتاه و کودکانه درباره تأثیر کوشش و پشتکار بر قهرمان شدن است. ماجرا از جایی آغاز میَشود که دختر کوچولوی این قصه میخواهد مثل حاجقاسم قهرمان شود، اما حس میکند که ضعیف و ناتوان است. پدربزرگ دخترک به او ماجرای تشکیل مروارید میان صدف را توضیح میدهد و به او میگوید که مروارید با صبر و تلاشی که در میان صدف کرده، توانسته ارزشمند و گرانبها شود، همچون حاج قاسم که بعد از سالها تلاش به جایگاه خود رسیده است. این کتاب قصد دارد کودکان را با نقش صبر و پشتکار در رسیدن به آرزوها آشنا سازد تا از تلاشکردن ناامید نشوند.
مردی که زبان کبوترها را میدانست
معرفی کتاب
این داستان کودکانه از زبان دخترکی به نام زینب روایت میشود که در شهر آمرلی عراق زندگی میکرد و شاهد فجایعی همچون آزار و اذیت مردم، نبود آب و غذا، وحشت و... بود که شهید حاج قاسم سلیمانی با رشادت و شجاعت خود و فداکاریها و دلیریهای یاورانشان توانست مردم بیگناه شهر آمرلی را از حمله داعش نجات دهد و محاصره سه ماهه شهر را بشکند.