پول گمشده
معرفی کتاب
این داستان درباره امانتداری و پرهیز از آزار و اذیت دیگران است. پوریا پسری است که در مدرسه برای سرگرمشدن و شیطنت پول دوستش را برمیدارد. اما زمانی که به خانه برمیگردد، با راهنماییهای مادر و پدرش متوجه اشتباهش میشود. پوریا که دچار عذاب وجدان شده بود تا فردای آن روز صبر نمیکند و به خانه دوستش میرود تا پول را پس بدهد.
در انتهای داستان حدیثی از امام رضا(ع) با مضمون پرهیز از آزار دیگران روایت شده است.
در انتهای داستان حدیثی از امام رضا(ع) با مضمون پرهیز از آزار دیگران روایت شده است.
مهمان عزیز
معرفی کتاب
این داستان درباره چگونه به شهادترسیدن امام رضا(ع) از زاویه نگاه خدمتکاری است که برای مهمان مأمون الرشید در انگورها زهر فرو کرده بود. نویسنده در این کتاب میزان علاقه آن خدمتکار به امام رضا(ع)، وحشت و التهاب درونی او بهخاطر جنایتی که درحال ارتکاب آن است و ترس او از اینکه مردم از این اقدام مطلع شوند که او در شهیدکردن امامشان نقش داشته است را روایت میکند...
مثل ماه و شکوفهها
معرفی کتاب
کتاب حاضر ماجرای ولادت امام رضا(ع) را از زاویه نگاه دخترکی به نام سمانه که در شهر مدینه زندگی میکرد و دوست داشت نوزاد نجمه خاتون و امام موسی کاظم(ع) را ببیند روایت میکند. سمانه و مادرش برای تبریکگفتن وارد خانه امام موسی کاظم(ع) شدند. سمانه در کنار باقی زنان ایستاد و به صحبتهای نجمه خاتون درباره نوزادش که با بقیه بچهها متفاوت بود گوش داد. او از اینکه در خانه داناترین فرد روزگار بود و کودک والامقام ایشان را میدید، بسیار خوشحال بود.
نویسنده در این داستان تلاش میکند تا فضای شهر مدینه و ارادتی را که مردم به امام موسی کاظم(ع) و فرزندشان، امام رضا(ع)، داشتند، شرح دهد.
نویسنده در این داستان تلاش میکند تا فضای شهر مدینه و ارادتی را که مردم به امام موسی کاظم(ع) و فرزندشان، امام رضا(ع)، داشتند، شرح دهد.
فردا عید است
معرفی کتاب
این داستان درباره مراسم عید فطر در زمان مأمون و ولایتعهدی امام رضا(ع) است. مأمون برای فریب مردم و اینکه به دروغ خود و امام رضا(ع) را همچون دو دوست نشان بدهد تا بتواند در شیعیان نفوذ کند، تصمیم گرفت امام هشتم(ع) برگزارکننده و امام جماعت نماز عید فطر باشد. امام رضا(ع) ابتدا قبول نکرد، اما هنگامی که تحت فشار حاکمیت قرار گرفت، ناچاراً پذیرفت اما گفت که نماز عید را به روش پیامبر(ص) و امام علی(ع) میخواند. همین اقدام امام(ع) و سخنرانی نافذ ایشان باعث شد تا مأمون نگران شود و نماز عید را لغو و امام رضا(ع) را به کاخ بازگرداند.
این داستان سعی دارد جایگاه امام رضا(ع) بین مردم و دشمنی و دورویی دشمنان ایشان را نمایان کند.
این داستان سعی دارد جایگاه امام رضا(ع) بین مردم و دشمنی و دورویی دشمنان ایشان را نمایان کند.
به دنبال آب بروید
معرفی کتاب
داستان پیشرو درباره چگونه آمدن امام رضا(ع) از مدینه تا خراسان است. در آن روزگار مأمون دستور داده بود تا امام(ع) را از شهرها گذر ندهند و از مسیری که کسی ایشان را نبیند به مشهد بیاورند. امام(ع) که متوجه شد همراهانشان از گرما و بیآبی بیابان آزار میبینند دستور داد تا همه به دنبال آب بروند. این جستوجو کاروان را با چیزی عجیب روبهرو کرد که در این داستان برایتان شرح داده شده است.
اسب چوبی
معرفی کتاب
داستان حاضر ماجرای نماز عید سعید فطر را که در زمان مأمون الرشید، به اصرار او، به امامت امام رضا(ع) خوانده شد از زاویه نگاه یک کودک که مشتاق دیدار امام هشتم(ع) بود، روایت میکند. آن نماز تا انتها خوانده نشد. زمانی که مأموران مأمون استقبال و علاقه مردم نسبت به امام رضا(ع) را دیدند و بابت خلافت احساس خطر کردند، امام رضا(ع) را از صف نماز به کاخ برگرداندند.
این قصه که با زبانی کودکانه و صمیمی بیان شده است، میزان محبوبیت امام هشتم(ع) بین مردم زمانش و درایت سیاسی ایشان را نمایان میکند.
این قصه که با زبانی کودکانه و صمیمی بیان شده است، میزان محبوبیت امام هشتم(ع) بین مردم زمانش و درایت سیاسی ایشان را نمایان میکند.