سه پیشی و یک آرزو
معرفی کتاب
در این داستان سه پیشی با اسمهای پیتی، پاتی و پوس با هم دوست بودند و از روی پشتبام به ستارهها نگاه میکردند. پوس گفت:«هرکس یک ستاره دنبالهدار ببیند، هرچه آرزو کند برآورده میشود». پیتی از آن شب به آسمان خیره بود. هیچ کار دیگری نمیکرد بهجز انتظارکشیدن برای دیدن ستاره دنبالهدار. دوستانش که دیدند جان و سلامت پیتی در خطر است، با استفاده از چراغقوه، در آسمان نوری ایجاد کردند و یک ستاره دنبالهدار مصنوعی را به پیتی نشان دادند. پیتی که فکر کرد آن ستاره واقعی است، سریع آرزویش را گفت؛ آرزویی که دوستی و محبت بین آن سه دوست را بسیار محکمتر کرد.
گرگی که میخواست رنگ عوض کند
معرفی کتاب
این کتاب درباره گرگ خاکستریای است که رنگ خودش را دوست ندارد. او فکر میکند خاکستری رنگ غمگینی است و دیگران هم از آن خوششان نمیآید. برای همین تصمیم میگیرد رنگش را عوض کند. گرگ با زحمت رنگهای مختلف را امتحان میکند و بدنش را به رنگهای دیگر درمیآورد. خودش را به رنگهای مختلف رنگ میکند اما هیچکدام از اینها راضیاش نمیکند تا اینکه...
گول تبلیغاترو نخور!
معرفی کتاب
پیامهای بازرگانی تلویزیون سرگرمکننده بودند و برادرخرسی و خواهرخرسی همیشه دلشان میخواست همهی اسباببازیها و آبنباتهایی که تلویزیون تبلیغ میکرد را بخرند چون همهی آنها خیلی معرکه بودند! مامانخرسی باید راهی پیدا کند تا به بچهها یاد بدهد که هر چیزی را که میبینند باور نکنند… آن هم قبل از اینکه کوه اسباببازیهای بهدردنخور خانه را پر کند.