او برادر من است
معرفی کتاب
مجموعه کتابهای «شعرهای شیرین برای بچه ها»شامل داستانهایی کوتاه و جذاب برای کودکان هستند که در قالب شعر و کلمات آهنگین بیان شده و با تصاویری شاد همراه شدهاند. برخی از این شعرها با الهام از شخصیتهای قصهها و حکایتهای قدیمی و مذهبی سروده شده و برخی موضوعات امروزیتر دارند. این کتاب با عنوان «او برادر من است» قصهای منظوم از زندگی امام علی، علیهالسلام، است.
مرا یک دایناسور درسته قورت داده!
معرفی کتاب
مجموعه کتابهای «شعرهای شیرین برای بچه ها»شامل داستانهایی کوتاه و جذاب برای کودکان هستند که در قالب شعر و کلمات آهنگین بیان شده و با تصاویری شاد همراه شدهاند. برخی از این شعرها با الهام از شخصیتهای قصهها و حکایتهای قدیمی و مذهبی سروده شده و برخی موضوعات امروزیتر دارند. این کتاب شامل اشعاری با عناوین: یک روز قرمز، یک روز آبی، متر خیاطی مامان، یک یادگاری، مزه شیرین توت و ... است.
چاقاله بادوم تنبل رفته کلاس اول
معرفی کتاب
مجموعه کتابهای «شعرهای شیرین برای بچه ها»شامل داستانهایی کوتاه و جذاب هستند که در قالب شعر و کلمات آهنگین بیان شده و با تصاویری شاد همراه شدهاند. برخی از این شعرها با الهام از شخصیتهای قصهها و حکایتهای قدیمی و مذهبی سروده شده و برخی موضوعات امروزیتر دارند. این کتاب ماجراهای دختری به نام چاقالهبادوم است که به کلاس اول میرود و ماجراهایی که در مدرسه و خانه برایش رخ میدهد.
چاقاله با یک عروسک رفته به مهد کودک
معرفی کتاب
مجموعه کتابهای «شعرهای شیرین برای بچه ها»شامل داستانهایی کوتاه و جذاب برای کودکان هستند که در قالب شعر و کلمات آهنگین بیان شده و با تصاویری شاد همراه شدهاند. برخی از این شعرها با الهام از شخصیتهای قصهها و حکایتهای قدیمی و مذهبی سروده شده و برخی موضوعات امروزیتر دارند. این کتاب شامل ماجراهای شیرین دختری به نام چاقالهبادوم است.
چاقاله نگو یه دسته گل بانمک و تپلو مپل
معرفی کتاب
مجموعه کتابهای «شعرهای شیرین برای بچهها»شامل داستانهایی کوتاه و جذاب برای کودکان هستند که در قالب شعر و کلمات آهنگین بیان شده و با تصاویری شاد همراه شدهاند. برخی از این شعرها با الهام از شخصیتهای قصهها و حکایتهای قدیمی و مذهبی سروده شده و برخی موضوعات امروزیتر دارند. این کتاب با عنوان «چاقاله نگو یه دسته گل، با نمک و تپل و مپل» حکایت دختری است که اتفاقهای جالبی برایش رخ میدهد.
علی کوچولو و پروانه
معرفی کتاب
مجموعه کتابهای «شعرهای شیرین برای بچه ها»شامل داستانهایی کوتاه و جذاب برای کودکان هستند که در قالب شعر و کلمات آهنگین بیان شده و با تصاویری شاد همراه شدهاند. برخی از این شعرها با الهام از شخصیتهای قصهها و حکایتهای قدیمی و مذهبی سروده شده و برخی موضوعات امروزیتر دارند. این کتاب ماجراهای شیرین پسری به نام علی کوچولو است.
علی کوچولو و مدرسه
معرفی کتاب
مجموعه کتابهای «شعرهای شیرین برای بچه ها»شامل داستانهایی کوتاه و جذاب برای کودکان هستند که در قالب شعر و کلمات آهنگین بیان شده و با تصاویری شاد همراه شدهاند. برخی از این شعرها با الهام از شخصیتهای قصهها و حکایتهای قدیمی و مذهبی سروده شده و برخی موضوعات امروزیتر دارند. این کتاب شامل ماجراهای شیرین پسری به نام علیکوچولو است.
استان اردبیل
معرفی کتاب
«ایرانشناسی» عنوان بخشی از مجموعهی چراهای شگفتانگیز است که تلاش میکند کودکان و نوجوانان را با ویژگیهای مختلف استانهای کشور آشنا کند و به سوالاتی که در ذهن آنان ایجاد میشود پاسخ دهد. شناخت درست فرهنگ و آداب و سنن استانها، میتواند به ایجاد و تقویت هویت و اتّحاد ملّی کمک کند.
در این جلد، توضیحاتی در خصوص ویژگیها و مناظر طبیعی، پیشینه، آثار تاریخی و ابنیهی مهم، آداب و رسوم و معرفی مشاهیر و بزرگان استان اردبیل ارائه شده است.
در این جلد، توضیحاتی در خصوص ویژگیها و مناظر طبیعی، پیشینه، آثار تاریخی و ابنیهی مهم، آداب و رسوم و معرفی مشاهیر و بزرگان استان اردبیل ارائه شده است.
پسرکی که تنها بود
معرفی کتاب
این قصه درباره یک پسرک خیلی تنهاست که هیچ دوستی نداشت. او تنهاییاش را برداشت و آن را به چند قسمت تقسیم کرد. پسرک خودش را به گربه تغییر داد، بعد درخت شد. سپس به پرنده، گاو و خرگوش تبدیل شد تا بلکه کمتر احساس تنهایی داشته باشد و بتواند دوستانی پیدا کند، اما هرکاری کرد باز هم تنها بود.
در نهایت پسرک متوجه شد باید خودش تنهایی را از بین ببرد و با هرچه در اطرافش هست دوست شود. او با گل و درخت و ماه و باران دوست شد. او دوست خودش شد.
در نهایت پسرک متوجه شد باید خودش تنهایی را از بین ببرد و با هرچه در اطرافش هست دوست شود. او با گل و درخت و ماه و باران دوست شد. او دوست خودش شد.
شب مثل بهشت
معرفی کتاب
ماه از پشت پردهای که وسط آسمان کشیده شده بود، نگاهی به طرف دیگر انداخت. خورشید را دید که آرام و بیخیال، قدم میزند! ماه از خونسردی خورشید لجش گرفت. داد کشید: آهای...خیال رفتن نداری؟ خورشید شانههایش را بالا انداخت و گفت: همین طور است!
مگر قرار نبود روز مال تو باشد و شب مال من؟
بله، ولی فکر کردم، فهمیدم هرچه دیرتر بروم، بهتر است!
چه طور؟
چه طور ندارد! برای این که من از تو بهترم!می خواهی برویم و سوال کنیم! اما قبل از رفتن، باید قول بدهی اگر من را خواستند، برای همیشه از این جا بروی و نصف آسمانت را بدهی به من!
ماه قبول کرد. آنها راه افتادند. رفتند و رفتند تا به جنگل رسیدند..
مگر قرار نبود روز مال تو باشد و شب مال من؟
بله، ولی فکر کردم، فهمیدم هرچه دیرتر بروم، بهتر است!
چه طور؟
چه طور ندارد! برای این که من از تو بهترم!می خواهی برویم و سوال کنیم! اما قبل از رفتن، باید قول بدهی اگر من را خواستند، برای همیشه از این جا بروی و نصف آسمانت را بدهی به من!
ماه قبول کرد. آنها راه افتادند. رفتند و رفتند تا به جنگل رسیدند..