Skip to main content

کتاب خاتم: ح مثل رحمت

معرفی کتاب
13 داستان کتاب، برگزیده بخش بزرگسال پنجمین دوره جشنواره "خاتم" درباره شخصیت حضرت محمد (ص) به شناخت شخصیت و مهربانی ایشان اشاره دارد. صبر و بردباری در برابر مشکلات و سختی ها، رفتار محبت آمیز با دیگران، جزای اعمال انسان در این دنیا و جهان آخرت محتوای برخی از این داستانهاست.

بازی بزرگ

معرفی کتاب
کتاب مجموعه‌ی 5 داستان کوتاه از نویسندگان مختلف است. داستان اول "بازی بزرگ" به روزهای پایان جنگ افغانستان و طالبان می پردازد. داستان دوم "محمد" از عشق دختری به محمد که فرمانده است و دوست برادر دختر است، می گوید. داستان سوم "فجران" داستانی لامکان است و ....

یاسر و عدّاس در باغ بهشت

معرفی کتاب
دو برادر که یکی از آنها یاسر است(15 ساله) به دیدن پدربزرگ خود می روند و از آنجا کتاب و سکه هایی به خانه می آورند. یاسر که به اشیای قدیمی علاقه دارد، متوجه می شود می تواند با این سکه ها به زمان پیامبر سفر کند. او به طائف می رود و اتفاقات آن روزها را می بیند؛ همچنین عداس و نحوه اسلام آوردنش را.

کشور دروغگوها

معرفی کتاب
«جلسومینو» صدای عجیب، بسیار بلند و زیبایی دارد که اگر با قدرت آواز بخواند همه چیز را نابود می‌کند. او در سفرش به کشوری عجیب و غریب می‌رسد که مردمش آن‌قدر دروغ گفته‌اند که یادشان نمی‌آید که واقعیت چه بوده است. او در آنجا دوستان خوبی پیدا می‌کند مانند گربه‌ای به‌نام «سوپینو»، نقاشی به‌نام «بانانیتو»، و...، و به کمک آن‌ها راهی پیدا می‌کند تا به مردم یادآوری کند واقعیت چه بوده است.

صلیب سربی

معرفی کتاب
در این کتاب، پسری نوجوان و فقیر به‌نام «استا» که 13سال دارد، در جنگ‌وگریز با قاتلانی است که او را تعقیب می‌کنند. پسرک پی می‌برد که پدرش یک لُردِ انگلیسی است و اگر این حقیقت فاش شود او جانشین پدر خواهد شد. قاتلان می‌خواهند از این اتفاق جلوگیری کنند... .

کاسپاما

معرفی کتاب
این رمان براساس یک داستان واقعی است که در کودکی برای نویسنده و برادرش اتفاق افتاده است. روزی معلم سر کلاس به بچه‌ها می‌گوید که خاطرات خود را در یک دفترچه بنویسند و خاطرات هر کس که بهتر باشد در مسابقه برنده می‌شود. درنتیجه قهرمان این کتاب هم‌ یکسری داستان می‌نویسد و به بچه‌های کلاس می‌دهد تا بخوانند، اما همه او را مسخره می‌کنند و می‌گویند که این‌ها خاطره نیست. این ماجرا می‌گذرد؛ تااینکه روزی... .

یک نفس تا نگاهت

معرفی کتاب
این کتاب با مضمون زندگی امام حسن عسکری (ع) و تلاش شیعیان ایشان برای اجرای رهنمودهای ایشان و سعی در تقرب به امام معصوم و درک حضرتش، نوشته شده است. داستان با محوریت جوانی به‌نام «هامون» و در ایران و شهرری آغاز می‌شود. هامون، پسر «عطارِ» مشهور ری است که امینِ امام حسن عسکری (ع) و هماهنگ‌کننده نمایندگان و امینان او در شهرهای مختلف ایران است. هامون به‌واسطه پدر با زندگی مخفیانه شیعیان امام زمانه خود آشنا می‌شود و شرح دلدادگی پدر به امام و نوع مواجهه او با ایشان و فرامین‌شان را فرامی‌گیرد. روزگار اما درنهایت او را راهی سامرا و کاخ خلیفه می‌کند تا به‌زعم خود بتواند به امام نزدیک‌تر باشد..‌‌. .

عشق اگر سایه خواست، من هستم

معرفی کتاب
داستان این کتاب، متنی شاعرانه دارد؛ توصیفات زیبا در وصف ناامیدی و امید و شرحی شاعرانه از عشق و شوق در برابر امر امام زمانه. داستان به روایتی از اصحاب امام کاظم (ع) اشاره دارد که در زمان حکومت برمکیان در ری حاضر به اطاعت و پرداخت مالیات به آنان نمی‌شود؛ تااینکه «یحیی بن خالد برمکی» بر مسند حکومت ری یکی از مطیعان امامان شیعه را می‌نشاند. این صحابه که فردی است از اهالی ری پس از پنج ماه سفر در مکه به دیدار امام کاظم (ع) مُشرّف و شرحی از داستان خود را بازگو می‌کند. امام نامه‌ای به وی می‌دهد که والی وقت با خواندن آن نه‌تنها مالیات وی را حذف، بلکه نیمی از دارایی خود را نیز به وی می‌بخشد... .

تونل زمان

معرفی کتاب
این کتاب درباره یک سفر به عصر دایناسورهاست. سفری ماجراجویانه در زمان!
پدر باب و پیت دانشمندی دیرینه‌شناس است که با ساختن یک ماشین زمان، سفر خود به گذشته را آغاز می‌کند؛ اما مشکل از جایی شروع شد که ماشین زمان در سال‌هایی که پدر پیت و باب می‌خواست متوقف نشد. آن‌موقع پیت و باب مجبور شدند برای نجات پدرشان عملیاتی خطرناک در زمان را آغاز کنند و با حوادثی عجیب مواجه شدند.

شب آفتابی

معرفی کتاب
این‌ کتاب درباره شخصیت «حر بن یزید ریاحی» است؛ فرمانده‌ای که به دستور «یزید بن معاویه» برای سد کردن راه سپاه امام حسین (ع) عازم شد و همان‌طورکه دستور داشت، پیش از رسیدن کاروان امام (ع) به کوفه، با سپاه خود راه را بر ایشان بست. اما حر هنگام حرکت و اعزام به این‌ مأموریت، ندایی غیبی شنید که او را به بهشت نوید می‌داد و وقتی راه کاروان امام حسین (ع) را سد کرده بود، معنای آن‌ ندای غیبی را نمی‌فهمید. حر با دمیدن آفتاب صبح عاشورا، باور کرد که جنگ با حسین بن علی (ع) جدّی است و بناست امام و یارانش در جنگی نابرابر کشته شوند؛ بنابراین از لشکر «عمر بن ‌سعد» که فرماندهی سربازان کوفی و شامی را برعهده داشت، کناره گرفت و خود را به امام حسین (ع) رساند تا جزو سپاهیان دوزخی نباشد... .