ممنون به خاطر گلهای کاغذی
معرفی کتاب
«زیبا وارد خیابان شد. کمرش را راست و قدمهایش را آهسته کرد. خوشحال بود که به تهران آمدهاند و دیگر در انزلی نیستند». اینجا تهران است و از نظر زیبا همهچیز تهران با انزلی فرق دارد. در این داستان پرداخت مناسب شخصیتها، توصیف عمیقترین احساسات و افکار و بیان دقیق جزئیات صحنه سبب میشود، مخاطب تا انتهای داستان با آن همراه باشد.
خطر در پایگاه ماقبل آخر
معرفی کتاب
اثر پیشرو، جلد دوازدهم از مجموعه ماجراهای ناگوار است. در این داستان، بودلرها خود را به وعدهگاهی میرسانند که امید دارند پاسخ همه سوالهایشان را آنجا بیابند در هتل دنومان، بچهها ماموریتی خاص دارند و برای انجام ماموریتشان، مجبور میشوند دست به کارهایی بزنند که حتی تصورش را هم نمیکردند. چهرههای آشنای بسیاری را میبینند، اما هنوز نمیتوانند مطمئن باشند که کدامیک از آنها از دوستانشان هستند یا از دشمنانشان و از همه اینها ترسناکتر، بچهها چهرهای را میبینند که جز شرارت و دشمنی چیزی با خود ندارند. یتیمان بودلر باز هم مجبور میشوند در شرارتهای کنت اولاف با او همکاری کنند.
شهر طلا و سرب
معرفی کتاب
این کتاب سومین داستان از داستانهای سهگانه نویسنده علمی ـــ تخیلی انگلیسی است. در دو داستان پیشین، عدهای از ساکنان زمین که به ترتیبی از اسارت موجودات فضایی و هیولاهای فلزی سه پایه نجات یافتهاند، به کوههای سفید پناه میبرند و از آنجا با فرستادن گروههای شناسایی موقعیت امنیتی شهر «طلا و سرب» را که جایگاه اصلی موجودات مذکور است، ارزیابی میکنند. در این داستان آنها برای نجات ساکنان زمین دچار مشکلاتی میشوند و... .
برده رقصان
معرفی کتاب
یکی از سیاهترین صفحات تاریخ بشری، بردگی و بردهداری بوده است. این امر همواره ادعای مبنی بر اشرف مخلوقات بودن انسان را زیر سؤال برده است. در این کتاب خواننده به همراه کودک سیاهپوستی که برای بردگی ربوده شده و به سرزمین دیگری انتقال مییابد، همراه شده و شاهد رنجهای باورنکردنی آنها در طول چنین سفرهای طاقتفرسایی میشود.
بر شانههای تقدیر و چند داستان دیگر
معرفی کتاب
در کتاب حاضر، داستانهایی با الهام از نهجالبلاغه نگاشته شده است. در یکی از داستانها به تقدیر الهی اشاره شده و به این نکته تأکید میشود که هیچکس نمیتواند از سرنوشت فرار کند. در داستانی بعدی جزای عمل مطرح میشود و در دیگری شجاعت افرادی که در جنگ ایران و عراق خالصانه جنگیدند و به شهادت رسیدند.