داستان

لوکاس، راننده قطار در جزیره‌ای به نام «لومرلند» زندگی می‌کند. به غیر از او افراد دیگری هم در جزیره هستند؛ پادشاهی که قصرش بین دو قله کوه است. او دو رعیت دارد؛ آقای آرمل و خانم وااز. پادشاه در روزهای تعطیل کنار پنجره می‌آید و با مهربانی دست تکان می‌دهد و رعیت‌ها برایش هورا می‌کشند. در لومرلند همه چیز خوب و زیباست تا روزی که پست‌چی نامه‌ای برای خانم مالزان می‌آورد؛ اما در جزیره کسی با این نام وجود ندارد.

این داستان ادامه داستان «کوه‌های سفید» است. در این قسمت ادامه مبارزه با موجودات فضایی، هجرت از کوه‌های سفید، نفوذ به شهر دشمنان و نجات باقی‌مانده تمدن بشری از دست اربابان بیگانه بیان می‌شود. آیا پس از بیرون راندن موجودات بیگانه از زمین، انسان‌ها می‌توانند در صلح و در کنار هم زندگی کنند؟

خاطراتی از تظاهرات و فعالیت‌های ضد رژیم پهلوی قبل از انقلاب با حضور راوی که درواقع خود نویسنده است، ارائه می‌شود. لیلا فعالیت‌های خود علیه رژیم را از تابستان 1357 آغاز می‌کند. زمانی که زمزمه‌های حضور جدی مردم در خیابان‌ها شنیده می‌شود. توجه ویژه داستان به در صحنه بودن نوجوانان، به خصوص دختران در فضای پیش از انقلاب است.

دو قوی شیپورزن وقتی برای اولین بار صاحب فرزند می‌شوند، متوجه می‌شوند که یکی از جوجه‌ها به اسم «لوییس» قادر به سخن گفتن نیست. وقتی لوییس بزرگ می‌شود و تصمیم به ازدواج می‌گیرد، با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود و تصمیم می‌گیرد با شیپور زدن نقص خود را جبران کند.

ماجرای این داستان علمی ــ تخیلی حدود 15 سال پس از جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد و آینده‌ای در آن ترسیم می‌شود که قدرتمندترین نیروی نظامی کره زمین، پلیس حفظ صلح سازمان ملل است. درواقع ورود گالیله به فضا، نوع راه رفتن فضانوردها و ترسیم فتح ماه به دست انسان را در سال‌های نه چندان دور نشان می‌دهد.

قصه ارائه شده بر اساس داستانی واقعی از مصر باستان تحریر شده است. منس کودکی است که در معبد درس می‌خواند و برای آنکه پول بیشتری به دست بیاورد، شغل دعانویسی را انتخاب می‌کند. روزی منس با شخصی مواجه می‌شود که از او می‌خواهد تا شبحی را از خانه‌اش دور کند؛ اما شبح بسیار شبیه انسان است. منس تلاش می‌کند تا از واقعیت باخبر شود.

این داستانی واقعی از مصر باستان است. در این روایت آنتف، سرکارگر مغروری است که رفتارش با کارگران بسیار خشن و بی‌رحمانه است و به همین دلیل آن‌ها تصمیم می‌گیرند تا در حرکتی بزرگ نسبت به عمل او اعتراض کنند تا آنکه آنتف غیب می‌شود. دفاع از حق خود مهم‌ترین نکته‌ای است که در این داستان مطرح شده است.

این اثر براساس قصه‌های واقعی از مصر باستان نوشته شده که بسیار هیجان انگیز است. توت‌عنخ‌آمون پادشاه جوان مصر، مرده و جواهرات گران‌بهای او را از مقبره‌اش دزدیده‌اند. چگونه ربوده شدن این جواهرات وسرانجام آن، ماجراهای این داستان را شکل می‌دهد.

این داستانی واقعی از قصه‌های مصر باستان است. نریا دختر کوچکی است که به همراه پدرش در خانه مردگان، مرده‌ها را طبق آداب و سنن مصری‌ها مومیایی می‌کنند؛ تا اینکه فرعون، پادشاه مصر می‌میرد. در آن زمان پادشاه نمی‌توانست بدون حیوانات خانگی‌اش به خانه آخرت برود. نریا چگونه می‌تواند گربه فرعون را از مرگ نجات دهد.

نویسنده زندگی پسر نوجوانی به نام محبوب را روایت کرده است که موهای خود را از دست می‌دهد و این امر او را نگران می‌سازد. حضور احساسات کودکانه، رفتارهای مرموزانه، عکس‌های یادگاری و چالش‏‌های ریزش موی محبوب، وقایع این داستان را شکل می‌دهد.