گردالی خیلی بد
معرفی کتاب
«مورچه کوچولو» به دنبال غذاست که یک چیز گرد زردرنگ میبیند. مورچه به آن چیز یک گاز میزند و آن را به طرف لانه هُل میدهد. «مورچه تپلی»، آن چیز گرد را بو میکند و یک گاز میزند و آن را هُل میدهد. دم در انبار، «مورچه غرغرو» آن را تکهتکه میکند و یک گاز هم خودش میزند؛ ولی این چیز گرد زردرنگ چیست؟
گرگ قرمزی
معرفی کتاب
آقا گرگه همه دندانهایش ریخته و دیگر نمیتواند گوشت بخورد. او فقط یک آرزو دارد و آن اینکه فقط یکبار بتواند مادربزرگ را شکار کند و بخورد. او به خانه مادربزرگ میرود و از پشت پنجره میبیند که مادربزرگ دندانهای مصنوعیاش را درآورده است. آقا گرگه به سرعت دندانها را برمیدارد و داخل دهانش میگذارد و... .