Skip to main content

من و داداش رباتم

معرفی کتاب
این داستان، زندگی واقعی روبات‌ها را روایت می‌کند. سامی و خانواده‌اش در خانه‌ای زندگی می‌کنند که پر از روبات‌های گوناگون است. مادر سامی تصمیم گرفته که یک روبات جدید برای او بسازد؛ اما سامی اصلاً از این کار خوشش نمی‌آید. آشنایی با زندگی روبات‌ها یکی از اهداف این داستان است.

جزیره‌ی دکتر لیبریس

معرفی کتاب
بیلی قرار است تابستان را همراه مادرش در خانه دکتر لیبریس بگذراند. مکانی که نه تلویزیون دارد، نه تبلت. بیلی با ورود به خانه دکتر، به سراغ کتابخانه می‌رود؛ اما کتاب‌های کتابخانه، اتفاقات عجیبی را در اطراف بیلی رقم می‌زنند. کشف علت آن اتفاقات ماجرا‌های این داستان را شکل می‌دهد.

استرمانت و برق دزدک‌ها

معرفی کتاب
الکساندر، پسر کوچکی است که از نور خورشید دوری می‌کند. چشمان او در تاریکی به‌خوبی می‌بیند. الکساندر به‌تازگی متوجه شده است که چراغ‌های مدرسه بی‌دلیل خاموش می‌شوند و بچه‌ها به هر وسیله برقی که دست می‌زنند، دچار برق‌گرفتگی می‌شوند. او قصد دارد با قدرتمندترین هیولای برق‌دزد مبارزه کند.

حمله برفیولاها به اردوی تابستانی

معرفی کتاب
این داستان پر از هیولاست. «الکساندر» و «ریپ» و «نیکی» برای تعطیلات به اردوگاه «گلومی» می‌روند که در جنگل قرار دارد تا مهارت‌های زنده ماندن در طبیعت را بیاموزند؛ اما جنگل ترسناک است و بچه‌ها با اتفاق‌های عجیبی روبه‌رو می‌شوند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند به جنگ هیولاها بروند.

فرار هیولای مومیایی از موزه

معرفی کتاب
الکساندر و هم‌کلاسی‌هایش به اردوی شبانه در موزه استرمانت می‌روند و در آنجا با صحنه‌های عجیبی روبه‌رو می‌شوند؛ دزدیده شدن عقرب یاقوتی، راه رفتن مومیایی تاولی و... . بچه‌ها فکر می‌کنند که الکساندر خیالاتی شده ، اما او مطمئن است که این اتفاقات رخ داده است. به‌همین دلیل تلاش می‌کند تا از حقیقت ماجرا آگاه شود.

شوکولاسور ظاهر می‌ شود!

معرفی کتاب
الکساندر داخل گودالی می‌افتد که در آن ردپای هیولایی وجود دارد. او تصور می‌کند آن ردپا متعلق به یک موش پاگنده است؛ اما حوادث و مدارک به‌دست آمده نشان می‌دهد که آن ردپا متعلق به موش نیست. الکساندر به‌دنبال کشف حقیقت و مبارزه با هیولای واقعی است.

در دام سبزیجات آدم‌خوار

معرفی کتاب
الکساندر در اتفاقی عجیب متوجه می‌شود که تمامی اشیای اطرافش به هیولا تبدیل شده‌ و حالا وارد مدرسه شده‌اند؛ چراکه برنامه غذایی مدرسه تغییر کرده است و هم‌کلاسی‌هایش بی‌دلیل گریه می‌کنند. الکساندر این‌بار هیولا‌ها را در شکل سبزیجات غول‌پیکر می‌بیند. او برای نجات مردم شهرش به جنگ با آدم‌خوارها می‌رود.

حمله سایه‌های خرابکار

معرفی کتاب
الکساندر و دوستانش برای محافظت از شهرشان یک گروه فوق‌سرّی تشکیل داده‌اند. هیولاهای خرابکار همه شهر را تسخیر کرده‌اند. الکساندر به‌دنبال راه‌حلی است تا خرابکاران را بترساند. او تصور می‌کند که دوستش تبدیل به هیولا شده است و نمی‌داند چگونه باید او را نجات بدهد.

شهر در محاصره کرم‌های خاکی

معرفی کتاب
الکساندر تصمیم گرفته تا راز حروف «م»، «ف»، «م»، «ه» را که در دفتر چه هیولا پیدا کرده است، بیابد. برای این کار او باید با هیولای استرمانت بجنگد. در این راه او در خیابان‌های شهر با کرم‌هایی روبه‌رو می‌شود که سطح زمین را پر کرده‌اند. او و هم‌کلاسی‌هایش، ریپ و نیکی، چگونه می‌توانند از شّر کرم‌ها خلاص شوند؟

شورش هیولاهای بادکنکی

معرفی کتاب
الکساندر پاپ، پسر کوچکی است که به‌تازگی به شهر استرمانت اسباب‌کشی کرده است. او در آن شهر با اتفاقات عجیبی روبه‌رو می‌شود که باعث ترس و وحشتش می‌شود. الکساندر دفترچه‌ای پیدا می‌کند که پر از هیولاست و سؤالات متفاوتی در آن وجود دارد و او می‌خواهد پاسخ تمامی آن‌ها را بیابد.