دارودسته کبوترهای اصیل خطر را میبلعند
معرفی کتاب
این داستان با ترسیم تصویرهای فانتزی و کمیکاستریپ، یک شهر خیالی را که چند پرنده قهرمان در آنجا زندگی میکنند، توصیف میکند. آنها در محیطها و شرایط عجیب قرار میگیرند و باید از دیگران در برابر هجوم بلایا محافظت کنند. این پرندهها همگی ورزشکار و قهرمانان رزمی هستند و کارهای خارقالعادهای میکنند.
هدف کتاب تقویت قدرت تخیل و داستانپردازی کودکان و ایجاد سرگرمی برای آنهاست.
هدف کتاب تقویت قدرت تخیل و داستانپردازی کودکان و ایجاد سرگرمی برای آنهاست.
سیب آخر
معرفی کتاب
این داستان درباره دختری به نام حنا است که میخواهد همراه با پدرش به کمک مردم سیلزده خوزستان برود. او یک سبد سیب همراه خود آورد و بین کودکان شهرِ سیلزده پخش کرد. زمانیکه تنها یک سیب در سبد مانده بود چشم حنا و پدرش به مردی مهربان و بلندبالا افتاد که مردم دور او حلقه زده بودند و همگی شاد و هیجانزده بودند. پدر با خنده جلو رفت و رو به حنا گفت: «آن مرد حاج قاسم سلیمانی است»، حنا به سمت حاج قاسم رفت...
قهرمان به شکل خودم
معرفی کتاب
این داستان کوتاه و کودکانه درباره تأثیر کوشش و پشتکار بر قهرمان شدن است. ماجرا از جایی آغاز میَشود که دختر کوچولوی این قصه میخواهد مثل حاجقاسم قهرمان شود، اما حس میکند که ضعیف و ناتوان است. پدربزرگ دخترک به او ماجرای تشکیل مروارید میان صدف را توضیح میدهد و به او میگوید که مروارید با صبر و تلاشی که در میان صدف کرده، توانسته ارزشمند و گرانبها شود، همچون حاج قاسم که بعد از سالها تلاش به جایگاه خود رسیده است. این کتاب قصد دارد کودکان را با نقش صبر و پشتکار در رسیدن به آرزوها آشنا سازد تا از تلاشکردن ناامید نشوند.
مردی که زبان کبوترها را میدانست
معرفی کتاب
این داستان کودکانه از زبان دخترکی به نام زینب روایت میشود که در شهر آمرلی عراق زندگی میکرد و شاهد فجایعی همچون آزار و اذیت مردم، نبود آب و غذا، وحشت و... بود که شهید حاج قاسم سلیمانی با رشادت و شجاعت خود و فداکاریها و دلیریهای یاورانشان توانست مردم بیگناه شهر آمرلی را از حمله داعش نجات دهد و محاصره سه ماهه شهر را بشکند.
موش کوچولو و دیوار قرمز
معرفی کتاب
این داستان درباره موش کوچولویی است که میخواهد از دیواری که اطراف محل زندگیاش است عبور کند و به دنیای آنسوی دیوار برود. هیچ حیوانی نمیداند آن سوی دیوار چه خبر است. همگی فقط محیط کوچک خودشان را دیدهاند! یک روز بالاخره موش کوچولو بر پشت پرنده آبی سوار میشود و به دنیای بیرون دیوار پرواز میکند. او میبیند که دنیای بیرون چقدر زیبا و متنوع است و میخواهد آنجا را به دوستانش هم معرفی کند. اما آیا دوستانش حرف او را باور میکنند؟
اولین روز مدرسه
معرفی کتاب
یکی از اتفاقات مهم زندگی هر کس اولین روز مدرسه است. دنیای جدیدی که نگرانیهایی را به همراه دارد. اولین روز مدرسه موشکوچولو هم همینطور بود، موشکوچولو نگران بود. نگران اینکه اگر نتواند صدای معلم را بشنود، یا اگر نتواند معلم را خوب ببیند. آخه موشکورها نه خوب میبینند و نه خوب میشنوند. موش کوچولو وقتی با آشنا شدن با همکلاسیهایش متوجه میشود که: تواناییهای ما با یکدیگر فرق دارد. هر کدام از ما یک عالمه چیزهای مختلف بلدیم و با آنها به همدیگر کمک میکنیم.
زینب خانم
معرفی کتاب
زینب خانم دختر نوجوان دهه 60، با همان طراوت و شادی که رنگ نجابت دارد.
دختری که آرزوها و رؤیاهایش با همه فرق دارد
دختری که کشورش و دینش برایش اهمیت دارد
کتاب زینب خانم روایتهایی واقعی از زندگی دختری است که در اوایل انقلاب شهید شد؛ شهیده زینب کمایی را در این کتاب به عنوان قهرمان سرزمینمان و قهرمان زندگی خودتان نگاه کنید. کسی که میتواند مثل یک دوست مسیر زیستن شما را عوض کند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«میترا با نان و شیر و خرما افطار کرد و گفت: افطار امام علی چیزی بیشتر از نون و نمک نبود. میترا خیلی جدی و محکم صحبت میکرد بعد از افطار به تک تک اعضای خانواده رو کرد و گفت از امشب به بعد اسم من زینبه از این به بعد به من میترا نگید مادرش با خوشحالی صورت زینب را بوسید و بقیه اعضای خانواده هم به او تبریک گفتند.»
دختری که آرزوها و رؤیاهایش با همه فرق دارد
دختری که کشورش و دینش برایش اهمیت دارد
کتاب زینب خانم روایتهایی واقعی از زندگی دختری است که در اوایل انقلاب شهید شد؛ شهیده زینب کمایی را در این کتاب به عنوان قهرمان سرزمینمان و قهرمان زندگی خودتان نگاه کنید. کسی که میتواند مثل یک دوست مسیر زیستن شما را عوض کند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«میترا با نان و شیر و خرما افطار کرد و گفت: افطار امام علی چیزی بیشتر از نون و نمک نبود. میترا خیلی جدی و محکم صحبت میکرد بعد از افطار به تک تک اعضای خانواده رو کرد و گفت از امشب به بعد اسم من زینبه از این به بعد به من میترا نگید مادرش با خوشحالی صورت زینب را بوسید و بقیه اعضای خانواده هم به او تبریک گفتند.»
خنده گمشده
معرفی کتاب
بسیاری از ما زمانی که کودک بودیم با نظرات منفی دیگران درباره ظاهرمان مواجه شدیم و آن نظرات تأثیر بدی روی روحیات ما گذاشت. این کتاب در تلاش است تا به کودکان بگوید ظاهرشان زیباست و باید قدر آن را بدانند. شخصیت اصلی این داستان یک بچه کفتار است که هروقت میخندید همه به او میگفتند دندانهایش زشت است؛ برای همین خندهاش گم شد. دوستان کفتار او به کمک کردند تا خندهاش را پیدا کند و این داستان درباره چگونه پیدا شدن خنده اوست.
هاپچیمیمونه و سلامهای قاتی پاتی
معرفی کتاب
هاپچی میمونه «سلامرسان جنگل» است و هر روز صبح سلامهای حیوانات را جمع می کند و به دوستانشان میرساند. اما یک روز اتفاق بدی میافتد. گرگ که سلامی در سبد هاپچی ندارد عصبانی میشود و سبد او را پرت میکند و همهی سلامها قاتیپاتی میشود. حالا هاپچی مانده و سلامهایی که نمیداند باید به کی برساند.