قلعه قرمز من
معرفی کتاب
«روبی» دختربچهای با ذهنی خلاق و پر از ایده است؛ اما برادرانش، فکر میکنند او بلد نیست کاری انجام دهد. روزی روبی تعدادی تخته چوب قدیمی پیدا میکند و تصمیم میگیرد با آنها چیزی بسازد. او از برادانش کمک میخواهد؛ ولی آنها کمکی به او نمیکنند. روبی خودش دست به کار میشود و تصمیم میگیرد یک قلعه بسازد. َآیا او میتواند به تنهایی این کار را انجام دهد؟
موش راهزن
معرفی کتاب
موش راهزن، موجودی شرور و مخوف است. او جلوی دیگران را میگیرد و غذایشان را میدزدد. همه حیوانات جنگل، از دست موش راهزن خسته شدهاند؛ اما نمیتوانند با او مبارزه کنند. روزی موش راهزن اردک لاغر و ضعیفی را میبیند که هیچچیزی ندارد تا به او بدهد. برای همین، تصمیم میگیرد اردک را بخورد! اما اردک میگوید خواهرش غذاهای خوشمزهای دارد. میتواند او را به نزد خواهرش که در غاری زندگی میکند، ببرد. موش راهزن برای گرفتن غذاها وارد غار میشود و ... .
ادوینا دایناسوری که خبر نداشت منقرض شده
معرفی کتاب
«ادوینا» یک دایناسور است و همه مردم شهر او را میشناسند. ادوینا با بچههای محل بازی میکند، در همه کارها به دیگران کمک میکند و... . همه عاشق او هستند، به جز «رجینالد ون هوبی دوبی»! رجینالد میداند که دایناسورها مدتهاست که منقرض شدهاند و حاضر است این موضوع را ثابت کند؛ اما آیا کسی پیدا میشود که به حرفهای او گوش کند؟ و اگر کسی گوش کند، آنوقت بر سر ادوینا چه میآید؟
آن دور دورها
معرفی کتاب
پدر «جو» پیامهای بطریها را جمع میکند و به دست صاحبانش میرساند و وقتی به خانه برمیگردد، داستان جدیدی از ماجراجوییهایش را برای جو تعریف میکند. جو خیلی دلش میخواهد مثل پدرش یک ماجراجوی بزرگ شود؛ اما از چیزهایی که زیر آب هستند میترسد تا اینکه پدر جو بیمار میشود. بطریهای زیادی روی هم تلنبار شده است. حالا چه کسی باید این کار را انجام بدهد؟ بعد از مدتی، جو یکییکی بطریها را به قایق میبرد، نفس عمیقی میکشد و امیدوار است که از عهده این کار برآید؛ اما... .
لطفا از من بترسید
معرفی کتاب
«آلن» تمساحی است که ترساندن را خوب بلد است. هر روز صبح، تمام فلسهای روی پوستش را تمیز و ناخنهایش را تیز میکند و دندانهایش را حداقل ده دقیقه مسواک میزند. بعد به جنگل میرود و دندانهایش را به هم میزند و برای همه رجز میخواند. قورباغهها از روی نیلوفرهای مرداب فرار میکنند، میمونها از درخت پایین میافتند و طوطیها جیغ میکشند و آلن خوشحال است. او در پایان روز به خانه برمیگردد و بعد از استراحت، جدول حل میکند و... دندانهای مصنوعیاش را درمیآورد! اگر کسی از این راز باخبر شود، چه اتفاقی میافتد؟
جنگل شب
معرفی کتاب
«هارپر» دختری که عاشق موسیقی است، از آپارتمان کوچکش بیرون میآید، چتر سرخش را باز میکند و معلق روی هوا، به سبکی پَر، از پلهها پایین میرود. گربه عجیبش هم دنبالش است. وقتی به طبقه دهم میرسند، گربه مکث میکند و چتر هم همانجا میایستد! هارپر با نیلبک کوچکش موزیک کوتاهی مینوازد. ناگهان پسری که مثل باد، بیصدا حرکت میکند، ظاهر میشود و... .
سیرک رؤیاها
معرفی کتاب
«هارپر» دختری است که استعداد بینظیری در موسیقی دارد. او از لابهلای صدای باد، ترنم باران و بال زدنهای پروانهها، نوای موسیقی میشنود. هارپر میتواند هر سازی را بنوازد. گاهیوقتها شبها نوایی میشنود که قلبش را به تپش میاندازد. نوایی که انگار از ستارگان میآید و... . دختری بندباز هارپر و دوستانش را به سیرک رویاها میبرد! آدمهای عجیب و غریبی آنجا هستند، مثل آقای شیرینیپز، خانم آوازهخوان دریا، طالعبین مرموز و... .
چتر سرخ
معرفی کتاب
«هارپر» استعداد عجیبی در موسیقی دارد. او در صدای باد، ترنم باران و بال زدنهای پروانهها، نوای موسیقی میشنود. گاهیوقتها هارپر نوایی میشنود که قلبش را به تپش درمیآورد، نوایی که گویا از ستارگان میآید... . گربه هارپر، «نصفهشب»، با بقیه گربههای شهر گم شدهاند! هارپر چتر سرخ جادویی پرندهاش را برمیدارد و با نواختن دلنوازترین نتها برفراز شهر ابرها، با دوستانش پرواز میکند و... .
دزد دقیقهها
معرفی کتاب
مقامهای دولتی کشورِ «ادو»، روز ششم اکتبر را از تقویم حذف کردهاند، یعنی روز تولد او را! حالا ادو تاریخ تولد ندارد و تا ابد در ده سالگی گیر میافتد. او تصمیم میگیرد سری به فروشگاه اقلام ممنوعه بزند؛ مغازهای مرموز، پر از کالاهایی که هرکدام کارهای عجیب و غریبی میکنند! خرید و فروش و استفاده از این کالاها غیرقانونی است! مغازهدار، دستگاهی به ادو میدهد تا با آن از مردم، دقیقه بدزدد و روز تولدش را پس بگیرد. آیا ادو به هدفش میرسد؟