آنتون شعبدهبازی میکند!
معرفی کتاب
«آنتون» یک کلاه شعبدهبازی دارد و حالا میخواهد یک درخت را غیب کند؛ اما چرا درخت غیب نمیشود؟ شاید زیادی بزرگ است؟ شاید بتواند پرنده را که کوچکتر است، غیب کند و بله پرنده غیب میشود! آنتون به دوستش، «لوکاس»، میگوید که میتواند شعبدهبازی کند؛ ولی لوکاس باور نمیکند و آنتون او را غیب میکند و... . حالا آنتون میخواهد لوکاس را ظاهرکند؛ اما چیزی که ظاهر میشود، لوکاس نیست! چه بلایی سرِ لوکاس آمده است؟
آنتون و برگها
معرفی کتاب
در یک روز پاییزی «آنتون» همه برگهایی را که روی زمین ریخته، با شِنکش جمع میکند؛ اما یک برگ جامانده است! آنتون میخواهد آن برگ را هم بردارد که ناگهان باد میآید و برگ را با خود میبرد، آنتون دنبال برگ میدود. «لوکاس» در حال تاپبازی است که برگ از جلویش رد میشود. او سعی میکند برگ را بگیرد؛ اما... . برگ از جلوی «نینا» و «گِرتا» هم رد میشود. حالا همه با هم به دنبال برگ هستند. برگ بین شاخه درختی گیر کرده است و... .
هنگامی که دریا نقرهای شد
معرفی کتاب
مادربزرگ «پینمی» همیشه بهترین قصهها را برای نوهاش و مردم روستا تعریف میکرد؛ اما شبی که سربازان امپراتور، قصهگوی پیر را دزدیدند و نوهاش، پینمی، را در خرابه کلبه رها کردند، آرامششان از بین رفت. قبل از اینکه خیلی دیر شود، پینمی با دوستش، «اییشان» که به نظر میرسد رازهایی پنهانی دارد، برای نجات مادربزرگش راهی سفر میشوند. آنها در این سفر با موانعی روبهرو میشوند که به افسانه شبیهاند!
دایناسورهای همسایه بغلی
معرفی کتاب
آقای «پوف» مخترع است و خانهاش پر از اختراعهای شگفتانگیز. اینبار اختراع آقای پوف آنقدر هیجانانگیز است که به سراغ دوستش، «سام» در خانه کناری میرود و از او میخواهد بیاید و شاهکارش را ببیند. آقای پوف با یک سبد تخم دایناسور وارد اتاق میشود و بعد از چند لحظه، تخمها یکی پس از دیگری تَرَک برمیدارند و سرِ کوچک دایناسورها بیرون میآید. دایناسورها هر لحظه بزرگ و بزرگتر میشوند. سام و آقای پوف بدون معطلی باید کاری بکنند!
دزد صبحانه
معرفی کتاب
«الفی بریگز» دزد است؛ اما نه از آن دزدهای حرفهای و خطرناک! الفی یک شب سخت را پشت سر گذاشته است و حالا باید یک صبحانه خوشمزه بخورد؛ اما هرچه میگردد صبحانه مورد علاقهاش، «کورن فلکس»، را پیدا نمیکند! ناگهان متوجه میشود که یک عالمه کورن فلکس روی زمین ریخته و تا بیرون در، روی زمین ردیف شده است! یک نفر کورن فلکس الفی را دزدیده است؛ ولی او کیست؟
نفرین دزد دریایی
معرفی کتاب
این کتاب حاوی سه داستان است با عنوانهای « نفرین دزد دریایی»، «مامانبزرگ فضایی» و «غول بدجنس». قهرمان داستانها پسری به نام «جیککیک» است. در داستان اول، او مجبور است پس از تعطیلی مدرسه با مادرش به خرید برود. مادر جیک به وسایل عتیقه علاقه زیادی دارد. وقتی آنها به مغازه آقای «کروکِ» عتیقه فروش، وارد میشوند، جیک متوجه بخشی میشود که روی آن نوشته شده است: «صندوقهای گنج». جیک به سراغ آن صندوقها میرود و یک گنج واقعی پیدا میکند! وقتی او در صندوق را باز میکند، یک دزد دریایی تنومند از آن خارج میشود!
خانم آشپز ماشینی
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «سه ماجرای باورنکردنی این منم جیککیک»، شامل سه قصه کودکانه و تخیلی با عنوانهای «خانم آشپز ماشینی»، «گابلینهای باغچه» و «جادوگر حقهباز» است که در آنها ماجراهایی باورنکردنی برای «جیککیک» اتفاق میافتد. در داستان اول، در مدرسه، دوهفتهای است که برای ناهار به دانشآموزان کلم پخته میدهند. جیککیک که میداند امروز هم باید کلم پخته بخورد، به نشانه اعتراض، روی میز ولو میشود! خانم «وینتر» با دیدن این صحنه، نامهای برای آشپز مدرسه، خانم «براون» مینویسد تا کلم بیشتری به جیک بدهد؛ اما اتفاقاتی در آشپزخانه رخ میدهد... .
اژدهای مدرسه
معرفی کتاب
این کتاب حاوی سه داستان است، با نامهای «اژدهای مدرسه»، «ترول گمشده» و «شبح موذی». قهرمان داستانها پسری به نام «جیککیک» است که اتفاقات خندهدار و هیجانانگیزی برایش رخ میدهد. در داستان اول، جیک با اشاره خانم «گرامپ»، به زیرزمین میرود تا از آقای «نایت» بپرسد چرا کلاس گرم نیست! جیک در زیرزمین صدای نالهای میشنود و با ترسولرز صدا را دنبال میکند. او در گوشهای، اژدهای قرمزی را در حال لرزیدن میبیند! این اژدها از کجا آمده است و اینجا چه کار میکند؟
آموزگار گرگنما
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «سه ماجرای باورنکردنی، این منم جیککیک» است. «آموزگار گرگنما»، «پرستار هیولایی» و «مومیایی گمشده»، عنوانهای سه قصه این کتاب هستند. در داستان اول، «جیککیک» در مدرسه با صدای خانم «بیدی»، معلم ریاضی، از خواب بیدار میشود. معلم او را تنبیه میکند و از او میخواهد در کلاس بماند و از روی جملهای صد بار بنویسد. جیک شروع به نوشتن میکند. وقتی کار جیک تمام میشود، خانم بیدی به سمت کمد لباس میرود؛ اما وقتی جیک در کمد را باز میکند، به جای معلمش با یک گرگ روبهرو میشود که لباسهای خانم بیدی را پوشیده است! چه اتفاقی افتاده است؟
وسلی آباد
معرفی کتاب
«وسلی» پسربچهای است که در تمدن دور و برش هیچ جایی ندارد؛ او پیتزا دوست ندارد و از نوشابههای گازدار بدش میآید! به نظر وسلی، فوتبال، بازی احمقانهای است و ... . او هیچ دوستی ندارد؛ ولی تعداد کسانی که آزارش میدهند، فراوان هستند. او برای تعطیلات تابستانیاش فکر فوقالعادهای به ذهنش میرسد و تصمیم میگیرد تمدن جدیدی را با فکر و سلیقه خودش در حیاط پشت خانه بنا کند. دنیای شگفتانگیز، رویایی و خارقالعادهای که نامش را «وسلیآباد» میگذارد!