دزدی کلاه کاپیتان
معرفی کتاب
کارآگاه معروف، «هرکول کاروتِ» خرگوش، همراه دستیارش، «اوزب تلگرافِ» روباه، برای تعطیلات، به رودخانه «نیل» رفته است. کاروت از این سفر لذت میبرد؛ اما اوزب دریازده شده است. او به کابینش میرود تا استراحت کند. در همین موقع، کاپیتان کرگدن با داد و فریاد از کاروت کمک میخواهد. یک نفر کلاه او را دزدیده است! کارآگاه فکر میکند در یک چشم برهم زدن مشکل را حل میکند؛ ولی پیداکردن کلاه اصلاً کار راحتی نیست.
معمای قطار سریعالسیر شرق
معرفی کتاب
کارآگاهان سرشناس دنیای کارآگاهی، بازرس «ژاپ»، کلنل «اورکا موفلون»، کمیسر «میرو لاتوپ» و سمور مرموز، خانم «موستیفلر»، سوار قطار میشوند. «هرکول کاروت» و دستیارش هم قرار است بیایند... . قطار در تونل توقف میکند و ناگهان صدایی بلند میشود. وقتی قطار از تاریکی بیرون میرود، همه میبینند که بازرس ژاپ روی زمین افتاده است! یک نفر محکم توی سرش زده است؛ اما چه کسی میتواند این کار را کرده باشد؟
نامه محرمانه
معرفی کتاب
«اوزب» دستیار کارآگاه «کاروت»، نامهای دریافت کرده است که بیشتر کلماتش قابل خواندن نیست. آنها فقط میتوانند کلمه جواهر را بخوانند! اوزب قایق بادبانی کوچکی اجاره کرده است و.... آنها به جزیرهای خالی میرسند و اوزب دستگاه فلزیاب هم همراهش آورده است. فلزیاب ابتدا یک قوطی کنسرو پیدا میکند و بعد بوتهزار را نشان میدهد. چه کسی آنجا پنهان شده است؟ یک هیولا؟ یک دزد دریایی یا یک حیوان وحشی؟
شبح قصر چه کسی است؟
معرفی کتاب
کارآگاه «کاروت» خرگوشه، همراه دستیارش، «اوزب تلگراف» روباهه، به قصر «تروبیلو» میروند. ساکنان قصر فکر میکنند یک شبح در قصر است. کارآگاه و دستیارش به محض رسیدن به قصر صداهای عجیبی میشنوند. کارآگاه به همهجا سر میکشد؛ ولی چیزی پیدا نمیکند و بعد دوباره صدا بلند میشود! اوزب این صدا را تشخیص میدهد. صدای درِ یخچال است که باید روغنکاری شود و... . حالا سرنخ اصلی پیدا شده است. این شبح ظاهراً تمام وقتش را در آشپزخانه میگذراند! آیا واقعاً شبحی در کار است؟
باب
معرفی کتاب
پنجسال است که «لیوی» و خانوادهاش به استرالیا نیامدهاند و حالا دوباره به خانه مادربزرگ برگشتهاند. لیوی خیلی چیزها را به یاد ندارد. آن موقع کوچکتر بود؛ اما مطمئن است که دفعه پیش یک چیز عجیب و غریب اینجا دیده است. او «باب» را فراموش کرده است؛ اما باب همه این پنجسال را منتظر برگشتن او مانده است. لیوی به او گفته اینجا منتظر بماند و باب در کمد طبقه بالا منتظر اوست. یک موجود عجیب و غریب که نه مرغ است نه آدم! پنجسال زمان زیادی است. شاید اینبار لیوی تصمیم بگیرد باب را به خانه ببرد.
گروه خرگوشهای وحشی میآیند
معرفی کتاب
«لوتا پترمن» و بهترین دوستش، «چینه»، همکلاسی هستند و پرافادهترین دختر مدرسه، «برنیکه» هم مثل بختک روی کلاس افتاده است. برنیکه خیلی ازخودراضی است، والدینش ثروتمند هستند، اسب شخصی دارد و... . همه دختران کلاس، به غیر از لوتا و چینه، عضو گروه او هستند. او باحالترین برادر را دارد. برای همین، از نظر همه دخترهای کلاس، برنیکه معرکه است؛ اما لوتا و چینه هم گروه مخصوص خودشان را تأسیس کردهاند، گروه خرگوشهای وحشی! حالا همه بچههای مدرسه به جشن تولد برنیکه دعوت شدهاند و لوتا نقشههایی دارد.
ساسی و بوبا: هانسل و گرتل در دنیای امروز
معرفی کتاب
این کتاب داستان به روز شده «هانسل و گرتل» است. آنها مجبورند با نامادری خود، «کریسی» که معتاد است، کنار بیایند. در شب سرد پاییزی، نامادری در را روی «ساسی» که بیرون از خانه است، قفل میکند و ساسی مجبور میشود در اصطبل بخوابد. ساسی و «بوبا» از خانه فرار میکنند تا نزد عمه «ویویان» بروند؛ اما او خانه نیست. ساسی برای محافظت از خواهرش، بوبا، مسئولیت زندگی را به عهده میگیرد و برای پیدا کردن جایی امن، دست به فداکاری میزند و... .
پاپی جوراب بلند تو همه کار موفقه
معرفی کتاب
«پاپی» دختری است که با همسن و سالهایش خیلی فرق میکند. او با صورت ککمکی و موهای قرمز بافتهشده، قویترین دختر دنیاست! مادر او به آسمانها رفته است و پدرش دریانوردی است همیشه در سفر. پاپی با اسب و میمون کوچکش در ویلا زندگی میکند. او آداب و رسوم اجتماعی را بلد نیست، برای همین، همه به او به چشم دختری عجیب و غریب نگاه میکنند؛ ولی خودش فکر میکند از بچهای که پدر و مادر ندارد، بیش از این نباید توقع داشته باشند. او دختری مهربان و مستقل و شجاع است که تمام مشکلات زندگی را به روش خودش حل میکند!
عنکبوت و مگس
معرفی کتاب
آقای عنکبوت مدتهاست که عاشق خانم مگس است و مرتب از او خواستگاری میکند و خانم مگس هم هربار جواب منفی میدهد؛ اما آقای عنکبوت دستبردار نیست و همچنان اصرار میکند تا اینکه روزی آقای عنکبوت برای چندمینبار به خانه مگس میرود تا از او خواستگاری کند؛ اما اینبار، خانم مگس با یک ظرف آب جوش در انتظار اوست و... . عنکبوت که به سختی آسیب دیده است، قول میدهد که بلایی سر مگس بیاورد تا درس عبرت همه باشد و از آن به بعد، مگسها شکار عنکبوتها میشوند!
میمون حیلهگر و لاکپشت عاقل
معرفی کتاب
میمون و لاکپشت دوست هستند. روزی درخت موزی را در رودخانه پیدا میکنند و آن را به دو قسمت تقسیم کنند. میمون حیلهگر قسمت بالای درخت را برمیدارد و لاکپشت هم ریشه درخت را میبرد و میکارد. بعد از مدتی، درخت لاکپشت حسابی موز میدهد؛ ولی لاکپشت نمیتواند از درخت بالا برود و از میمون کمک میخواهد. میمون بدجنس بالای درخت میرود و همه موزها را میخورد. لاکپشت که بسیار عصبانی است، زیر درخت بوتههای خار میگذارد و وقتی میمون پایین میآید... . میمون قول میدهد که این کار او را تلافی کند و... .