Skip to main content

آشوبی در مدرسه

معرفی کتاب
آخرین‌بار «مکس کرامبلی» روی یک پیتزای بزرگ نشسته بود و سه خلافکار بی‌رحم برای مرگ او نقشه می‎کشیدند. آیا مکس مانند پیتزا قطعه‌قطعه می‎شود؟ یا می‎تواند از این مخمصه جان سالم به در ببرد؟ او فکر می‎کند ضایع‌ترین ابرقهرمان تاریخ است و علت بدبیاری‌اش را این می‎داند که همه‌چیز را در نظر نگرفته است. برای همین قوانینی را برای خودش وضع می‎کند تا با پیروی از آن‌ها دیگر به دردسر نیفتد. قانون اول این است که یک ابرقهرمان باید همیشه آماده باشد. طبق قانون دوم، یک ابرقهرمان باید همیشه شغل نیمه‌وقت داشته باشد. قانون سوم... .

بازی محرمانه

معرفی کتاب
شاهزاده‌خانم «ماگنولیا» و شاهزاده‌خانم «گل‎عطسه»، لباس‌های بازی می‎پوشند و شعر می‎خوانند! خوراکی‌های خوشمزه می‎خورند و بالا و پایین می‌پرند؛ ولی همه این کارها محرمانه انجام می‎شود. دو شاهزاده‌خانم مشغول کارهای محرمانه خود هستند که صدای جیغی می‎شنوند. هیولایی می‎خواهد بچه‎گربه‎ای را بخورد! وقتی شاهزاده سیاه‌پوش می‎رسد، هیولایی در کار نیست. فقط یک دختر‌کوچولوی گریان است و یک بچه‌گربه لرزان و یک غریبه مرموز که نقاب زده است! آیا شاهزاده سیاه‌پوش به کمک قهرمان مرموز می‎تواند اوضاع را روبه‎راه کند؟

پنج‌شنبه‌ها

معرفی کتاب
قصر شاهدخت «سیلی»، شاهزاده «لولاث»، «پوگ» و خواهر و برادر سیلی، یعنی «رالف» و «لایلا» را به سرزمینی ناشناخته برده است. آن‌ها در دنیایی پر از «گریفین» های وحشی و جادوگرهای توطئه‌گر هستند. سیلی نمی‌داند باید به چه کسی اعتماد کند. به خصوص حالا که دو جادوگر غریبه ادعا می‌کنند صاحبان اصلی قصر بوده‎اند. سیلی و بقیه امیدوارند که قصر را بیدار کنند و به خانه برگردند. وقتی آن‌ها داستان پیدایش قصر را می‌شنوند، حقیقت فاش می‌شود. سیلی باید به کمک گریفین خانگی‌اش، «روفوس» و همراهانش، راهی پیدا کنند تا قصر را نجات دهند.

رباتی که سیر نمی‌شود

معرفی کتاب
«کِنِدی» و «دن» از کلاس دوم با هم دوست هستند. یک روز کندی، جلوی در ورودی، جعبه بزرگی پیدا می‌کند که روی آن نام او نوشته شده است. کندی حدس می‎زند این جعبه از طرف پدربزرگش باشد. او تمام تلاشش را می‎کند تا جعبه را به داخل خانه ببرد؛ اما موفق نمی‌شود، پس با دن، تماس می‌گیرد و... . داخل جعبه پر از فلز است! یک سری مستطیل بلند و صاف، مربع‌های کوچک، ذوزنقه، چیزهای گرد و... . این‌ها قطعه‎های چیزی هستند، چیزی بزرگ و شگفت‌انگیز؛ ولی چه چیزی؟

چارلی و موشی و بازیگوشی

معرفی کتاب
این کتاب حاوی چهار داستان به هم پیوسته است. «موشی» و «چارلی»، دو برادر بازیگوش هستند. در داستان اول و دوم، بچه‌ها پدر و مادرشان را از خواب بیدار می‌کنند و همه با هم به جشن محله می‌روند که در زمین بازی برگزار می‌شود. موشی و چارلی در راه، در هر کوچه و خیابان، چند نفر از دوستانشان را می‌بینند و آن‌ها هم با دو برادر همراه می‌شوند. وقتی به زمین بازی می‌رسند، آنجا خالی است و همه می‌توانند به راحتی بازی کنند. در داستان بعدی موشی و چارلی برای پول درآوردن، سنگ جمع می‌کنند. در داستان چهارم، چارلی و موشی بعد از شنیدن قصه شب، موزِ شب می‌خواهند! و... .

چارلی و موشی و بابابزرگ

معرفی کتاب
این کتاب حاوی چهار داستان به هم پیوسته است. «چارلی» و «موشی»، دو برادر هستند که پدر و مادرشان به سفر رفته‎اند و پدربزرگ برای مراقبت از آن‎ها به خانه‌شان آمده است. در داستان اول، موشی هنوز بزرگ نشده است. او می‎گوید من متوسط هستم، یعنی می‎تواند بعضی کارها را انجام دهد. در داستان دوم، دو برادر تصمیم می‎گیرند وقتی پدربزرگ خواب است به او حمله کنند و پیروز شوند. در داستان سوم، پدربزرگ نمی‌تواند ترانه شب‌ به‌ خیر را خوب بخواند و در داستان چهارم، پدربزرگ از بچه‌ها خداحافظی می‌کند.

وقتی سه‌پایه‌ها به زمین آمدند

معرفی کتاب
«اندی» و «لاری»، به پیشنهاد اندی به این سفر می‌آیند و به اصرار او از سمت چپ رودخانه حرکت می‌کنند که باعث شده راهشان کیلومترها دور شود. وقتی هوا تاریک می‌شود، آن‌ها به مزرعه دور‌افتاده‌ای می‌رسند و تصمیم می‌گیرند شب را در انبار کاه بمانند؛ اما نیمه‌شب با صدای وحشتناکی بیدار می‌شوند. گویی چندین قطار با هم به دیوار انبار کوبیده‌اند! آن‌ها از پنجره انبار چیزی می‌بینند که حتی تصورش را هم نمی‌کردند. نیمکره‌ای بزرگ به رنگ سبز و خاکستری، مانند کاسه‌ای در میان زمین و هوا، واژگون است و چیزی بلند و باریک، مثل پایه‌ای دراز و کشیده در هوا می‌چرخد و روی زمین ثابت می‌ماند!

دختری که می‌دانست: حس ششم

معرفی کتاب
«کتیس» بر اثر تصادف دیگر نمی‎تواند راه برود. او فلج شده است! روزهای اول کتیس عصبانی و غمگین است. او که دختری پرجنب‌و‌جوش است، نمی‎تواند بپذیرد که دیگر هرگز نمی‎تواند راه برود؛ ولی بعد از مدتی، متوجه تغییراتی در خودش می‌شود. مثلاً او می‎تواند حس کند که کسی به زودی وارد اتاق می‎شود و اینکه دقیقاً چه می‎گوید. او حتی می‎تواند مدادی را که روی زمین افتاده است، به حرکت درآورد و آن را به سوی خودش بکشد! او چیزهای زیادی می‎بیند! چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ این احساسات از کجا آمده‌اند؟

سیاه زیبا

معرفی کتاب
راوی داستان، کره اسب زیبایی به رنگ سیاه است. داستان از اولین سال تولد کره اسب آغاز می‎شود، زمانی که شیر مادرش را می‌خورد و در کنار او راه می‎رود. «سیاه‌زیبا» نامی است که صاحبش برای او انتخاب می‌کند، صاحبی مهربان که او و مادرش را بسیار دوست دارد و مراقب آن‌هاست. هنگامی‌که سیاه‌زیبا بزرگ‌تر می‌شود، به او افسار و لگام می‌زنند و به پاهایش نعل می‎بندند و سرانجام او را به مردی به نام « اسکورگوردن» می‌فروشند. حالا او در خانه جدیدش است و ماجراهای زیادی پیش رو دارد.

شربت آرزو

معرفی کتاب
جادوگر «دیوون» والامقام، عضو هئیت مخفی جادوگران و خاله جادوگر «پول‌چاپ‌کن»، دچار مشکل بزرگی شده‌اند. آن‌ها با نزدیک شدن به پایان سال، هنوز نتوانسته‎اند قراردادشان را با «دیو جهنمی» بزرگ به پایان برسانند. دیوون و پول‌چاپ‌کن، تصمیم می‌گیرند در ساعات پایانی سال، کم‎کاری‌شان را جبران کنند. «مااورتیزیو»، گربه جادوگر دیوون و «یاکوب قارقاری»، کلاغ خانگی خاله «دیروونی»، از نقشه جادوگرها سردرمی‌آورند و تلاش می‌کنند آن را به هم بزنند. آیا آن‌ها می‌توانند این کار را انجام دهند؟