دیدار عروس
معرفی کتاب
این کتاب شامل هشت داستان کوتاه است. «خاله گمشده»، «قدر ناشناسی»، «دیدار عروس» و «انتخاب همسر»، نام برخی از این داستانهاست. «دیدار عروس» درباره دختر جوانی به نام «سُعاد» است که به تازگی ازدواج کرده است. سعاد به مسائل مادی و ظاهری اهمیت نمیدهد و ازدواجش به دور از هر گونه تجملات بوده است. حالا او از سفر زیارتی بازگشته است و بهترین دوستش، «غفران» میخواهد هر چه زودتر به دیدن او برود؛ اما چیزهایی میشنود که باورش برای او و درباره دختری مانند سعاد، بسیار سخت است و... .
دیدار در بیمارستان
معرفی کتاب
«ورقا» مادربزرگش را که در سینهاش احساس درد میکند، به بیمارستان میبرد و با خانم دکتر «معاد» آشنا میشود. دکتری که نهتنها خیلی سریع به وضع مادربزرگ رسیدگی میکند، بلکه از ورقا که آثار خستگی در چهرهاش پیداست، میخواهد کمی استراحت کند و خودش کنار بیمار میماند. آشنایی معاد و ورقا با کتابی که خانم دکتر جا میگذارد، ادامه مییابد تا جایی که معاد از ورقا خواستگاری میکند. مادربزرگ مخالف است؛ اما چرا؟
نبرد با زندگی
معرفی کتاب
این کتاب حاوی شش داستان کوتاه است. «نبرد با زندگی»، «ایستادگی»، «پایداری» و «معیارها» نام بعضی از این داستانهاست. داستان «نبرد با زندگی» درباره دختری به نام «فاطمه» است که میخواهد به وظیفه دینیاش عمل کند؛ اما در برخورد با جامعهای که برای ارزشها و مفاهیم دینی اعتباری قائل نیست، دچار ترس شده است. او نزد دوستش، «عفاف»، میرود تا سخنان او آرامش کند. در داستان «معیارها» مادر و دختری میخواهند به عروسی بروند. مادر با نهایت دقت برای این جشن آماده شده است؛ اما دخترش ... .
دو زن و یک مرد
معرفی کتاب
«حسنات» به عقد مردی درمیآید که در اروپاست و به پدرش وکالت داده تا دختر را برایش عقد کند. «رَحاب»، خواهر حسنات، نمیداند که چرا خواهرش تن به این ازدواج داده است. چرا به عقد مردی درآمده است که حاضر نشده است به خودش زحمت بدهد و به مراسم عقد بیاید؛ چون متدیّن است یا به این علت که مثل خواهرش غیرعادی است؟ روزی نامه «مصطفی»، نامزد حسنات، به دست او میافتد و تصمیم میگیرد خودش را به جای حسنات جا بزند و... .
آخرین هدیه
معرفی کتاب
این کتاب حاوی پنج داستان کوتاه است. «کاش میدانستم»، «سودای زیانبار»، «آخرین هدیه»، «واپسین روزها» و «ماجراجویی» نام این داستانهاست. داستان «کاش میدانستم» درباره دختری به نام «انفال» است. او باید برای مهمانیِ شب به آرایشگاه برود. به همین علت، با عجله به آزمایشگاه میرود تا جواب آزمایشش را بگیرد. انفال متوجه میشود که سرطان دارد. او به مهمانی نمیرود و تمام مدت به این فکر میکند که ای کاش اینقدر به دنیا وابسته نبود و کاش به جای آنهمه داستانهای بیمحتوا، قرآن خوانده بود، کاش... .
تولد دوباره
معرفی کتاب
«نقا» دختر معتقدی است که به تازگی به عقد پسری از خانوادهای مذهبی درآمده است. نامزد نقا، تحصیلکرده و متدین است. «سعاد»، دخترخاله نقا، به خانه آنها میآید و ضمن تعریف از اروپا، انتخاب نقا را زیر سوال میبرد و نامزد نقا را اُمّل و عقبمانده میداند. نقا سعی میکند آرامشش را حفظ کند و درباره ایمان و روشنفکری نامزدش توضیح دهد؛ اما سعاد همچنان حرف خودش را میزند؛ اما چرا سعاد این همه از نامزد نقا متنفر است؟ درحالیکه هرگز او را ندیده است.
بینوایان
معرفی کتاب
قهرمان داستان، «ژان والژان» محکوم سابقهداری است که پس از ۱۹ سال محکومیت با اعمال شاقه، از زندان آزاد میشود. او به خاطر دزدیدن قرصی نان، برای سیر کردن فرزندان خواهرش به زندان میافتد و به دلیل تلاشهای پیدرپی برای فرار، به محکومیتش اضافه میشود. ژان با کمک اسقف پیرِ شهر آینده جدیدی را برای خودش رقم میزند و ماجراهای گوناگونی را پشت سر میگذارد.
تام سایر
معرفی کتاب
«تام» پسری یتیم است که با عمه و بچههایش زندگی میکند. او ماجراجو و خیالپرداز است و بازیگوشیهایش دیگران را به دردسر میاندازد. شبی که تام با دوستش، «هاکلبری فین»، بیرون میروند، شاهد قتلی میشوند و درحالیکه ترسیدهاند، تصمیم میگیرند این موضوع را به هیچکس نگویند. شخص بیگناهی به قتل متهم شده و دستگیر میشود. تام تمام شجاعتش را جمع میکند و در دادگاه حاضر میشود و شهادت میدهد. شخص بیگناه آزاد میشود؛ اما ماجرا همچنان ادامه دارد.
بابا لنگدراز
معرفی کتاب
«جروشاآبوت» از همه بچههای نوانخانه بزرگتر است و بچههای ۴ تا ۷ سالِ اتاق «ف» زیر نظر او هستند. جروشا نیروی تخیل بسیار قوی دارد، آنقدر که مسئول نوانخانه فکر میکند در آینده دچار مشکل میشود. فردی نامعلوم و با اسم مستعار «جاناسمیت» جروشا را به دانشگاه میفرستد. جاناسمیت عقیده دارد که نیروی تخیل و فکر جروشا بسیار عالی است و فکر میکند که او میتواند نویسنده شود. در مقابل این لطف، جودی موظف است هر ماه نامهای برای جاناسمیت بنویسد.
شاهزاده و گدا
معرفی کتاب
در شهر «لندن»، در یک روز، دو پسر به دنیا میآیند. یکی در خانوادهای فقیر و دیگری در خانواده سلطنتی. سالها بعد، این دو یکدیگر را میبینند و متوجه شباهت بینظیرشان میشوند. آنها لباسهایشان را عوض کرده و جایشان را با هم عوض میکنند. پسرک فقیر به جای شاهزاده و شاهزاده در خانه پسر فقیر. این جابهجایی سرآغاز ماجراهای بسیاری است و تجارب جدیدی را برای آنها به همراه دارد.