آدم بدها در عملیات مرغپرانی
معرفی کتاب
گروه آدمبدها از آقای گرگ، مار، کوسه و «پیرانا» تشکیل شده است. آنها بدجنس هستند و کارهای خیلی بدی کردهاند؛ اما میخواهند قهرمان باشند! در این داستان آنها تصمیم گرفتهاند ۱۰۰۰ مرغ را از یک مرغداری خیلی پیشرفته نجات دهند؛ ولی گروه آدمبدها مشکلات زیادی دارند؛ لیزر جزغالهکننده، چندپای پر جنب و جوش و آقای مار، یعنی همان رفیق خودشان که به جوجهقورتبده معروف است! آیا آنها میتوانند این مرغها را نجات دهند؟
آدم بدها در عملیات نجات سگها
معرفی کتاب
آدم بدها ترسناک و خطرناک هستند؛ اما میخواهند قهرمان باشند. آقای گرگ، آقای مار، آقای «پیرانا» و آقای کوسه، اعضای این گروه هستند که دوست دارند کارهای خوب انجام دهند. به پیشنهاد آقای کوسه، آنها تصمیم میگیرند تا به افرادی که نیاز دارند، کمک کنند. در اولین مأموریتشان، آنها میخواهند ۲۰۰ تولهسگ را نجات دهند که پشت دیوارهای سنگی و میلههای آهنی زندانی هستند و ۲۰ نگهبان از آنها محافظت میکنند؛ اما آیا آنها موفق میشوند؟
دختری که موهایش را شانه نمیکرد
معرفی کتاب
این کتاب درباره دختر کوچولویی است که موهای بسیار زیبایی دارد؛ اما او هیچوقت موهایش را شانه نمیکند؛ حتی بعد از حمام تا اینکه روزی یک موش کوچولو را بین موهایش میبیند. دخترک بدون هیچ ترسی، تصمیم میگیرد به موش کاری نداشته باشد؛ اما بعد از مدتی، موشهای دیگری به موهای او اسبابکشی میکنند و موهای دخترک به قصری برای موشها تبدیل میشود و... . این وضعیت تا کی ادامه پیدا میکند؟ دختر کوچولو با وجود این همه موش چطور میتواند زندگی کند؟
پنگوئن غرغرو
معرفی کتاب
این داستان پنگوئنی است که از همهچیز ایراد میگیرد و هیچچیز به نظر ش خوب و قشنگ نیست. پنگوئن از اینکه هوا سرد است، از اینکه نمیتواند پرواز کند، از اینکه آب دریا شور است و... حتی راه رفتن خودش هم شکایت میکند تا اینکه شیرماهی از چیزهایی میگوید که پنگوئن دارد؛ ولی تا به حال به آنها توجه نکرده است. پنگوئن به حرفهای شیرماهی خوب فکر میکند و به نتایج تازهای میرسد.
پینگپنگ در تله
معرفی کتاب
کمیسر «کلیکر» به معمای دشواری برخورده است. «پینگپنگ»، تبهکار پلید و زیرکی است که بوی پلیس را از ده فرسخی تشخیص میدهد. کمیسر چطور میتواند او را گیر بیندازد؟ او نقشهای کشیده است و میخواهد «آدی» و دوستانش را به زندان بفرستد تا شاید بتوانند اعتماد پینگپنگ را جلب کنند؛ اما آیا آنها که حالا شرافتمندانه زندگی میکنند، حاضرند این کار را انجام دهند؟
کاپیتان کچاپ
معرفی کتاب
«کاپیتان کچاپ» و افرادش قرار است جواهراتی را که در گاوصندق خانهای است، بدزدند؛ ولی دوستشان «چارلی» که در شکستن گاوصندوق تخصص دارد، دستگیر شده است. کاپیتان کچاپ قصد دارد از «بلکی»، یکی از دوستان «آدی ارلیش»، خلافکار معروف، بخواهد این کار را انجام دهد؛ اما بلکی و دوستانش یک سالی هست که خلاف را کنار گذاشتهاند. آیا بلکی، یار قسمخورده «پارکهتل» و دوست صمیمی کمیسر «کلیکر»، با کاپیتان همدست میشود؟
عملیات سری کشک
معرفی کتاب
«ادی ارلیش» و دوستانش کارهای خلاف را کنار میگذارند و کار آبرومندانهای را شروع میکنند. کمیسر «کلیکر» ابتدا به آنها بدگمان است؛ اما حالا با آنها دوست شده است. کمیسر و دوستانش خیلی تصادفی با یک باند سرقت روبهرو میشوند و خبر جلسه مهم مافیای سرقت ماشین، پای آنها را به عملیات جدیدی باز میکند. این بار کمیسر و دوستانش با افرادی کارکشتهای طرف هستند که به این سادگی فریب نمیخورند.
تله شاهماهی
معرفی کتاب
از وقتی «آدیارلیش» و گروهش، کارهای خلاف را کنار گذاشتهاند و شغل شرافتمندانهای دارند، کمیسر «کلیکر» با آنها دوست شده است. کمیسر اوایل احتمال میداد که نقشهای در کار باشد؛ اما به تدریج به آدی و دوستانش اعتماد کرد. حالا یکی از خلافکارهای قدیمی به نام «شلغم» دوستشان، «تینو» را دزدیده و تهدید کرده است که پلیس نباید دخالت کند، وگرنه... . هیچ ردی از گروگانگیرها نیست. آدی و دوستانش کلک شاهماهی را سوار میکنند و... .
عملیات ماهیتابه
معرفی کتاب
«آدی ارلیش»، استاد کلاهبرداری، قصد دارد با گروهش از بانک سرقت کند. آنها سه روز تمام تونلی را به طرف بانک حفر میکنند و دقیقاً وقتی زیر صندوق بانک میرسند، متوجه میشوند که پلیسها منتظرشان هستند. آدی و افرادش میتوانند فرار کنند؛ اما کمیسر «کلیکر»، زبلترین افسر جنایی شهر، به مخفیگاه آنان میرود و هشدار میدهد که میداند چه کسانی قصد سرقت داشتهاند. آیا کمیسر موفق میشود آنها را به دام بیندازد؟
تابستان دیوانه
معرفی کتاب
این داستان خندهدار و ناراحتکننده سه دختر به نامهای «دلفین» و «ونتا» و «فرن» است. دلفین یازده ساله برای دو خواهر کوچکش مثل یک مادر است؛ چون مادرشان، «سیسیل»، هفت سال پیش آنها را ترک کرده است تا زندگی جدیدی را در «کالیفرنیا» آغاز کند. زمانی که این سه خواهر به «اکلند» کالیفرنیا سفر میکنند تا تابستان را در کنار مادرشان سپری کنند، درمییابند که مادرشان اصلاً شبیه تصوراتشان نیست! در حالی که دخترها دوست دارند خوش بگذرانند، مادرشان آنها را به کمپی تابستانه میفرستد که گروهی به نام «پلنگهای سیاه» آن را اداره میکنند. دخترها برخلاف انتظارشان چیزهای زیادی درباره خانواده و کشور و از همه مهمتر خودشان یاد میگیرند.