سنگ بکس
معرفی کتاب
«نُری» به مدرسه جادوی دولتی، به نام «دانویدل» میرود. همه بچهها جادوی معمولی ندارند، مثل نُری. مدرسه جدید برای حل این مشکل، کلاس دیگری راه میاندازد به نام کلاس «وارونه». بَکس یکی از بچههای این کلاس، بدون اینکه بخواهد، به تختهسنگ تبدیل میشود. تبدیلیهای دیگر وقتی به شکل حیوان درمیآیند، ذهن انسانیشان نیز کار میکند؛ اما بکس اینطور نیست و هیچ کنترلی ندارد. او چطور میتواند این مشکل را حل کند؟
حیوان ترکیبی
معرفی کتاب
فردا روز امتحان ورودی مدرسه «دانا» است. مدرسه دانا که یک مدرسه جادو است، کسی را قبول نمیکند، مگر اینکه استعدادهای شگفتآوری داشته باشد. «نُری» باید در این امتحان قبول شود؛ چون برادر و خواهرش آنجا درس میخوانند و پدرش مدیر آن است. او برای هیچ مدرسه دیگری امتحان نداده است. نُری سعی میکند تا خودش را به شکل بچهگربه دربیاورد. جادوی او قوی است؛ اما بعضیوقتها چَپَکی عمل میکند. اینبار او تبدیل به یک سگگربه میشود! آیا نری در امتحان قبول میشود؟
وروجک تازهوارد
معرفی کتاب
زمانی که «اینگه» به جزیره کوچک «بُرنهُلم» در دانمارک میرسد تا با مادربزرگش زندگی کند، نمیداند چه توقعی باید داشته باشد. مادربزرگ خشک و جدی است و مردم جزیره عجیب و غریباند. بچهها باید فقط دیده شوند؛ اما صدایشان درنیاید. اهمیتی ندارد که اینگه چهقدر برای خوب بودن تلاش میکند، باز هم شیطنت راهش را به درون او پیدا میکنند. عکسالعمل مادربزرگ و مردم جزیره در برابر این شیطنتها چیست؟
افسانهای تاریک و شوم
معرفی کتاب
این کتاب داستان «هانسل» و «گرتل» است؛ اما با روایتی تازه! پادشاه پیر میداند که به زودی میمیرد. به همین علت، پیرترین و باوفاترین خدمتکارش، «یوهان»، را صدا میکند و از او میخواهد که بعد از مرگش به پسرش نیز همچنان وفادار باشد. پادشاه از یوهان میخواهد که تمام قصر را به پسرش نشان دهد به غیر از یک اتاق و آن اتاقی است که نقاشی شاهزاده خانم طلایی در آن است. پادشاه معتقد است که اگر پسرش آن نقاشی را ببیند، حتماً عاشق دختر میشود و این عشق ممکن است به قیمت جان شاهزاده تمام شود!
یک شب فاصله
معرفی کتاب
خانواده «گرتا» که دوازده سال دارد، در یک شب از هم جدا میافتند. او با مادر و برادر بزرگترش، در نیمه شرقی آلمان باقی میمانند و پدر و برادر دوم گرتا به دنبال کار به آلمان غربی میروند؛ اما با ساخته شدن ناگهانی دیوار «برلین»، آنها دیگر نمیتوانند به خانه برگردند. گرتا میداند که نگاه کردن به دیوار و فکر کردن به آزادی خطرناک است؛ اما نمیتواند جلوی خودش را بگیرد... . پدر گرتا از او میخواهد تا از شرق دیوار به طرف برلین غربی تونل بزنند. آیا این کار ممکن است؟
لانه کاغذی
معرفی کتاب
«استیو» همیشه خوابهای جالبی میبیند. شبی که زنبور نیشش میزند، دوباره خواب عجیبی میبیند. خوابی که باعث میشود حالش بهتر شود. او در خواب ملکه زنبورها را میبیند که درباره برادر تازه متولدشدهاش صحبت میکند، برادری که با مرگ دست و پنجه نرم میکند. ملکه زنبورها به استیو میگوید که میتواند به نوزاد کمک کرده و مشکل ژنتیکی او را برطرف کند. استیو خوشحال و امیدوار است؛ اما نمیداند کی قرار است این کار انجام شود.
هفت چیز مهم
معرفی کتاب
در یکی از روزهای ماه نوامبر «آرتور اِووِنز» آجری را به طرف مرد آشغالجمعکنی، پرتاب میکند. شانس با آرتور یار است؛ چون آجر به شانه مر اصابت میکند و او نقش زمین میشود... . آرتور پس از سه هفته که در مرکز تأدیب نوجوانان میگذراند، به دادگاه میرود تا سرنوشتش مشخص شود. او اعتراف میکند که به خاطر کلاهی که مرد به سر داشته، او را با آجر زده است و بعد مشخص میشود که کلاه متعلق به پدر آرتور بوده که به تازگی فوت کرده است؛ اما آیا این تمام حقیقت است؟ یا دلایل دیگری نیز وجود دارد؟
لوبیای قهرمان
معرفی کتاب
هوای «کیوست» نیمهاستوایی است و در آن خبری از دود و دم یا گرد و خاک نیست. کیوست یک منطقه گردشگری است که در حال حاضر دوران رکورد اقتصادی را میگذراند؛ اما «لوبیا» و گروهی از رفقایش میدانند که چطور از هر کاری پول دربیاورند؛ البته نه همیشه! کار پیدا نمیشود و هرکس به فکر خودش است و این یعنی درآوردن یک «سِنت» هم برای یک بچه کار سختی است. خوشبختانه لوبیا با بقیه فرق دارد؛ هرچند همهچیز طبق برنامه پیش نمیرود.
دختری به نام لاکپشت
معرفی کتاب
«لاکپشت» نام دختری است که مادرش خدمتکار است. به همین علت، آنها اتاق مجانی دارند؛ اما بچههای این خانهها هرگز با دختر خدمتکار رفتاری خوبی ندارند. هنگامی که پسرهای «کارلی» دُم گربه بیچاره لاکپشت را آتش میزنند، دخترک ساکت نمیماند و ماجرا را برای پدرشان تعریف میکند. آقای کارلی درجا مادر لاکپشت را اخراج میکند. مادر دخترک در خانه دیگری مشغول به کار میشود؛ اما لاکپشت مجبور است از مادرش جدا شود و به خانه بستگانی برود که تا به حال آنها را ندیده است و... .
پس کی میرسیم؟
معرفی کتاب
پسرک همراه پدر و مادرش سوار ماشین میشوند تا به خانه مادربزرگ بروند و راه طولانی است. پسرک حوصلهاش سر میرود و شروع به غُر زدن میکند. گویی زمان متوقف شده است و حتی به عقب میرود! به زمان دزدان دریایی یا زمان دایناسورها! در طول مسیر پسرک یاد میگیرد که از زمان حال لذت ببرد و این کار باعث میشود که زمان سریعتر بگذرد. تصاویر کتاب، در روایت داستان نقش مهمی را ایفا میکنند.