Skip to main content

لالایی سنجاب

معرفی کتاب
"سنجاب کوچولو" و مادرش در یک درخت بلوط زندگی می‌کردند. شب‌ها که به لانه برمی‌گشتند سنجاب کوچولو می‌گفت: مامان! لالایی می‌خوام. خانم سنجاب هم او را بغل می‌کرد و با صدای تاپ‌تاپ قلبش، او به خواب می‌رفت. یک روز وقتی سنجاب کوچولو به خانه برگشت، مادرش را ندید. شروع کرد به گریه کردن. حیوانات جنگل که صدایش را شنیدند، یکی یکی می‌آمدند تا ببینند ماجرا چیست. سنجاب کوچولو لالایی می‌خواست. او لالایی مخصوص به خودش را می‌خواست...

خانواده‌ها خنده‌دارند

معرفی کتاب
راوی این داستان که کوچک‌ترین عضو خانواده است، خانواده‌اش را عجیب و غریب با رفتارهای خارج از انتظار تعریف می‌کند. او به این نتیجه می‎رسد که خانواده‌ها واقعاً خنده‌دار هستند. پدرش همیشه تأکید می‎کند او همان لحظه‌ای که صدایش می‌کنند، باید بیاید؛ اما خودش هیچ‌وقت به موقع نمی‌آید. مادربزرگ بچه‌‌ها را لوس می‌کند و بعد می‌گوید بچه‌ها در زمان کودکی آن‌ها خیلی بهتر بودند... . هر کدام از اعضای خانواده به نحوی پیام‌های مبهم و گیج‌کننده‌ای را که ترکیبی از عاطفه و نقد است، به بچه می‌رسانند.

من و مامان‌بزرگ

معرفی کتاب
قهرمان داستان درباره مادربزرگش صحبت می‌کند. مادربزرگ او آرام و خوش‌اخلاق است و هیچ‌وقت عصبانی نمی‌شود. آن‌ها ساعت‌ها با هم صحبت می‌کنند و پسرک تمام مشکلاتش را با او در میان می‌گذارد. مادربزرگ پیر و ناتوان نیست، آن‌ها به شهربازی می‌روند و سوار ماشین برقی می‌شوند و مادربزرگ با تمام توان به ماشین‌های دیگر می‌کوبد و از خنده روده‌بر می‌شود. او هرگز نوه‌اش را سرزنش نمی‌کند و وقتی پسرک ناراحت است، مادربزرگ با حرف‌هایش او را آرام می‌کند. مادربزرگ بیش از هر چیزی، مهربان بودن را به نوه‌اش یاد می‌دهد و پسرک او را بیشتر از هر کسی در دنیا دوست دارد.

من و بابابزرگ

معرفی کتاب
پسر کوچولوی داستان، پدربزرگش را خیلی دوست دارد؛ چون پدربزرگ همیشه و در همه حال، به خواسته‌های او توجه می‎کند. پدربزرگ با او بازی می‌کند، برایش کتاب می‌خواند، کمکش می‎کند تا بر ترسش غلبه کند و... . پسر کوچولو سعی می‎کند به خاطر این همه مهربانی، به شکل‌های مختلف از پدربزرگش، قدردانی کند.

من و بابا

معرفی کتاب
این کتاب درباره رابطه پدران با فرزندانشان است. پسرک پدرش را خیلی دوست دارد. آن‌ها بیشتر وقت‌ها کنار هم هستند. پدر با پسرش بازی می‌کند و او را می‌خنداند و پسر در پختن کیک به پدر کمک می‌کند. پدر برای پسرش قصه می‌خواند تا او بخوابد و کارهای زیادی را به او یاد می‌دهد و... . پسر در کنار پدرش احساس امنیت و آرامش می‌کند؛ چون پدر او بهترین پدر دنیاست!

من و مامان

معرفی کتاب
پسر کوچولوی این داستان مادرش را خیلی دوست دارد. مادر تمام‌وقت از او مراقبت می‎کند، برایش غذا درست می‎کند، با او بازی می‌کند و... . مادر بیرون از خانه هم کار می‎کند و پسر کوچولو نمی‌داند که مادرش چطور این همه کار را انجام می‎دهد. پسرک دوست دارد مثل مادرش شجاع شود و به او در کارها کمک کند.

روان‌شناسی زن و خانواده

معرفی کتاب
کتاب پیش رو و در سه بخش به بحث های زن و سلامت روان، اختلالات خواب،بهداشت جسمی و جنسی زن و تعادل عاطفی و موضوع زن و خانواده می پردازد.

بابایم را دوست دارم

معرفی کتاب
این کتاب، داستان یک پسر با پدرش است و کارهایی که در طول روز با کمک هم انجام می‌دهند. کارهایی مثل کیک پختن، دوچرخه بازی، بالا رفتن از درخت، تاب بازی، رنگ کردن دیوار، دالی‌دالی بازی. زمینۀ سفید صفحات با رنگ پوست گورخرها که شخصیت‌های اصلی داستان هستند، هماهنگی دارد.

برادرم را دوست دارم

معرفی کتاب
گورخری کوچک با مادرش زندگی می‌کند. او یک برادر کوچک‌تر هم دارد که تازه به دنیا آمده است. گورخر بزرگ‌تر برای سرگرم شدن برادرش هر کاری انجام می‌دهد و تمام روز با او بازی می‌کند. او می‌خواهد با این کارش کمک کوچکی در نگه‌داری بچه به مادرش کرده باشد.

من زی هستم: مامان‌بزرگ زی

معرفی کتاب
"زی" یک بچه قورباغه است و مادربزرگش همیشه مواظب اوست. مادربزرگ به او گفته است هیچوقت نباید به ته آب بروی. از آن روز، زی این سوال در ذهنش ایجاد شده است که مگر ته آب چیست؟ شاید مادربزرگ آن‌جا یک گنج قایم کرده است، شاید یک پری آن‌جا زندگی می‌کند، شاید... شاید دلیل مادربزرگ به قشنگی حدسیات زی نباشد. مثلا شاید یک ماهی بزرگ و زشت...