راهنمای هیولاهای دریایی
معرفی کتاب
«پیپ» و «توماس» که با موجودات جادویی و تکشاخهای فراری سروکله زدهاند، اینبار با خانواده توماس راهی بندر «کَندِر» میشوند؛ مکانی ساحلی و زیبا که پر از موجودات جادویی دریایی است. آنها «لیزکراکن»، «شیپورماهی»، «فک فِرفروک» و شگفتیهای دیگر اعماق اقیانوس را میبینند و علاوهبر این، درگیر معمای بزرگی هم میشوند. معمای هیولایی دریایی که نمیخواهد در آکواریم بماند. بزرگترها از بدرفتاریهای هیولا گیج شدهاند؛ ولی پیپ و توماس از اینکه وسط ماجرا بپرند، ترسی ندارند.
مهمان غولآسا
معرفی کتاب
«زویی» و گربهاش، «ساسافراس»، هرلحظه منتظر شنیدن صدای زنگ اصطبل هستند. وقتی این زنگ جادویی به صدا درمیآید، یعنی حیوانی جادویی پشت در اصطبل منتظر است و کمک میخواهد. مادر زویی تمام عمرش به حیوانات جادویی کمک کرده است. حالا نوبت زویی است که این کار را انجام دهد. زلزله خانه زویی را تکان میدهد! شاید هم زلزلهای از نوع اسب تکشاخ باشد! دوست جدید خیلی بزرگی از راه رسیده که زخمی شده است و حالش روز به روز بدتر میشود و... .
پسری که قبلاً بودم!
معرفی کتاب
«ایتن» همراه پدر و مادر و برادرش، «رودی»، به شهر «پالمنات» و خانه پدربزرگ «آیک» نقلمکان میکنند. پدر و مادر میگویند پدربزرگ پا به سن گذاشته است و به کمک آنها احتیاج دارد؛ اما ایتن میداند که همه این کارها به خاطر اوست! آخرینباری که سعی کرد از خانه فرار کند، پدر و مادرش تصمیم گرفتند به خانه پدربزرگ بیایند؛ چون آنها میدانند که اینجا تنها جایی است که میتوانند او را از «بوستون» و اتفاقات آن دور کنند. در بوستون چه اتفاقی رخ داده است که باعث میشود ایتن از خانه فرار کند؟ آیا او و برادرش میتوانند با این شهر و این خانه کنار بیایند؟
آدم کنترلی
معرفی کتاب
«اِلی» و «فِرِد» دو قلو هستند. آنها در خیلی از چیزها به هم شباهت دارند که مهمترینش، علاقه به بازیهای ویدئویی است. اِلی و فِرِد خیلی از تکنولوژی سردرنمیآورند؛ اما استعداد زیادی در این بازیها دارند؛ هرچند در برابر قُلدرهای مدرسه کم میآورند! روزی بچهها با مرد شگفتانگیزی ملاقات میکنند که دسته بازی متفاوتی به آنها میدهد، دستهای که گویی جادویی است و چیزهای دیگر را هم کنترل میکند! چیزهایی که حسابی به کار اِلی و فِرِد میآید و میتواند آنها را به رویاهایشان نزدیک کند.
پس از خورشید
معرفی کتاب
«خسرو» برادرزاده «خاتون» است و خواستگار دخترش «خورشید». خاتون به این وصلت راضی نیست؛ چراکه باید دخترش را به غربت بفرستد و با این کار خودش و پسر کوچکش، «حیدر» تنها میمانند. خسرو مرتب برای عمهاش نامه میفرستد و هربار خورشید را خواستگاری میکند. خاتون میداند که خورشید هم خسرو را میخواهد؛ ولی شرم و حیای دخترانهاش مانع میشود که حتی کلمهای بر زبان بیاورد. تمام زنهای روستا در آرزوی دامادی مثل خسرو هستند؛ اما خاتون همچنان خسرو را بیجواب میگذارد تا اینکه... .
جنگل شب
معرفی کتاب
«هارپر» دختری که عاشق موسیقی است، از آپارتمان کوچکش بیرون میآید، چتر سرخش را باز میکند و معلق روی هوا، به سبکی پَر، از پلهها پایین میرود. گربه عجیبش هم دنبالش است. وقتی به طبقه دهم میرسند، گربه مکث میکند و چتر هم همانجا میایستد! هارپر با نیلبک کوچکش موزیک کوتاهی مینوازد. ناگهان پسری که مثل باد، بیصدا حرکت میکند، ظاهر میشود و... .
سیرک رؤیاها
معرفی کتاب
«هارپر» دختری است که استعداد بینظیری در موسیقی دارد. او از لابهلای صدای باد، ترنم باران و بال زدنهای پروانهها، نوای موسیقی میشنود. هارپر میتواند هر سازی را بنوازد. گاهیوقتها شبها نوایی میشنود که قلبش را به تپش میاندازد. نوایی که انگار از ستارگان میآید و... . دختری بندباز هارپر و دوستانش را به سیرک رویاها میبرد! آدمهای عجیب و غریبی آنجا هستند، مثل آقای شیرینیپز، خانم آوازهخوان دریا، طالعبین مرموز و... .
چتر سرخ
معرفی کتاب
«هارپر» استعداد عجیبی در موسیقی دارد. او در صدای باد، ترنم باران و بال زدنهای پروانهها، نوای موسیقی میشنود. گاهیوقتها هارپر نوایی میشنود که قلبش را به تپش درمیآورد، نوایی که گویا از ستارگان میآید... . گربه هارپر، «نصفهشب»، با بقیه گربههای شهر گم شدهاند! هارپر چتر سرخ جادویی پرندهاش را برمیدارد و با نواختن دلنوازترین نتها برفراز شهر ابرها، با دوستانش پرواز میکند و... .
دزد دقیقهها
معرفی کتاب
مقامهای دولتی کشورِ «ادو»، روز ششم اکتبر را از تقویم حذف کردهاند، یعنی روز تولد او را! حالا ادو تاریخ تولد ندارد و تا ابد در ده سالگی گیر میافتد. او تصمیم میگیرد سری به فروشگاه اقلام ممنوعه بزند؛ مغازهای مرموز، پر از کالاهایی که هرکدام کارهای عجیب و غریبی میکنند! خرید و فروش و استفاده از این کالاها غیرقانونی است! مغازهدار، دستگاهی به ادو میدهد تا با آن از مردم، دقیقه بدزدد و روز تولدش را پس بگیرد. آیا ادو به هدفش میرسد؟
لامایونایتد
معرفی کتاب
یازده لاما، خاکسترِ بهترین فوتبالیست تاریخ را میخورند و تبدیل به فوتبالیستهای محشری میشوند! لاما یونایتد با مربیگری پسربچهای یازدهساله، به نام «تیم» و دوست عجیب و غریبش، «قاهره» و پیرمرد اسکاتلندی برنده جام جهانی، وارد مسیر شگفتانگیز بازیهای یک جام میشوند؛ اما چه کسی دوست دارد به تیم لاماهای مشنگ ببازد؟ تیمهای رقیب، تمام تلاششان را میکنند تا راه لامایونایتد را سد کنند. وقتی پای باارزشترین جام فوتبال دنیا در میان باشد، آنوقت فوتبال، بازی خشن و ناجوانمردانهای میشود!