رستم دستان
معرفی کتاب
«رستم» راهزن کوهستانهای سیستان، «کوتوال»، را شکست میدهد؛ سپس به سوی گرگساران روانه میشود تا پدربزرگش، «سام»، را ببیند. سام با دیدن رستم نه به جنگ میاندیشد، نه به «نوذرشاه» و نه به تورانیان، ولی جهانِ شادِ سام با آمدن پیکی از سوی نوذرشاه آشفته میشود. پادشاه از او خواسته است که هر چه سریعتر به سویش بشتابد؛ چراکه تاج و تختش در خطر است!
رستم و سپنددژ
معرفی کتاب
«رستم» هنوز به دنیا نیامده بود؛ اما مردم، رستم داستانها را صدا میکردند تا بیاید و آنان را از چنگ «کوتوال» و سپاهیانش رها کند. پهلوان «نریمان» در جنگ با «کوتوالِ» راهزن کشته شد. پس از آن «سام» نیز به جنگ کوتوال رفت؛ اما شکستخورده بازگشت. هنگامی که رستم با تدبیر سیمرغ به دنیا آمد، همچون کودکی یک ساله بود. به چهره چون خورشید، به قد چون سرو، به بازو چون شیر، به چشم چون آهو و به آوا چون پلنگ بود. رستم نوجوانی بیش نبود که فیل سپید را کشت و آن هنگام که کاروان دزدزده، آشفته و پریشان وارد شهر شد، تصمیم گرفت به جنگ با کوتوال برود و سوگند خورد که جسد او را با خود بیاورد.
زال و سیمرغ
معرفی کتاب
«اهورامزدا» پس از هفت سال، «سام یل» را به آرزویش میرساند و سام صاحب فرزندی میشود. خبر به سام میرسد که هفت شبانهروز است برای نیایش به کوهستان رفته است. او شتابان میآید و به دیدار همسرش، «مشیانه» میرود؛ اما آنچه میبیند، باور نمیکند. نوزاد چهرهای سرخ و مویی سپید دارد. سام پریشان و آشفته علت را از مشیانه جویا میشود و میگوید تو چه هستی که چنین فرزندی به دنیا آوردهای؟ و... سپس تصمیم میگیرد نوزاد را به کوهستان ببرد و رها کند.
فریدون، شاه جنگ
معرفی کتاب
«فریدون شاه»، پادشاه هفت سرزمین، باید یکی از پسرانش، یعنی «سلم» و «تور» و «ایرج» را به جانشینی خود برگزیند. بر اساس آیین پادشاهان، فرزند بزرگترباید جانشین شود؛ اما سلم همیشه به دنبال خوشگذارنی است و تور در پی جنگ، اما ایرج میاندیشد که چگونه مردم جهان شاد باشند و فریدون نمیداند کدامیک را به جانشینی انتخاب کند. سرانجام تصمیم میگیرد، هفت سرزمین را بین سه پسرش تقسیم کند. او پادشاهی روم را به سلم، توران زمین را به تور و پادشاهی ایران را به ایرج میدهد؛ اما سلم و تور از این تصمیم خشنود نیستند.
هفتخوان رستم
معرفی کتاب
این کتاب جلد چهل و دوم از مجموعه کتابهای «داستانهای شاهنامه» است که به دو زبان فارسی ــ انگلیسی ارائه شده است. «کیکاووس» به دست دیو سپید اسیر میشود و «رستم» تصمیم میگیرد او رانجات دهد. رستم سوار بر «رخش» در این راه، خطرات بسیاری را به جان میخرد تا اینکه با مردی به نام «اولاد» روبهرو میشود. اولاد تنها راه رسیدن به دیو سپید را جنگ با «ارژنگدیو» میداند و رستم پیشاپیش اولاد برای مبارزه با این دیو آماده میشود.
پادشاه کوران
معرفی کتاب
«کیکاووسشاه» تصمیم میگیرد که به مازندران برود و با دیوان بجنگد و از آنان باژ بگیرد. بزرگان و پیران دربار سعی میکنند او را از این کار بازدارند؛ چراکه دیوان، وحشی هستند و راه مازندران بسیار دور و دراز است؛ اما کیکاووس به حرف هیچکس گوش نمیدهد و به سوی مازندران میرود. از آن سو، خبر به فرمانروای مازندران میرسد و سپاهی عظیم از دیوان را آماده جنگیدن با کیکاووس میکند. در نبردی که بین دو سپاه درمیگیرد، کیکاووسشاه و سپاهیانش نابینا شده و در غار «کبودان» اسیر میشوند.
تخت پهلوانی
معرفی کتاب
پس از «منوچهرشاه»، فرزندش، «نوذر»، به تخت پادشاهی مینشیند؛ اما او پادشاهی بیدادگر است و به هیچکس رحم نمیکند و از دارا و ندار باژ میگیرد. بزرگان و پیران که از ستم او به ستوه آمدهاند، نزد، «زال»، بزرگ سیستان، میروند و از او میخواهند که بر تخت بنشیند. زال به آنها گوش میدهد؛ سپس همراه آنان نزد نوذرشاه میرود. بزرگان بیم آن دارند که زال راز آنان را نزد پادشاه فاش کند؛ اما زال پس از آنکه شبی را در خلوت با نوذر، دوست دوران جوانیاش، میگذراند، به بزرگان میگوید: «نوذرشاه دیگر مانند روزهای پیش نخواهد بود» و راهی سیستان میشود.
عروسک رستم
معرفی کتاب
«سام»، پدربزرگ «رستم»، در حال جنگیدن با راهزنان است که رستم به دنیا میآید. سام پیغام میفرستد که رستم را نزد او بفرستند تا در میدان جنگ پیروز شود. «رودابه»، مادر رستم و «زال»، پدرش، نگران هستند که سرمای زمستان رستم را که نوزادی بیش نیست بکشد یا دیوان او را بدزدند؛ اما اگر رستم را نزد سام نفرستند، او بر راهزنان پیروز نمیشود. بنابراین، تصمیم میگیرند عروسک رستم را بسازند و برای او بفرستند. جارچیان در شهر جار میزنند که هر کس میتواند چنان عروسکی بسازد، به کاخ رودابهبانو بیاید.
سرزمین پدری
معرفی کتاب
این کتاب جلد پنجاه و پنجم از مجموعه «داستانهای شاهنامه» است. در این داستان، ماجرای بازگشت «کیخسرو» به سرزمین پدریاش به دو زبان فارسی ــ انگلیسی بازگو شده است. پس از مرگ سیاوش، میان توران و ایران نبرد سختی درمیگیرد. تنها راه برقراری صلح میان آن دو، بازگشت کیخسرو به سرزمین ایران است. از این رو، «گودرز» فرزند خود، «گیو» که داماد رستم است، به سرزمین توران میفرستد تا کیخسرو را پیدا کند و به ایران بیاورد.
رخش رستم
معرفی کتاب
هنگامی که «رخش» به دنیا میآید، مانند اسبی سه ساله است و هیچکس کُره اسبی به اندازه او ندیده است. رخش به هیچکس رکاب نمیدهد تا سوارش شود و صاحب آن دنبال کسی است که بتواند سوار رخش شود و در شگفت است که چرا زور کسی به این کره اسب نمیرسد تا اینکه باخبر میشود که فقط پهلوان «زال»، فرزند پهلوان «سام»، در سیستان میتواند از چنین اسبی سواری بگیرد. او با گله اسبش راهی سیستان میشود و در نزدیکی شهر متوجه میشود مردی به نام «رستم دستان» اسبی میخواهد که بتواند هیکل کوهوار او را تاب بیاورد؛ چراکه او دست بر پشت هر اسبی میگذارد و فشار میدهد، کمر حیوان میشکند!