Skip to main content

قصه قو

معرفی کتاب
این کتاب اولین جلد از مجموعه «قصه قو»، حاوی دَه داستان‌ کوتاه برای نوجوانان است که در ژانرها و موضوعات مختلف نوشته شده است. داستان «پسری با چشم‌های آبی براق» به نوعی، مقایسه‌ آرزوهای انسان در زمان کودکی، نوجوانی و بزرگ‌سالی است و اشاره به پاکی و بی‌آلایشی رویاها و تصورات انسان دارد که هر چه به‌سمت بزرگ‌سالی می‌رود، ممکن است بیشتر در معرض آلودگی‌ها قرار بگیرد و از صداقت دور شود.

23 داستان از سرزمین روتاباگا

معرفی کتاب
این داستان‌ها زمانی شکل گرفت که نویسنده دوست داشت برای سه دخترش داستان پریان تعریف کند؛ ولی داستان‌های پریان آن زمان از اروپا می‌آمدند و پُر از شاهزاده و شوالیه بودند؛ عناصری که برای کودکان آمریکایی چندان قابل لمس نبود. بنابراین، او سرزمینی خیالی به نام کشور روتاباگا پایه‌گذاری کرد که داستان‌هایش در مزارع ذرت، پیاده‌روها، قطارها و آسمان‌خراش‌ها رخ می‌داد. شخصیت‌هایش آدم‌های عجیب و غریب و بچه‌های سرکش بودند. پری داستان‌های او نه موجودات بال‌دار که اشیا و جانورانی بودند که کودکان مدام با آن‌ها سروکار داشتند.

دیو‌باکلاه، دیو بی‌کلاه

معرفی کتاب
این کتاب دارای سه داستان با عنوان‌های «دیو باکلاه، دیو بی‌کلاه»، «عمو‌شکلاتی» و «خل‌بازی‌های خلبان اتوبوس هوایی» است. داستان اول درباره بچه‌دیو قدبلندی است که به خواب خواهر و برادری به نام «پونه» و «بهروز» می‌آید. بچه‌دیو پشت کوه دوماند زندگی می‌کند و... . درحالی‌که پونه با بچه‌دیو صحبت می‌کند، ناگهان احساس خفگی می‌کند، از خواب می‌پرد و... .

بخون و باور نکن!

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‌ای از چندین داستان کوتاه است. نویسنده داستان‌ها را برای فرزندش ساخته و درنهایت آن‌ها را جمع‌آوری و منتشر کرده است. داستان‌ها بسیار روان و بی‌آلایش هستند و در فضایی فانتزی جریان دارند. داستان اول، «گندمچه»، از گندمچه کوچولویی می‌گوید که کشاورزی درحال دروی گندم، او را پیدا ‌کرده و سعی می‌کند او را به خواسته‌هایش برساند؛ اما هرکار می‌کند، گندمچه خوش‌حال نمی‌شود تا اینکه... .

آن خال

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‌ای از 6 داستان کوتاه است. داستان «آن خال» درباره پسربچه‌ای به نام «علی» است که از ضریح امامزاده روستایشان پانصدتومان می‌دزدد، برای خریدن چاقویی که مدت‌هاست دلش می‌خواهد آن را داشته باشد. «غلام»، شرور آبادی، که پشت سرش حرف زیاد است، او را می‌بیند و تعقیبش می‌کند و از علی می‌خواهد پانصد تومان را به ضریح برگرداند و در عوض دویست تومان به او می‌دهد. در حالی‌ که علی با خودش کلنجار می‌رود که پول را برگرداند یا نه، خبردار می‌شود ضریح امامزاده را خالی کرده‌اند و... .

عکاس‌باشی

معرفی کتاب
این کتاب جلد چهارم از مجموعه‌ «قصه‌های جوروجوار» است که حاوی پانزده داستان‌ کوتاه از پانزده نویسنده، با موضوعات مختلف است. داستان «عکاس‌باشی»، درباره پسر نوجوانی است که قرار است عکاس به خانه‌شان بیاید و از پدربزرگش عکس بگیرد. عکاس می‌آید؛ اما فلاش دوربین را فراموش کرده است. قهرمان داستان که قرار است او هم در عکس، کنار پدربزرگش باشد، برای تهیه فلاش به خانه... .

جوجه عمه ربابه

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‌ای از پانزده داستان کوتاه است که به قلم نویسندگان مختلفی به رشته تحریر درآمده است. داستان «جوجه عمه ربابه»، سومین داستان این کتاب، از جوجه‌هایی سخن می‌گوید که عمه مادر به خانه می‌آورد. او برای عیددیدنی آمده و چون جوجه‌ها را نمی‌توانسته تنها بگذارد، همراهش آورده است؛ اما جوجه‌ها باعث می‌شوند تا قهرمان داستان به دردسر بیفتد و مرتب گوشش پیچانده شود!

سیمرغ و پادشاه مارها و پنج افسانه دیگر از دریای اسمار

معرفی کتاب
کتاب «برهت‌کتا» اثری است در ردیف دو کتاب بسیار مشهور هندوان. کتاب «دریای اسمار» یکی از کتاب‌هایی است که از برهت‌کتا خلاصه شده است. کتاب حاضر شش داستان دارد و حکایت «سیمرغ و پادشاه مارها» از سیمرغی می‌‌گوید که مارها مادرش را دزدیده‌اند. سیمرغ نزد مارها می‌رود و از آن‌ها می‌خواهد که مادرش را رها کنند؛ اما پادشاه مار به سیمرغ می‌گوید شرط آزادی مادرش، رفتن به سرزمین دیوها و آوردن آب حیات است. سیمرغ به سرزمین دیوها می‌رود و... .

پسر شیرسوار و نه افسانه دیگر از دریای اسمار

معرفی کتاب
کتاب حاضر یکی از کتاب‌های مجموعه «دریای اسمار» است که دَه داستان دارد. داستان «پسر شیرسوار»، داستان راجه‌ای است که فرزندی ندارد تا بعد از او حمکران شود. شبی خواب عجیبی می‌بیند. صبح روز بعد، برای شکار به صحرا می‌رود. وقتی به چشمه‌ای می‌رسد، از اسب پیاده می‌شود تا استراحت کند. ناگهان صدایی می‌شنود و فوری پنهان می‌شود. راجه شیری را می‌بیند که پسری بر پشتش سوار است. آن‌ها به چشمه نزدیک می‌شوند. راجه... .

مجسمه‌ جادویی و شش افسانه دیگر از دریای اسمار

معرفی کتاب
کتاب حاضر هفت داستان دارد. حکایت «مجسمه جادویی»، از دو پادشاه سخن می‌گوید که به دو شهر در کنار هم حکمرانی می‌کردند. پادشاه یکی از این شهرها بسیار طمعکار و جنگ‌طلب بود و سرانجام به شهر همسایه که پادشاهی صلح‌طلب داشت، حمله کرد و پیروز شد و بیشتر طلا و جواهرات خزانه آن شهر را گرفت و تا عقب‌نشینی کند. پادشاه صلح‌طلب می‌دانست که او دوباره حمله خواهد کرد. برای همین چاره‌ای اندیشید و نقشه‌ای کشید. او پادشاه جنگ‌طلب را به شهرش دعوت کرد و... .