Skip to main content

آرمان عزیز: روایت‌هایی مستند از زندگی طلبه بسیجی شهید آرمان علی‌وردی

معرفی کتاب
کتاب «آرمان عزیز» شامل 25 روایت مستند از 25 راوی مختلف، دربارهٔ زندگی دنیایی طلبهٔ بسیجی، شهید آرمان علی‌وردی است. در این کتاب که نویسنده سعی نموده تا آن‌ را با زبان ساده و روان‌نویسی، خوش‌خوان کند، هر راوی از زاویهٔ دید خود، آنچه را که از شخصیت آرمان، به واسطهٔ رفتار و گفتار او درک کرده را بیان می‌کند. این زاویهٔ دید سبب شده تا خواننده ارتباط بهتری با متن برقرار کند و نحوهٔ تحول معنوی شخصیتِ محوری کتاب را به صورت تصویر ذهنی ببیند و درک نماید.

اسپاگتی باسس قرمز

معرفی کتاب
داستان این کتاب از زبان یک شخصیت نوجوان به نام کوچک‌علی روایت می‌شود و دارای موقعیت و فضاهای طنز و هیجانی است. داستان در مقطع زمانی قبل از انقلاب و در روستایی کویری می‌گذرد. از چند سال پیش به سبب اکتشاف و بهره‌برداری از یک معدن سنگ آهن پای عده‌ای مهندس، تکنسین و کارمند آمریکایی به این منطقه باز می‌شود؛ به طوری که کم‌کم آمریکایی‌های شاغل در معدن یک شهرک مدرن و امروزی به نام «آهن‌شهر» برای اسکان خانواده‌هایشان در این منطقه بنا می‌کنند. ورود افراد بومی به آهن‌شهر ممنوع است تا اینکه در نزدیکی جشن شکرگزاری آمریکایی‌ها یکی از کارمندهای ایرانی آهن‌شهر به نام معصوم‌خانی برای پیدا کردن تعدادی خروس دست به دامان اهالی روستا می‌شود....

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

معرفی کتاب
در این کتاب، شرح عملیات نظامی روز 26 آبان 1359 (مصادف با شب تاسوعا) که به آزادسازی سوسنگرد از محاصره و بیرون‌راندن نیروهای عراقی منجر شد، از قول شهید دکتر چمران روایت می‌شود. این عملیات پیروزمندانه به وسیله ستاد جنگ‌های نامنظم، متشکل از نیروهای داوطلب مردمی به فرماندهی شهید چمران انجام شد. در ضمن بخشی از کتاب به نیایش‌های شهید چمران اختصاص دارد و در صفحات پایانی نیز عکس‌هایی از شهید چمران به چاپ رسیده است. این کتاب مخاطبان را با ابعاد پنهانی از شخصیت این قهرمان مبارز آشنا خواهد کرد.

برگه‌های سفید، دیوهای سیاه

معرفی کتاب
دختری به نام محیا اهل شهر حماسه‌ساز غزه، مجروح و در بیمارستان شفا بستری است. بیمارستان محاصره می‌شود و او با رنگ‌ها و نقاشی‌هایش به جنگ دشمن می‌رود. او به جای یادداشت روزانه هرروز چند نقاشی می‌کشد. نقاشی‌هایی از حال و هوای شهر غزه، شهر جهاد و پایداری. او آنقدر نقاشی می‌کشد که عدد نقاشی‌هایش به هزار می‌رسد...

خواب دانه‌ها

معرفی کتاب
ریحانه سلطانی‌نژاد دختر کوچولوی یک سال و نیمه‌ای بود که در شهر کرمان زندگی می‌کرد. او به همراه خانواده‌اش در مراسم سالگرد شهید سردار سلیمانی شرکت کرده بود. در آن مراسم دشمنان ایران و اسلام چند بمب منفجر کردند و تعداد زیادی انسان بی‌گناه را به شهادت رساندند. ریحانه هم یکی از آن شهدا بود. دختر کوچولوی کاپشن صورتی و گوشواره قلبی. این کتاب داستان زندگی ریحانه را با زبانی ساده و صمیمی تعریف می‌کند.

بابای قهرمان من

معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره‌ی دختر کوچولویی به نام ریحانه است که پدرش برای جنگ و مبارزه با دشمنان به سوریه رفته و حالا ریحانه خیلی دلش برای بابای قهرمانش تنگ شده است. مامان ریحانه برای اینکه ریحانه را از دلتنگی دربیارود نامه‌هایی را که بابا برای او نوشته است را به ریحانه می‌دهد. ریحانه نامه‌ها را می‌خواند و برای آن‌ها جواب می‌نویسد. بخش زیادی از این کتاب مجموعه نامه‌های احساسی و زیبای ریحانه و پدرش را دربرمی‌گیرد...

بچه‌ها! بهنام

معرفی کتاب
بهنام محمدی که یک نوجوان13 ساله خرمشهری بود بر اثر برخورد ترکش خمپاره در اولین سال جنگ تحمیلی در خرمشهر، شهید شد. از کارهایی که آن مبارز شجاع انجام می‌داد می‌توان به رساندن تسلیحات به سایر رزمندگان اسلام اشاره کرد. کتاب «بچه‌ها! بهنام»، روایت زندگی این شهید نوجوان 13 ساله‌ است که در دوران جنگ ایران و عراق شجاعانه در مقابل دشمن ایستادگی کرد و به یکی از نمادهای مقاومت تبدیل شد. این کتاب که از مجموعه «قهرمان من» است، با زبانی ساده و روان، داستان زندگی و رشادت‌های بهنام را برای کودکان و نوجوانان روایت می‌کند و به آنها درس ایستادگی، ایمان و شجاعت می‌آموزد.

حاج فلسطین: مرور خاطره‌محور و تحلیلی زندگی شخصی، اعتقادی و نظامی شهیدحاج‌عماد مغنیه از کودکی تا شهادت

معرفی کتاب
این کتاب شامل مرور خاطره‌محور و تحلیلی زندگی شخصی، اعتقادی و نظامی شهید حاج عماد مغنیه از کودکی تا شهادت است. در بخشی از این کتاب نوشته است: «اسم من بی‌شک فلسطین است». فلسطین را خوب می‌شناخت و تا نفس آخر از فکر مبارزه با اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی بیرون نیامد. حالا انگار روزی آمده که دنیا بداند او برای فلسطین چه‌کار کرده است. زمزمه سرود عاشقانه‌اش امروز از عمق قلب مجاهدان راه خدا شنیده می‌شود: «أنا إسمی فلسطین ٌ بلا قیدٍ وإسمی فی سجلِّ القید مُغنیّة…

فکر خوب نوک‌طلا

معرفی کتاب
کتاب با قلم نرم و بیانی شیوا با الهام از رشادت‌های زنان پشتیبان جنگ نگارش شده‌ ست. زنانی که با جان و دل در تمامی فصل‌های سال به سختی برای جبهه‌های نبرد تلاش کردند. زنانی که بافتن شال، کلاه و لباس‌گرم، حتی جمع‌آوری خوراکی برای رزمنده‌ها را بدون چشم‌داشت انجام دادند. در کتاب می‌خوانیم: «نوک طلا رفت توی فکر و چند دقیقه بعد با خوشحالی گفت: «من یه فکر خوب دارم. الان یه عالمه پر توی لونه‌هامون داریم. باید همه رو جمع کنیم و تا می‌تونیم شال‌گردن ببافیم.» همه مادرها توی لانه‌هایشان نشستند و شروع کردن به بافتن. وقتی شال‌‌گردن‌های گرم آماده شد، هدهد همه آن‌ها را جمع کرد و در کیسه بزرگی ریخت و برد برای کبوترهایی که داشتند با کلاغ‌ها می‌جنگیدند.»

عروس حاج‌غلام‌حسین: روایت زندگی حاجیه خانم راضیه صادقی، مادر شهیدان اسحاق و مجید اسحاقی

معرفی کتاب
کتاب حاضر روایت زندگی راضیه صادقی مادر شهیدان اسحاق و مجید اسحاقی است. زنی که با وجود رنج زندگی در گذشته، جز زیبایی نمی‌بیند. خانم‌صادقی در این کتاب زندگی یازده شهید از نسل حاج‌غلام‌حسین اسحاقی را نیز روایت می‌کند. بی‌شک برگ برگ کتاب را با شوق خواهید خواند و خواهید دانست آسمانی شدن، نه بال می‌خواهد و نه پَر. بلکه دلی می‌خواهد بزرگ که خود را شبیه خوبان کنی. در این کتاب می‌خوانیم: «نُه سالِ تمام بود که مجیدم را از دست داده بودم و حتی یک تکه از وجودش را هم نداشتم. این سال‌ها بارها خواب شهیدانم را می‌دیدم و دلم خوش بود به حضورشان؛ تا اینکه یک شب اسحاق به خوابم آمد و گفت: «مادر! شیخون زیاد اومدی و رفتی، از این به بعد گلزار شهدا برو و مجید رو تنها نذار.» بیدار که شدم، مطمئن بودم همین روزها مجیدم برمی‌گردد. پاییز سال 74 بود که از بنیاد شهید تماس گرفتند و خبر دادند پیکر شهیدتان پیدا شده. سراز پا نمی‌شناختم؛ قرار بود به دیدار عزیزم بروم. هم شاد بودم و هم سرگردان. چه دیداری بود دیدار مادر و فرزند بعد از سال‌ها انتظار!