وقتی کارها درست پیش نمیروند، مسیرت را تغییر بده
معرفی کتاب
همه ما نگرانیها، ترسها و تردیدهایی داریم. اما چیزی به نام حق انتخاب هم وجود دارد؛ یعنی میتوانیم این ترسها، نگرانیها و تردیدها را با خودمان حمل یا رهایشان کنیم. قطعاً رهاکردن این مسائل خیلی بیشتر از حمل آنها به نفع ماست. کودکان و نوجوانان هم باید بدانند که رهاسازی این ترسها، تردیدها و نگرانیها چه فایده و اثری دارد. برای همین نویسنده با زبانی ساده از رهاسازی این ترسها، تردیدها و نگرانیها حرف زده و تصویر کتاب هم به درک بهتر حرفهای نویسنده کمک میکنند.
عشقی که جوانه زد
معرفی کتاب
عشق نیرویی است که هیچ وقت ضعیف نمیشود. دانهای است که جوانه میزند و آنقدر قوی و طولانی و درخشان است که نمیشود انکارش کرد. عشق مادر به فرزندانش زلال و بزرگ است مثل اقیانوس، شیرین است مثل یک کیک خوشمزه و نرم است مثل یک پاستیل! این عشق با بزرگترشدن بچهها رشد میکند و قویتر میشود. این عشق خالصانه عظیمترین نیرویی است که حد و مرزی ندارد و هیچکس نمیتواند آن را از بین ببرد. کتاب با داستان زیبایش عشق مادر و فرزند را به تصویر کشیده است.
خودت باش پروانه!
معرفی کتاب
پروانهی قصهی ما وقتی با زنبور عسل آشنا میشود تصمیم میگیرد مثل او و دوستانش گردهافشانی انجام بدهد. زبنور عسل هم حسابی پروانه را راهنمایی میکند اما پروانه به جای اینکه سعی کند مثل بقیهی پروانهها به گردهافشانی کمک کند میخواهد مثل زنبورها بشود. زنبور مدام به او میگوید تو همان پروانه باشی کافی است! قصه این کتاب با زبانی ساده و تصاویری رنگین، دربارهی زنبورها و پروانهها اطلاعات جالبی به ما میدهد.
اولین روز مدرسه
معرفی کتاب
روزهای ابتدایی حضور در مدرسه برای همه کودکان هیجانانگیز و اغلب سرشار از استرس و ترسهای ناشناختهای است که کودکان را از انسگرفتن با محیط جدید آموزشی و تربیتی و پذیرش این تحول بزرگ بازمیدارد. داستان «اولین روز مدرسه» درباره کودکی است که میآموزد چگونه بر ترس جدایی از والدین و استرس تجربهکردن ناشناختههای خود غلبه یافته و هیجانات خود را مدیریت کند تا از آموزش لذت ببرد و با دوستان جدید آشنا شده و ارتباط مؤثری با آنها بگیرد.
نگران نباش کوچولو
معرفی کتاب
داستان یکی از ابزارهایی است که از راه آن میتوان مفاهیم و مسائل مهم و مهارتهای مورد نیاز زندگی را به کودکان و نوجوانان آموزش داد. کتاب «نگران نباش کوچولو» با تصویرسازیهای جذاب، احساس امنیت، آرامش و مقابله با ترس و اضطراب برای کودکان بیان کرده است. نقش والدین در حفظ آرامش کودک و دادن قوت قلب به او بسیار مهم و ضروری است. زمانی که کودک از والدین خود میپرسد: «مامان اگر زمین بخورم و آسیب ببینم، چه میشود؟ یا اگر اتفاق خیلی بدی بیفتد و تو آنجا نباشی، چطور؟» تو را میترساند به من بگو»، نیاز دارد پاسخی مبنی بر اینکه کسانی که او را دوست دارند، تنهایش نمیگذارند و از او حمایت میکنند، میتواند به کودک شجاعت و جسارت مواجه شدن با مشکلات و سختیها را بدهد و حتی تفکر توحیدی او را که خالق ما همواره مراقب ماست را در کودک تقویت کند.
ماپیت قورباغهی مغرور
معرفی کتاب
توی یک جنگل سرسبز و قشنگ، کنار یک برکهی زیبا، قورباغهای به نام "ماپیت" زندگی میکرد. ماپیت عاشق آواز خواندن بود. هر روز صبح که از خواب بیدار میشد تا شب کارش فقط این بود که با صدای بلند آواز بخواند. هر بار که ماپیت شروع به آواز خواندن میکرد، همهی حیوانات برکه گوشهایشان را میگرفتند. اما صدای ماپیت آن قدر بلند بود که هیچ فایدهای نداشت. همهی همسایههای ماپیت از دستش ناراحت بودند. هر روز از او شکایت میکردند؛ اما ماپیت به حرفهایشان اهمیتی نمیداد. یک روز که همه از دست آوازهای قورباغهی مغرور خسته شده بودند، دور هم جمع شدند و به اتفاق هم به خانهی ماپیت رفتند و به او گفتند: «ما همه از دست آوازهای تو خسته شدهایم» ماپیت صدایش را صاف کرد و گفت: «همهی شما به صدای زیبای من حسادت میکنید؛ چون نمیتوانید مثل من آواز بخوانید...»
سپس ادامه داد: «هر کسی که ناراحت است، میتواند از اینجا برود!»
سپس ادامه داد: «هر کسی که ناراحت است، میتواند از اینجا برود!»
کاش یکی با من بازی کنه!
معرفی کتاب
توی یک جنگل خیلی دور، زرافه کوچولویی به اسم «لویی» همراه خانوادهاش زندگی میکرد. لویی دوستان زیادی نداشت. او همیشه دلش میخواست کنار بقیهی بچهها بتواند توپ بازی کند؛ اما به خاطر گردن درازش نمیتوانست، برای همین کسی با او بازی نمیکرد.
لویی هر روز یواشکی لابهلای درختها قایم میشد و از دور و با حسرت، توپ بازی بچهها را تماشا میکرد و با خودش میگفت: «آخه این گردن دراز من به چه دردی میخورد؟ خوش بهحال بچهها که میتوانند بدون داشتن این گردن دراز، راحت بازی کنند... » یک روز فیل کوچولو با یک ضربهی محکم توپ را به طرف درختها پرتاب کرد. توپ رفت و رفت و رفت تا روی یک درخت بلند لای یک شاخه گیر کرد...
لویی هر روز یواشکی لابهلای درختها قایم میشد و از دور و با حسرت، توپ بازی بچهها را تماشا میکرد و با خودش میگفت: «آخه این گردن دراز من به چه دردی میخورد؟ خوش بهحال بچهها که میتوانند بدون داشتن این گردن دراز، راحت بازی کنند... » یک روز فیل کوچولو با یک ضربهی محکم توپ را به طرف درختها پرتاب کرد. توپ رفت و رفت و رفت تا روی یک درخت بلند لای یک شاخه گیر کرد...
پرواز
معرفی کتاب
مجموعه «با بابام» 5 داستان ساده از تجربیات ساده پدردختری را به تصویر میکشد. در این مجموعه تصویر درست و زیبایی از یک خانواده سالم و روابط پدر و مادر و فرزندی ایمن و بهطور ویژه نقش پدر به نمایش درآمده است. در داستان «پرواز»، همراهی والدین با کودکان در رؤیاپردازی و پذیرش نقشهای مختلف اثرگذار در رشد اجتماعی کودکان، به تصویر کشیده شده است. خواندن این سری کتاب، علاوه بر کودکان، برای والدین نیز مفید است تا به شخصیت فرزندان اهمیت داده و در تجربه آنها از مواجهه با موقعیتهای اجتماعی کنارشان قرار گرفته و همدلی و همراهی کنند.
شهربازی
معرفی کتاب
مجموعه «با بابام» 5 داستان ساده از تجربیات ساده پدردختری را به تصویر میکشد. در این مجموعه تصویر درست و زیبایی از یک خانواده سالم و روابط پدر و مادر و فرزندی ایمن و بهطور ویژه نقش پدر به نمایش درآمده است. در داستان «شهربازی»، روایت همراهی پدر با دخترش در شهربازی است که مفاهیمی همچون: تعهد، پذیرش داشتهها و بهرهمندی از آنها در زمان حال را نشان میدهد. همچنین حدیث امام هادی(ع) را یادآوری میکند که میفرماید: خوشبختىِ شکرگزارى براى شاکر بیشتر از خوشبختى او به نعمتى است که موجب شکر شده است؛ زیرا نعمت متاعى فانى است اما شکر، نعمت و عاقبت است.
زیارت
معرفی کتاب
مجموعه «با بابام» 5 داستان ساده از تجربیات ساده پدردختری را به تصویر میکشد. در این مجموعه تصویر درست و زیبایی از یک خانواده سالم و پدر و مادر و فرزندی ایمن و بهطور ویژه نقش پدر به نمایش درآمده است. در داستان «زیارت»، علاوه بر آموزشِ روحیه خستگیناپذیری، به کودکان میآموزد آرامش حقیقی در سایه معنویت، دعا و توسل به دست میآید. همچنین میآموزد بهترین تکیهگاه کودکان، والدین هستند که در شرایط تهدید خطر از طرف دیگر انسانها و عوامل محیطی، امنیت را برای فرزندان به ارمغان میآورند.