توبی، قطار غمگین
معرفی کتاب
داستان حاضر چهارمین داستان از مجموعه «قصههای قطاری» است. توبی در این داستان تصور میکند هیچکس او را دوست ندارد و اتوبوسها جای قطارها را گرفتهاند. این تصور مدت زیادی با او نمیماند و اتفاقاتی رخ میدهد که توبی متوجه ارزش و تأثیرگذاربودن خود میشود.
گاهی اوقات پیش میآید که فرزندان ما همچون توبی تصور میکنند کسی آنها را دوست ندارد و احساس غیرمفیدبودن میکنند. این داستان به کودکان کمک میکند تا به ارزش خود پی ببرند و متوجه شوند هرکسی میتواند در موقعیت مناسب، مفید و نجاتبخش باشد.
گاهی اوقات پیش میآید که فرزندان ما همچون توبی تصور میکنند کسی آنها را دوست ندارد و احساس غیرمفیدبودن میکنند. این داستان به کودکان کمک میکند تا به ارزش خود پی ببرند و متوجه شوند هرکسی میتواند در موقعیت مناسب، مفید و نجاتبخش باشد.
قطارهای سر بههوا
معرفی کتاب
این کتاب سومین جلد از مجموعه قصههای قطاری است و داستان دو قطار دوقلو که ناچارند از هم جدا شوند را بازگو میکند. داگلاس و دونالد، قطارهای دوقلو، برای کار جدیدشان به ایستگاه اعزام شدند اما رئیس ایستگاه فقط یکی از آنها را میخواست. این اتفاق قطارها را سردرگم و مضطرب کرده بود و باعث شده بود تا هر روز خرابکاری به بار آوردند. رئیس از هر دوی آنها ناراضی و ناامید بود، تا اینکه حادثهای باعث شد رئیس ایستگاه تصمیم جدیدی بگیرد؛ تصمیمی که مشکلات آن دو و باقی قطارها را حل کرد.
جیمز، قطار مغرور
معرفی کتاب
این داستان دومین کتاب از مجموعه قصههای قطاری است. جیمز، شخصیت اصلی این قصه، قطاری مغرور است که با رنگ قرمز درخشان و چرخهایش فخر میفروشد. او تصور میکند از همه بهتر است تا اینکه رئیس ایستگاه به او مسئولیت میدهد برود و واگنها را جابهجا کند. او در ابتدا نپذیرفت، اما پس از اینکه متوجه شد ارزش اصلی در کمککردن به دیگران است نه رنگ و چرخها، متوجه اشتباه خود شد.
این داستان در تلاش است تا کودکان به جای داشتن غرور و تکبر بیجا، با دیگران مهربان باشند و به آنها کمک کنند.
این داستان در تلاش است تا کودکان به جای داشتن غرور و تکبر بیجا، با دیگران مهربان باشند و به آنها کمک کنند.
توماس، قطار بیادب
معرفی کتاب
این داستان درباره قطاری به نام توماس است که دوست دارد ریل خودش را داشته باشد تا بهتر و مفیدتر کار کند اما ریلی ندارد. توماس با دیگر قطارها شوخیهای نابهجایی میکند و هرازگاهی باعث ناراحتی آنها میشود. اما این ویژگی بد تمام شخصیت او نیست. یک روز که یکی از قطارها از ریل بیرون افتاده بود و واگنهایش از هم جدا شده بودند، توماس کاری کرد و به همه نشان داد که لیاقت داشتن ریل مستقل را دارد.