مسابقه روی برف
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «فِرِدی فرفره» است. در این داستان، قرار است «فِرِدی» در مسابقه «پاتیناژ»، همکلاسی خود، «ماکس» را شکست دهد. در حالی که فِرِدی تا به حال کفش روبرفی نپوشیده است. او به کمک دوستانش، «رابی» و «جسی»، تلاش میکند با انجام تمرینهای سخت موفق شود. روز مسابقه او با حرکتی جوانمردانه ماکس را متوجه اشتباهش میکند.
پسری در نقش بوقلمون
معرفی کتاب
این کتاب جلد پانزدهم از مجموعه کتابهای «فِرِدی فرفره» است. در این داستان «فِرِدی» و دوستانش در کلاس با موضوع شکرگزاری آشنا میشوند. خانم «ووشی»، معلم فِرِدی، از بچهها میخواهد که هر کدام موضوع مهمی برای شکرگزاری مطرح کنند. در پایان خانم ووشی به بچهها خبر میدهد که قرار است برای روز شکرگزاری، نمایشی را برای والدین اجرا کنند. فِرِدی باید نقش بوقلمون را بازی کند و از این موضوع ناراحت است.
وحشت در اردو
معرفی کتاب
در جلد چهاردهم از مجموعه کتابهای «فِرِدی فرفره»، «فِرِدی» به همراه دوستانش به اردو میرود؛ اما فِرِدی از حضور همکلاسیاش، «ماکس» و شیطنتهایش نگران است. ماکس تصور میکند فِرِدی و بهترین دوستش، «رابی»، در اردو هیچ کاری نمیتوانند بکنند؛ اما فِرِدی و دوستش دچار دردسرهای تازهای میشوند؛ هم زنبورها به آنها حمله میکنند، هم هر چه تلاش میکنند، نمیتوانند ماهی بگیرند و... .
صدمین روز مدرسه
معرفی کتاب
در جلد سیزدهم از مجموعه کتابهای «فِرِدی فرفره»، «فِرِدی» باید برای جشن صدمین روز مدرسه، با عدد صد کاری فوقالعاده انجام دهد. فِرِدی هیچ ایده خاصی ندارد. هر کدام از دوستانش طرحی را برای آن روز آماده کردهاند. بالاخره فِرِدی فکری به ذهنش میرسد و پیشنهاد پختن بیسکویت را با مادرش مطرح میکند. بیسکویتها آماده میشوند؛ اما درست روز جشن، پدر فِرِدی بیسکویتها را میخورد. حالا فِرِدی چگونه به مدرسه برود؟
بچه گروفالو و موش ناقلا
معرفی کتاب
«گروفالو» به پسرش میگوید نباید هیچوقت به جنگل تودرتو برود؛ چون آنجا یک موش بزرگ و بدجنس زندگی میکند. یک شب که برف زیادی میبارد و باد هم به شدت میوزد، بچه گروفالو هشدار پدرش را نشنیده میگیرد و به جنگل میرود... . او و موش بدجنس با هم روبهرو میشوند و بچه گروفالو خیلی میترسد؛ ولی... .
اسرار درون آتش
معرفی کتاب
این داستان بر اساس داستانی واقعی نوشته شده است. «صوفیا» در کشور موزامبیک زندگی میکند. شورشیان به دهکده آنها حمله میکنند و همه را میکشند؛ حتی حیوانات را. در این حمله، پدر صوفیا هم کشته میشود؛ اما او، مادر، خواهر و برادرش نجات پیدا میکنند. آنها به اجبار سفری را شروع میکنند که گویی پایانی ندارد. آنها گرسنه و تشنه و خستهاند؛ اما سرانجام به دهکدهای میرسد و تصمیم میگیرند همانجا بماند. اطراف دهکده مین گذاری شده است و معلم دهکده برای همه اهالی توضیح میدهد که باید همیشه از جاده رفت و آمد کنند؛ زیرا ممکن است پایشان را روی مین بگذارند و... .
هزار بوسۀ پرپری و دو داستان دیگر
معرفی کتاب
کتاب شامل سه داستان کوتاه است که شخصیتهای آن حیوانات هستند. موضوع داستانها ارزشهای اخلاقی و اجتماعی مانند رازداری، رعایت نوبت، نه گفتن به درخواستهای نادرست، خوشرویی و نظم است. در داستان «هزار بوسه پرپری»، خانم هزارپا که بچهای ندارد، هر روز در راه مدرسه میایستد و «دودوزک»، بچه کفشدوزک، را میبوسد؛ اما بچه کفشدوزک اصلاً از این کار خوشش نمیآید و به دنبال راهی میگردد تا این مسئله را به خانم هزار پا بگوید.