Skip to main content

یکی‌ دو آرزو

معرفی کتاب
کتاب «یکی دو آرزو» داستان مردمانی است که بدون امید شده بودند و برای آرزوها و اهدافشان برنامه‌ای نداشتند. تا اینکه یک روز بچه‌ای پیدا می‌شود و شروع می‌کند به فروختن آرزوها. آرزوها باعث شد تا مردم روستا تلاش‌شان را بیشتر کنند. در این داستان سرچشمه‌های آرزو برای کودکان معرفی می‌شود؛ شجاعت، ایمان، خوش بینی، پشتکار و تلاش.
در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «در روستای «پسته» تاجر باهوش و زیرکی است که مغازه‌ای بزرگ پر از چیزهای زیبا، عجیب و غریب و وسوسه‌انگیز دارد. او آن‌ها را از کشورهای دور و نزدیک خریده است. مثل کفش‌های برّاق و بلندی که هنگام راه‌رفتن در شب روشن می‌شود و مسیر را به صاحبش نشان می‌دهد! یا شی‌ای جیبی که برای مردم تئاتر پخش می‌کند!...»

آرزوهای دست‌ساز؛ ماجرای شکل‌گیری یک شرکت دانش‌بنیان در حوزه فناوری‌های الکترونیکی و کامپیوتری

معرفی کتاب
حتماً پیش آمده که گاهی با خودت بگویی کاش یک غول چراغ‌جادو داشتم که مرا به همه‌ی آرزوهایم می‌رساند. اما غول و چراغ هیچ وقت سروکله‌اش پیدا نمی‌شود و تو می‌مانی و هزار امید و آرزو! اما غصه‌ نخور می‌خواهم کتابی معرفی کنم که زندگی چند نوجوان هم‌سن و سال خودت را که به جای غول و چراغ جادو آرزوهایشان را با دست خودشان ساختند، نشان می‌دهد. نوجوان‌هایی که کم‌کم بزرگ شدند و پایشان به دانشگاه رسید. آرزو داشتند که یک شرکت دانش‌بنیان بزنند ولی کار آسانی نبود. آن‌ها هم اهل جازدن و کنار کشیدن نبودند. راه افتادند؛ همه سختی‌های مسیر را طی کردند تا بالاخره موفق شدند. با خواندن این کتاب کلی ایده خلاقانه به ذهنت می‌رسد؛ درست مثل یک دفترچه راهنما که نشانت می‌دهد چه‌طور آرزوهایت را با دست خودت بسازی و راحت عقب‌نشینی نکنی.

زندگی را آفتابی می‌کنم

معرفی کتاب
رایان هارت عاشق وقت‌گذرونی با دوست‌هایش است. عاشق این که غذاهای جدید ابداع کند و به مدرسه ببرد. شرایط زندگی برای خانواده رایان سخت می‌شود و پدر مجبور از کار جدیدی با درآمد کم پیدا کند و همین باعث تغییراتی در زندگی‌ آنان می‌شود، مثل فروختن ماشین و اسباب‌کشی به یک خانه‌ی جدیدِ قدیمی. اما رایان دختری هست که می‌داند چطوری در تاریکی، آفتاب درست کند. چون بلد است که چیزهای خوب رو ببیند. حتی وقتی شرایط اصلاً باب میلش نیست، برادرش روی اعصابش است، مامان و بابا درکش نمی‌کنند و دستور غذاهایش خوب از آب درنمی‌یاید و وقتی اتفاق‌های غیرمنتظره‌ای می‌افتند و پاک غافلگیر می‌شود، باز هم می‌تواند با فکر و هوش خودش و به کمک آفتابِ تابان، راهی به جلو پیدا کند...

کاپیتان هفت دریا

معرفی کتاب
کاپیتان هفت‌دریا، داستان کوتاه ترکی استانبولی است. قهرمان داستان، نوجوانی است که با صبر و استقامت خود، سختی را کنار می‌زند و پس از تحمل سختی ها، به خواسته‌ها و اهدافش می‌رسد و علاوه بر خود، دوستانش هم بهره‌مند می‌شوند. این داستان به خوبی مهارت‌های صبر، مقاومت، تلاش و استقامت را به نوجوانان می‌آموزد. این کتاب روایت کامل آسانی بعد از هر سختی است.

شلوار سفید

معرفی کتاب
شلوار‌سفید، داستان کوتاه ترکی برای نوجوانان است که با زبانی ساده و پرمغز، به آرزو، عزت‌نفس و تلاش این نوجوان برای امرار معاش خود پرداخته است. داستان از پسری جوان به‌ نام مصطفی آغاز می‌شود که در کفاشی کوچک مشغول به کار است و به دنبال خرید یک شلوار گران قیمت می‌رود و با تلاش بسیار به آن می‌رسد، اما در نهایت با سردی و واکنش منفی مواجه می‌شود. این داستان قناعت را در حین تلاش و پشتکار به نوجوانان نشان می‌دهد.

رهایش کن! اگر این راه درست نبود، راه دیگری را امتحان کن

معرفی کتاب
همه ما نگرانی‌ها، ترس‌ها و تردیدهایی داریم. اما چیزی به نام حق انتخاب هم وجود دارد؛ ‌ یعنی می‌توانیم این ترس‌ها، نگرانی‌ها و تردیدها را با خودمان حمل یا رهایشان کنیم. قطعاً رهاکردن این مسائل خیلی بیشتر از حمل آن‌ها به نفع ماست. اما اتفاق می‌افتد که وقتی می‌خواهیم این بار سنگین را از روی دوشمان برداریم افکار مزاحم سد راه‌مان می‌شوند. این کتاب با ارائه راه‌کارهای متفاوت و مناسب به کودکان می‌آموزد باید اراده و عزمی قوی داشته باشیم. باید بتوانیم تمام این افکار منفی و مزاحم را ساکت کنیم و برای غلبه بر تمام نگرانی‌ها و تردیدها تلاش ‌کنیم.

گردشگر رؤیا

معرفی کتاب
هر کودکی رؤیایی دارد یا بهتر است بگوییم رؤیاهایی در سر دارد. مثل کودک این قصه که گاهی دوست دارد با شمشیرش سوار اسب شود یا بتواند به‌موقع تیراندازی کند. فضانوردی را هم دوست دارد. حتی جهانگردی را، خلاصه این‌که او هدف‌ها و آرزوهای زیادی دارد اما آیا می‌تواند همه آن‌ها را به دست بیاورد؟ هنگامی‌که کودک سراغ پدرش می‌رود او چیزی می‌گوید که تمام‌کننده قصه است و به کودک قصه ما کمک زیادی می کند. به نظر شما پدر چه چیزی گفته است؟

ریکی سنگی که نمی‌توانست غلت بزند

معرفی کتاب
ریکی سنگ کوچولوی متفاوتی است که نمی‌تواند مثل بقیه‌ی دوستانش غلت بزند. اما دوستانش دلشان می‌خواهد به او کمک کنند تا همراه آ‌ن‌ها از روی تپه غلت بخورد و شاد باشد. به نظرتان موفق می‌شوند تا دوستشان را خوشحال کنند؟ این داستان به مخاطب کمک می‌کند تا مهارت حل‌مسئله را بیاموزد و روحیه امیدواری و استقامت برای کمک به دیگران تقویت شود.

یه آلبالو به من می‌دین؟

معرفی کتاب
لاک‌پشت کوچولو اصلاْ دلش نمی‌خواست این‌طور شود. او فقط یک آلبالو می‌خواست، فقط یکی. اما آن‌قدر کوچولو بود که کسی صدایش را نمی‌شنید و سرعت لاک‌پشتی‌اش آن قدر کم بود که به کامیون آلبالو نمی‌رسید. تا این‌که...

تک چشم

معرفی کتاب
همیشه زلال‌ترین آب‌ها از تاریک‌ترین اعماق خاک بیرون آمده و مردمان خود را سیراب می‌کند. تصور کنیم کودکی یتیم در عمق جنگل‌های هیرکانی تالش، استقلال ذهنی خود را طوری در خردسالی بیابد و ذهن خود را بر اساس مطالعه در تنهایی رشد دهد و تکامل خود را در طبیعت خشن آنجا به‌قدری متبحرانه به سرانجام رساند که در اوان جوانی یک‌تنه با خرافاتی مبارزه کند که همه ساکنین روستایش عقل و درایت خود را به آن موهومات باخته‌اند. می‌بینیم که وی به جای مادر، جنگل، به جای پدر، کوهستان و به جای دوستان، سگ‌های گله‌اش را آموزگاران خود قرار داده است تا در اوج جوانی طوری اعتماد سازمان مراتع و آبخیزداری را جلب کند که برای حفظ گونه‌های در حال انقراض دست به دامنش شده و سلاح جنگی در اختیارش گذارند. داستان کتاب در مورد شخصیتی به نام شاپور است که یک روز صبح از خواب برخواست و گوسفندان خود را غرق خون دید. شاپور برای پیدا کردن عامل کشتن گوسفندان خود راهی جنگل می‌شود و در این راه حوادث جذاب و خواندنی زیادی را سپری می‌کند.