خانه مرموز مادر بزرگ
معرفی کتاب
داستان خانواده ای چهارنفره که در پی شکست مالی، مجبور به زندگی در خانهی قدیمی مادربزرگشان می شوند.
ابتدا ناراضی هستند و مدام به خودشان یادآوری می کنند که مدت کوتاهی در آن خانهی قدیمی می مانند اما رفته رفته، با چیستان ها و معماهایی از سوی مادربزرگشان روبرو می شوند که به خانهی قدیمی و سبک زندگی روستایی علاقمند می شوند و مادر و پدر خانواده، آرامش را در آن خانه می یابند.
ابتدا ناراضی هستند و مدام به خودشان یادآوری می کنند که مدت کوتاهی در آن خانهی قدیمی می مانند اما رفته رفته، با چیستان ها و معماهایی از سوی مادربزرگشان روبرو می شوند که به خانهی قدیمی و سبک زندگی روستایی علاقمند می شوند و مادر و پدر خانواده، آرامش را در آن خانه می یابند.
استقامت میکنم و سرسختم
معرفی کتاب
این کتاب برگرفته از اصلهای علمی درمان شناختیرفتاری است. اصلهای این شاخه روانشناختی استانداردی طلایی هم برای درمان کودکان و هم بزرگسالان است. نویسنده مهارتهای لازم را برای تقویت استقامت از طریق تمرین، به کودکان آموزش میدهد. هدف کتاب افزایش استقامت و تابآوری کودکان و بزرگسالان در شرایط سخت است.
نام برخی از فصلهای کتاب عبارتاند از: استقامت و پشتکار خود را اندازه بگیرید؛ تفکرتان پویا است یا ایستا؟ ؛ خود را به زمین متصل کنید.
نام برخی از فصلهای کتاب عبارتاند از: استقامت و پشتکار خود را اندازه بگیرید؛ تفکرتان پویا است یا ایستا؟ ؛ خود را به زمین متصل کنید.
قصه مرد تنبل
معرفی کتاب
این داستان ششمین جلد از مجموعه 10 جلدی:«یک کار خوب» است. قصه حاضر، درباره مردی تنبل و شکمدوستی است که کار نمیکرد و معتقد بود کارکردن سخت است. او میخواست تا امام صادق(ع) به او پول بدهد. امام صادق(ع) وقتی خواسته او را شنید ناراحت شد و مخالفت کرد و از خوبیهای کارکردن برای مرد تنبل گفت. در انتهای قصه مرد تنبل متوجه میشود که برای امرار معاش باید همچون انبیاء و اولیای خدا کار کند.
گنجشک و پنبه دانه
معرفی کتاب
این کتاب یک داستان قافیه دار است.گنجشککی بزرگ شده، از لانه میرود تا برای خود لانه بسازد و غذا پیدا کند.اول یک پنبه دانه پیدا میکند.مادرش توضیح میدهد که اگر آن را بکارد، گل پنبه میشود و می تواند آن را به کشاورز و ریسنده و بافنده و رنگرز و دوزنده بدهد تا لباسی از آن تهیه کنند.
گنجشک پنبه دانه را به کشاورز می دهد و از او میخواهد آن را بکارد و به جای مزدش نیمی از پنبه ها را بردارد و...
گنجشک پنبه دانه را به کشاورز می دهد و از او میخواهد آن را بکارد و به جای مزدش نیمی از پنبه ها را بردارد و...
مسابقه بزرگ سوارکاری
معرفی کتاب
کتاب مسابقه بزرگ سوارکاری یکی از داستانهای مجموعهی سی جلدی «شکرستان و یک داستان» است، در این داستان شعبون و رمضون و پهلوون فرصت گرسنه هستند، پهلوان به شعبون پول میدهد و به او میگوید برود غذا بگیرد، اما شعبون در راه مردی را میبیند که خرش را اذیت میکند، دلش میسوزد و خر را با پول غذا میخرد، اما پهلوان فرصت حسابی میخواهد او را تنبیه کند...
پلیس خوشخلق
معرفی کتاب
کتاب «پلیس خوشخلق» یکی از داستانهای مجموعهی سی جلدی «شکرستان و یک داستان» است. در این داستان «تاجرباشی هر روز، بعد از خوردن نان و پنیر صبحانهاش با خودش نقشه میکشید که چطور خوشباش را به کار وادار کند و درست در همان موقع خوشباش توی رختخواب به این فکر میکرد که امروز با دوستانش، دلخوش و سرخوش کجا بروند. روزی تاجرباشی از مغازهاش بیرون زد تا این مشکل را برای همیشه حل کند...
سرسختی: قدرت اشتیاق و پشتکار
معرفی کتاب
نویسنده با افرادی که به زعم خود، آنها را الگوهای سرسختی و پشتکار میپندارد، گفتوگوهایی صمیمانه و تخصصی ترتیب داده تا بتواند به مخاطبانش روشهای توانمندشدن و سرسختماندن در مسیرها را نشان بدهد.
این کتاب در پی پاسخدادن به این سوال است که چرا برخی افراد موفق میشوند و برخی دیگر شکست میخورند؟ تفاوتهایشان در چیست؟
این کتاب در پی پاسخدادن به این سوال است که چرا برخی افراد موفق میشوند و برخی دیگر شکست میخورند؟ تفاوتهایشان در چیست؟
قاعده دهبرابر: تنها تفاوت میان موفقیت و شکست
معرفی کتاب
این کتاب قصد دارد معنای «موفقیت» و بهایی که باید برای به دستآوردن آن بپردازیم را شرح دهد. نویسنده میخواهد به مخاطبانش نشان بدهد برای رسیدن به هر هدف، باید چه میزان تلاش کرد و چه چیزهایی را از دست داد.
نام برخی از فصلهای کتاب عبارتاند از: موفقیت چیست؛ کنترل همهچیز را در دست بگیرید؛ خروج از طبقه متوسط؛ افسانه مدیریت زمان؛ بهانهها.
نام برخی از فصلهای کتاب عبارتاند از: موفقیت چیست؛ کنترل همهچیز را در دست بگیرید؛ خروج از طبقه متوسط؛ افسانه مدیریت زمان؛ بهانهها.
توکتوکی
معرفی کتاب
توک توکی جوجه کلاغی است که دوست ندارد پرواز کند. مامان توکی و بابا توکی هر کاری میکردند توکتوکی از جایش تکان نمیخورد. وقتی بادهای پاییزی وزیدند، پدر و مادر توکتوکی به جای دیگری همان نزدیکی رفتند. اما باز هم توکتوکی تکان نخورد که نخورد. تا اینکه گرسنهاش شد؛ ولی او که پرواز کردن بلد نبود تا دنبال غذا برود!... بالاخره با کمک کلاغ همسایه پرواز کرد و به زالزالکهای خوشمزه رسید. مامان توکی و بابا توکی از دور شاهد پرواز کردن جوجهشان بودند و از خوشحالی گفتند: «بالاخره میتوانیم همه با هم پرواز کنیم.»