Skip to main content

ده سال تنهایی

معرفی کتاب
کتاب حاضر، ضمن بیانگر گوشه‌ای از مظلومیت و پایمردی عزیزان آزاده در مقابل دشمن بعثی، نشانگر نمای کلی زندان‌ها و اردوگاه‌های دشمن هم است. در این کتاب مولف راوی رویدادها و خاطرات ده سال اسارت خود است. بعضی از رویدادهایی که نویسنده بیان کرده عبارتند از: لحظه‌ اسارت، سلول شماره 52، من وزیر نفت هستم، بازجویی و شکنجه، دختران اسیر، آتش‌بس و بازگشت به وطن.

صد روز کما

معرفی کتاب
این کتاب را یکی از دوستان «محسن حُججی» با استفاده از دفتر خاطرات او نوشته است. از پیاده‌روی اربعین که محسن علمدار کاروان است و هنگامی که داعش او را دستگیر می‎کند. از زمانی که به خاطر داشتن کتاب در پادگان به دفتر فرمانده احضار می‌شود، از حمامی که او با دوستانش برای روستاییان «چاه‌زرد» می‌سازند و... . شایان ذکر است که وصیت‌نامه محسن در پایان کتاب آورده شده است.

ملاله و مداد جادویی

معرفی کتاب
«ملاله» دختری افغانستانی است. او آرزو دارد مدادی جادویی داشته باشد تا با آن قشنگ‌ترین پیراهن‌ها را برای مادرش بکشد و زمان را نگه دارد تا بتواند بیشتر بخوابد؛ اما وقتی بچه‌هایی را می‌بیند که در زباله‌ها دنبال غذا می‌گردند، آرزوهایش وسعت می‌گیرد. او آرزو می‌کند جنگ و فقر و گرسنگی را پاک کند و دخترها و پسرها را برابر و در کنار هم بکشد. در همین روزهاست که مردهایی زورگو رفتن دخترها را به مدرسه ممنوع می‌کنند!

تاریخ ترسناک جهان

معرفی کتاب
نویسنده در این کتاب، تاریخ و سرگذشت جنایتکاران را در قالب قصه‌های ترسناک با زبان طنز و خلاقانه بیان می‌کند. این قصه‌ها دربارۀ انسان‌ها از نئاندرتال‌های مغزخوار گرفته تا سربازان نوجوان و وحشت‌زدۀ حاضر در جنگ‌های قرن بیستم است. "شکارچیان شرور"، شهرهای بی‌شفقت، "مقبره‌های مهیب" و "شکنجه‌های شرم‌آور" از جمله عنوان‌های مطرح شده در این کتاب است. کتاب حاوی تصاویر زیادی است که در کنار هر مطلب گنجانده شده است.

آرزوهایم را به امانت نگه‌دار

معرفی کتاب
«سیاوش» پسر ۱۳ ساله جنوبی، در بحبوحه جنگ، به پدرش کمک می‎کند تا وسایل را پشت وانت بگذارند و از شهر خارج شوند؛ اما سوختن وانت در اوج گلوله‌باران شهر، سیاوش و خانواده‌اش را برای فرار از دست عراقی‌ها سرگردان می‌کند. پدر «قادر»، دوست سیاوش، به کمک آن‌ها می‌آید تا با وانت او از شهر بروند؛ اما اسارت سیاوش، ماجرای تازه‌ای را برای او و خانواده‌اش رقم می‌زند.

کیو کیو کشتمت!

معرفی کتاب
در این داستان، زندگی دو کودک، به طور موازی در دو نقطه از جهان، با بیانی شعرگونه روایت می‌شود. «مانو» یک پسر کوچک است و در تمام روز به این موضوع فکر می‌کند زودتر به خانه برود و بازی کامپیوتری جنگی‌اش را دنبال کند. برای مانو جنگ یک بازی است که با خاموش شدن صفحه کامپیوتر تمام می‌شود. در نقطه دیگری از جهان، «اونام» است. او هم یک پسر کوچک است و همیشه در خانه زندانی است؛ زیرا بیرون از خانه، جنگ همه‌جا را گرفته است. اونام فقط به این موضوع فکر می‌کند که کی می‌تواند از خانه خارج شود و به مدرسه بازگردد. برای اونام جنگ واقعیتی است که از پایان آن بی‌خبر است.

دم عشق، دمشق: روایت‌های خواندنی از شهدای مدافع حرم

معرفی کتاب
این کتاب زندگی و خاطرات پانزده نفر از شهیدان مدافع حرم، اعم از ایرانی، افغانستانی و پاکستانی است. نویسنده سعی کرده است با نقل خاطراتی ساده و روان، روایت‌گر منش و سیره شهیدانی باشد که با وجود روزمرگی و غفلت‌های زندگی مادی امروزی، مسیر تکامل و قرب‌ الی‌الله را طی کرده‌اند. شهید «جواد اکبری»، «سجاد روشنایی»، «مهدی حسینی»، «ابراهیم رضایی» و «سید‌مصطفی موسوی» از جمله این شهیدان هستند.

با پرنده‌ها

معرفی کتاب
موضوع این کتاب مهاجرت است، افرادی که از جنگ و ویرانی فرار می‎کنند. دو دختر که جنگ، پدرشان را گرفته است، با مادرشان راهی مرز می‌شوند تا به کشور دیگری فرار کنند. کنار دیوار مرز، نگهبانی آنان را می‌بیند، آن‌ها با سرعت می‎دوند... و با پولی که به مردی غریبه می‌دهند، موفق می‌شوند سوار کشتی شوند. آن‌ها روزها روی دریا هستند تا اینکه چشمشان به خشکی می‌افتد؛ اما هنوز به مقصد نرسیده‌اند.

فوتم کن

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصه‌های کوچولو‌موچولو»، حاوی نُه داستان است. نام برخی از این داستان‌ها به این ترتیب است: «بازی‌بازی»، «توت»، «بارطلا» و «فوتم کن». داستان «فوتم کن»، درباره بادکنک سفیدی است که می‌خواهد به جشن برود. او از باد می‌خواهد درون او فوت کند تا بزرگ شود. باد مقداری در شکم بادکنک می‌دمد؛ ولی بادکنک می‌خواهد بزرگ‌تر شود، برای همین از باد می‌خواهد که بیشتر فوتش کند و ... سرانجام بادکنک می‌ترکد؛ اما باد می‌داند چه کار باید بکند تا بادکنک را به جشن برساند.

دفتر خاطرات من و بابام این دفتر: ریحانه

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «دفتر خاطرات من و بابام»، به روایت زندگی یکی از شهدای مدافع حرم اختصاص دارد که در آن گوشه‌ای از سختی‌های نبودن پدر در خانواده بیان می‌شود. «ریحانه» دختر کوچولویی است که پدرش با چند نامه خبر شهادت خود را به او می‌دهد. مادر ریحانه که متوجه دلتنگی دخترش شده است، از او می‌خواهد که هر روز یکی از نامه‌های پدرش را بخواند و پاسخ آن را در د فتر خاطراتش بنویسد. ریحانه در نامه‌هایی که برای پدرش می‌نویسد، با او درد دل می‌کند و از او می‌خواهد که برایش دعا کند.