روباه هویجی
معرفی کتاب
پرورش تخیل از جمله مسائل مهم تربیتی است که باید در اولویت تربیتی کودکان قرار بگیرد. کتاب «روباه هویجی» با همین هدف به طرح داستان خرگوشی میپردازد که از طلوع خورشید تا غروب خورشید ساعتهایی را به خیالپردازی میگذراند و در پایان به آغوش گرم مادرش باز میگردد. در بخش از این کتاب میخوانیم: «کم مانده بود خورشید پشت کوهها برود. خرگوشک دست تکان داد. خورشید هم چشمک زد. خرگوشک تصمیم گرفت با خورشید مسابقه بگذارد تا زودتر به خانه برسد. اول فکر میکرد با خورشید دو تایی در مسابقه هستند. اما از پشت سرش صداهایی شنید. بله، روباه هم توی مسابقه بود و میخواست خرگوشک را بگیرد...»
بادکنک و موشی
معرفی کتاب
کتاب «بادکنک و موشی» سعی دارد به کودکان بیاموزد چگونه با غم از دست دادن دوستداشتنیهایشان کنار بیایند و پذیرش این موضوع را برای آنان آسانتر کند. در این کتاب موشی یک بادکنک پیدا میکند با آن مشغول بازی میشود. اما ناگهان بادکنک از دستش رها شده و در اثر برخورد با شاخهی تیز، کوچک میشود. موشی تلاش میکند به دوستش کمک کند اما متوجه میشود که فایدهای ندارد و بادکنک از دست رفته است. او که قبلاً از دست دادن پدربزرگش را تجربه کرده میفهمد که بادکنک هم مثل پدربزرگ دیگر نمیتواند با او بازی کند.
گلدان خانمگلی
معرفی کتاب
کتاب «گلدان خانمگلی» با موضوع مهارتزندگی به رشته تحریر درآمده است. پس از آن که گلدان خانمگلی توسط دخترک همسایه شکسته میشود، دخترک تصمیم میگیرد برای خوشحال کردن خانمگلی و جبران اشتباهش از خانوادهاش مشورت بگیرد. هرکس پیشنهاد جالب و متفاوتی به او میدهد که درنهایت باعث میشود خانمگلی او را ببخشد و خوشحال شود.
یک عاشقانه آرام
معرفی کتاب
یک عاشقانهی آرام! داستان عشق گیله مرد و عسل. اما این عاشقانه با تمام عاشقانههای دیگر فرق دارد. اینجا ما فقط روایت ایام فراق و ذوق دو عاشق برای رسیدن به هم را نمیخوانیم. در این کتاب، داستان زندگی عسل و گیله مرد همچنان بعد از وصال نیز ادامه دارد و روزمرگیها و برنامهی زندگیشان را نیز روایت میکند؛ از برنامهی هر روز هفتهشان بگیرید تا اینکه چه طور زندگی را باهم می سازند و با هم رشد میکنند!
خاکسپاری دوم بانوی مرگ
معرفی کتاب
«خاکسپاری دوم بانوی مرگ» داستانی است از تقابل خیروشر، از نبردی به قدمت ابدیت. داستان جنگی که به اندازه عمر سه نسل طول کشیده و همچنان برقرار است. کتاب، داستان نوجوانانیست که روزگاری نه چندان دور در سرزمین خودشان مقابل دشمن غدّار، قدکشیدند و همچنان نیز به پایداری ادامه میدهند. داستان نوجوانانیست که مقاومت خویش را از غرب سوسنگرد شروع کردند و دشمن را تا شرق مدیترانه عقب زدند و برای این هدف صد البته هزینههای بسیار گزافی دادند. داستان تقابل دو نیروی امنیتی خبره با هم است که هرکدام سعی در حذف دیگری داشته و به طرق جذابی برای این هدف تلاش میکند. این کتاب میتواند شما را تا انتها میخکوب نگه دارد.
اصیلآباد
معرفی کتاب
خیلی سال نمیگذرد. شاید هنوز با انگشت بشود شمرد و گفت: چند سال. به هر حال چند سال پیش کنار یک رودخانه بزرگ و پر آب، در یک دشت حاصلخیز و خوش آبوهوا، دهای بود به نام اصیل آباد. این ده از همه لحاظ نمونه بود. دامهای سالم، بچههای خوشحال، مردان قوی، کاری و زنان زرنگ داشت. اجاقها همیشه روشن و تنورها همیشه گرم بود. همه شاد و راضی بودند تا اینکه یک روز....
پرواز اسب سفید
معرفی کتاب
این رمان در 16 فصل منتشر شده و درونمایهای از جنس انتظار و مهدویت دارد و داستان دختر نوجوانی به نام گلبرگ را روایت میکند که پدرش در اثر اتفاقی باعث مرگ همسایهشان میشود و پسر همسایه که شخصیتی هنجارشکن دارد به دنبال قصاص است و در پی این ماجرا به گلبرگ آسیب میزند. گلبرگ مجبور است تابستان را دور از پدر و مادر با دلهره و سختی بگذراند و انتظار بکشد. گلبرگ در روزهای پر انتظار خود سخت میکوشد به همه کمک کند.
فیگی، شهر را نجات بده!
معرفی کتاب
در داستان «فیگی، شهر را نجات بده!» فیگی و نانا هر دو بورسیه شدهاند تا تحصیلاتشان را در شهر بزرگ آکرا در غنا ادامه دهند. آنها در آکرا زندگی جدیدی را آغاز میکنند و با آدمهای تازه و ماجراهای گوناگونی روبهرو میشوند. اما پس از مدتی رفتار نانا عجیبوغریب میشود. او آخر هفتهها به طرز مشکوکی غیبش میزند. فیگی یک روز او را تعقیب میکند و از محلهای ترسناک سر درمیآورد...
فیگی، رئیسجمهور را نجات بده!
معرفی کتاب
در داستان «فیگی، رئیسجمهور را نجات بده!» در مدرسه از فیگی و دانشآموزان دیگر خواستهاند تا دربارهی شغل آیندهشان بنویسند. نانا میخواهد رئیسجمهور غنا شود، اما فیگی هنوز نمیداند چه شغلی را دوست دارد. تا اینکه چند سفیدپوست به روستای محل زندگی فیگی در غنا میآیند و به او پیشنهاد میدهند تا در فیلمشان بازی کند. در این میان، مشکلی برای نانا پیش میآید و فیگی باید هر طوری هست، رئیسجمهور آیندهی غنا را نجات بدهد.
فیگی، اسمت را تغییر بده!
معرفی کتاب
در داستان «فیگی، اسمت را تغییر بده!» فیگی دو تا مشکل دارد. یکی اسم غیرعادیاش؛ هیچکس در غَنا چنین اسم عجیبی ندارد. مشکل دیگرش این است که مادربزرگش مریض است و احتیاج به دارو دارد. برای مشکل اول کار چندانی نمیشود کرد. بنابراین فیگی یک روز صبح زود با کیف مدرسهاش که در آن یک نصفه نان، دو تا سیب، صابون و مسواک، یک پتو و یک دست لباس اضافی است، به همراه بزش، کوامی، راه میافتد تا به آمریکا برود و داروی مادربزرگش را گیر بیاورد.