Skip to main content

جنگاوران خونیرث

معرفی کتاب
خبر تلخی بود اما واقعیت داشت. مرز خونیرث به آتش کشیده شده بود. اما همیشه از دل آتش دردها و رنج‌ها جنگاورانی از جنس فولاد سخت به مبارزه با دشمنان خونیرث برمی‌خیزند. خونیرث، سرزمین امن و آرامی که امنیتش را مدیون فداکاری جنگاوران است، ولی دشمن هر روز با قدرت بیشتری به مرزهای این سرزمین زیبا می‌تازد و این کار را برای هیرسا، که حالا فرمانده جنگاوران است، سخت می‌کند. آیا خونیرث نجات پیدا می‌کند؟

یونا: مبارز دژ سبز

معرفی کتاب
با ظلم موتا ساکنان سرزمین زیتون به زاغه‌هایی در اطراف شهر تبعید شده‌اند و موتا برای طرفدارانش روی خرابه‌های خانۀ آنان قصرهای با شکوهی ساخته است. زندگی در سرزمین زیتون با سختی ادامه دارد، اما در این میان مردم کسانی هستند که به هر وسیله‌ای سعی دارند از اسارت موتا آزاد شوند و سرزمین اجدادی‌شان را پس بگیرند. یونا، پسری نوجوان، عضوی از همین گروه مبارز است که به فرماندهی نیوا با موتا مقابله می‌کنند. اما دست‌هایی با قدرتی ماورایی در کارند و این مبارزه ابعاد دیگری هم دارد. آیا گروه نیوا سرزمین زیتون را آزاد می‌کنند؟

ایلیا، جادوی سرخ (20)

معرفی کتاب
این مجموعه داستان‌ مصور و دنباله‌دار، داستان نوجوان قهرمانی را روایت می‌کند که همراه با دوستانش برای محافظت از مردم کارهای بزرگی انجام می‌دهد. او به یک جنگ دشوار و طولانی می‌رود. در این جلد می‌خوانیم: با اینکه نبرد ایلیا با ربات‌ها تمام شده، اما انگار قهرمان داستان ما، هنوز از خواب مصنوعی ربات‌ها خلاص نشده و بخشی از ذهنش در زندان همان دانشمند دیوانه گیر افتاده است. از سوی دیگر ظاهراً شهر روزهای آرامی را می‌گذراند اما قطعی و نوسان پی‌در‌پی برق مردم را کلافه کرده است. این اتفاق اگرچه در ظاهر ربطی به ایلیا ندارد، اما شاید هم می‌تواند نشانه‌ای از نقشه‌های شوم خاندان سایه برای شهر باشد! چه کسی می‌تواند این معما را حل کند؟ ...

نقاش کوچک در شهر دیوها

معرفی کتاب
این کتاب، داستان نقاش کوچکی است که با شجاعت وارد شهری پر از دیوهای جورواجور می‌شود. نقاشی‌های او که پر از حال خوب و رنگ‌های زندگی‌بخش است، آن‌ها را خشمگین می‌کند. در جایی که حتی پرندگان جرأت نمی‌کنند در آسمانش پرواز کنند و هیچ‌کس زیبایی را دوست ندارد، دختری با قلم‌مو و رنگ‌هایش به دنیای دیوها پا گذاشته و نشان می‌دهد زیبایی و زشتی از درون موجودات می‌تواند نشئت بگیرد. داستان «نقّاش کوچک در شهر دیوها» نشان می‌دهد که در صورت مشاهده ظلم و زورگویی هر چند کوچک یا بزرگ باید ایستاد و شجاع بود تا دنیایی زیبا برای همه به‌ویژه کودکان ساخته شود.

دختری با چشم‌های همیشه مشغول

معرفی کتاب
این روزها خیلی از افراد به دلیل استفاده‌ی بیش از حد از موبایل چشم‌هایشان مشغول و گرفتار است؛ طوری که فرصت نمی‌کنند هیچ‌چیز و هیچ‌کسی را ببینند و حتی متوجه اتفاقات اطرافشان هم نمی‌شوند. درست مثل دختر قصه‌ی مصور حاضر که همه حواس و توجه‌اش به صفحه‌ی موبایل‌اش است تا اینکه یک روز موبایلش از دستش می‌افتد و می‌شکند. آن وقت است که دختر تازه سرش را بالا می‌آورد و اطرافش را می‌بیند.. این داستان که با زبانی ساده و با کمک تصاویر نقل شده است، تلنگری است به همه‌ی کودکان و پدر و مادرهایی است که بیشتر اوقات چشم‌های فرزندشان خیره به صفحه‌ی موبایل است...

موین و هیولا

معرفی کتاب
یک شب موین در تاریکی اتاقش از زیر تخت صدایی می‌شنود. چه می‌تواند باشد؟ باورکردنی نیست اما واقعاً یک هیولا آنجاست! ولی هیولایی که مثل هیچ هیولایی نیست! موین و دوستانش با این هیولا ماجراهای بامزه‌ای را تجربه می‌کنند که خیلی جذاب و خواندنی است.

کتابچه‌‌ی هیولا

معرفی کتاب
در گوشه‌و‌کنار این شهر بی‌رنگ، ‌سروکله‌ی هیولاهای رنگی پیدا شده است. اما مردم شهر عادت کرده‌اند همه چیز را سیاه و سفید ببینند. اما یواش‌یواش همه چیز تغییر می‌کند و رنگ‌ها این شهر سیاه و سفید را تغییر می‌دهند... این کتاب خلاقیت و شگفتی‌های تخیل را جشن می‌گیرد و نشان می‌دهد که چگونه خیال‌پردازی و عمل ساده‌ی نقاشی کشیدن می‌تواند به ماجراجویی‌ای جادویی منجر شود. راستی، به غیر از مطالعه‌ی کتاب، شاید کودک دوست داشته باشد تصاویر آن را با ماژیک رنگ‌آمیزی کند!

سفر با جزیره

معرفی کتاب
کشتی دخترک و پدرش در طوفان غرق می‌شود. امواج آن‌ها را به جزیره‌ای کوچک می‌رساند. جزیره از آن‌ها در برابر سرما، امواج و خطرهای دیگر محافظت می‌کند. تا اینکه یک‌روز به کشتی بزرگی می‌رسند و آن موقع متوجه می‌شوند که این جزیره یک جزیره‌ی معمولی نبوده است. به نظر شما جزیره چگونه توانسته است به دخترک و پدرش کمک کند؟

دختر کمی روشن‌تر از آبی

معرفی کتاب
در شهر آبی‌ها هیچ‌کس دختر کمی روشن‌تر از آبی را دوست نداشت. یک روز او تصمیم گرفت از شهر آبی‌ها دل بکند و مهاجرت کند تا در جای دیگری زندگی کند. این شد که راه افتاد... دختر روشن‌تر از آبی در جستجوی خانه‌ای امن و آرام به شهرهایی با رنگ‌های مختلف سفر کرد و مردمان متفاوتی را ملاقات کرد. آیا او توانست خانه‌ای امن و آرام پیدا کند و در آن‌جا به خوبی و خوشی زندگی کند؟

رهایش کن! اگر این راه درست نبود، راه دیگری را امتحان کن

معرفی کتاب
همه ما نگرانی‌ها، ترس‌ها و تردیدهایی داریم. اما چیزی به نام حق انتخاب هم وجود دارد؛ ‌ یعنی می‌توانیم این ترس‌ها، نگرانی‌ها و تردیدها را با خودمان حمل یا رهایشان کنیم. قطعاً رهاکردن این مسائل خیلی بیشتر از حمل آن‌ها به نفع ماست. اما اتفاق می‌افتد که وقتی می‌خواهیم این بار سنگین را از روی دوشمان برداریم افکار مزاحم سد راه‌مان می‌شوند. این کتاب با ارائه راه‌کارهای متفاوت و مناسب به کودکان می‌آموزد باید اراده و عزمی قوی داشته باشیم. باید بتوانیم تمام این افکار منفی و مزاحم را ساکت کنیم و برای غلبه بر تمام نگرانی‌ها و تردیدها تلاش ‌کنیم.