هاپهاپو بازی میکند
معرفی کتاب
کتاب «هاپهاپو بازی میکند» از مجموعه سلام نابغه است. در هر جلد از این کتابها به یکی از موضوعات تربیتی و مهارتی به شیوهای ساده از طریق روایت یک داستان با زبان شعر پرداخته شده است. در این کتاب به مقوله بازی پرداخته شده است. به اینکه بازی وقت، مکان و مسئولیتهایی دارد. «هاپ هاپو» توله سگ کوچکی است که هر جا و هر زمان میخواهد بازی کند. اما بابا سگه به او میآموزد که...
بلبلهگوش ناهار میخورد
معرفی کتاب
کتاب «بلبله گوش ناهار میخورد» از مجموعه کتابهای «سلام نابغه» است. این کتابها به زبان شعر است. داستان این جلد در مورد خرگوشی به نام بلبله گوش است که عاشق جویدنه، به همه چیز گاز میزند از دیوار گرفته تا ... . این مجموعه با هدف تقویت مهارتهای: صحبت کردن، رفتار اجتماعی، آشنایی با واژههای ساده و شناخت حیوانات تألیف شده است.
خرسی تشکر میکند
معرفی کتاب
کتاب «خرسی تشکر میکند» از مجموعه سلام نابغه است. در هر جلد از این کتابها به یکی از موضوعات تربیتی و مهارتی به شیوهای ساده از طریق روایت یک داستان با زبان شعر پرداخته شده است. در این کتاب به مهارت تشکر کردن پرداخته شده است. «خرسی» توله سگ کوچکی است که بابت درخواستهایش تشکر و قدردانی میکند.
پیشی باید بخوابد
معرفی کتاب
کتاب «پیشی باید بخوابد» از مجموعه کتابهای «سلام نابغه» است. این کتابها به زبان شعر است. داستان این جلد در مورد گربه کوچولویی است که خواب از سرش پریده و هر کاری میکند جز خواب تا این که ... این مجموعه با هدف تقویت مهارتهای: صحبت کردن، رفتار اجتماعی، آشنایی با واژههای ساده و شناخت حیوانات تألیف شده است.
پنگوئن خواهش میکند
معرفی کتاب
کتاب «پنگوئن خواهش میکند» از مجموعه سلام نابغه است. در هر جلد از این کتابها به یکی از موضوعات تربیتی و مهارتی به شیوهای ساده از طریق روایت یک داستان با زبان شعر پرداخته شده است. در این کتاب به مهارت خواهش کردن پرداخته شده است. پنگوئن کوچولوی داستان از مادرش یاد میگیرد که با خواهش و لحن مؤدبانه به درخواستهایش برسد.
خواب نارنجی روباه
معرفی کتاب
آیا مرگ ما را از عزیزانمان جدا میکند؟ ممکن است تصور ما از این پدیده اینگونه باشد؛ اما در این کتاب میبینیم خاطرات، باعث میشوند حتی اگر کسی دیگر در میان ما نیست، یاد او تا ابد در ذهن ما جاودانه میماند. روباه یک عمر خوشوخرم زندگی کرده است؛ اما دیگر احساس خستگی میکند. پس چشمانش را میبندد و برای همیشه به خوابی عمیق فرو میرود...
مهمان انار
معرفی کتاب
فقط درخت انار میوه داشت. پوست بعضی از انارها تَرک خورده بود؛ چون دانههایشان حسابی درشت شده بود. آن شب وقتی همه دانهها خوابیدند، مامانانار لحاف سفیدِ نرم را روی آنها کشید. نیمههای شب مامانانار از سروصدا بیدار شد! کرمِ سفید کوچولویی بین دانهها بود و میخواست آنجا بخوابد؛ اما مامانانار نگران بود، مبادا بلایی سرِ دانهها میآمد!