Skip to main content

چاقاله نگو یه دسته گل بانمک و تپل‌و مپل

معرفی کتاب
مجموعه کتاب‌های «شعرهای شیرین برای بچه‌ها»شامل داستان‌هایی کوتاه و جذاب برای کودکان هستند که در قالب شعر و کلمات آهنگین بیان شده‌ و با تصاویری شاد همراه شده‌اند. برخی از این شعرها با الهام از شخصیت‌های قصه‌ها و حکایت‌های قدیمی و مذهبی سروده شده و برخی موضوعات امروزی‌تر دارند. این کتاب با عنوان «چاقاله نگو یه دسته گل، با نمک و تپل و مپل» حکایت دختری است که اتفاق‌های جالبی برایش رخ می‌دهد.

پسرکی که تنها بود

معرفی کتاب
این قصه درباره یک پسرک خیلی تنهاست که هیچ دوستی نداشت. او تنهایی‌اش را برداشت و آن را به چند قسمت تقسیم کرد. پسرک خودش را به گربه تغییر داد، بعد درخت شد. سپس به پرنده، گاو و خرگوش تبدیل شد تا بلکه کمتر احساس تنهایی داشته باشد و بتواند دوستانی پیدا کند، اما هرکاری کرد باز هم تنها بود.
در نهایت پسرک متوجه شد باید خودش تنهایی را از بین ببرد و با هرچه در اطرافش هست دوست شود. او با گل و درخت و ماه و باران دوست شد. او دوست خودش شد.

شب مثل بهشت

معرفی کتاب
ماه از پشت پرده‌ای که وسط آسمان کشیده شده بود، نگاهی به طرف دیگر انداخت. خورشید را دید که آرام و بی‌خیال، قدم می‌زند! ماه از خونسردی خورشید لجش گرفت. داد کشید: آهای...خیال رفتن نداری؟ خورشید شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: همین طور است!
مگر قرار نبود روز مال تو باشد و شب مال من؟
بله، ولی فکر کردم، فهمیدم هرچه دیرتر بروم، بهتر است!
چه طور؟
چه طور ندارد! برای این که من از تو بهترم!می خواهی برویم و سوال کنیم! اما قبل از رفتن، باید قول بدهی اگر من را خواستند، برای همیشه از این جا بروی و نصف آسمانت را بدهی به من!
ماه قبول کرد. آن‌ها راه افتادند. رفتند و رفتند تا به جنگل رسیدند..

من و خاله خورشید

معرفی کتاب
این داستان درباره دوستی پسری به نام کیوان، با خورشید خانم است. کیوان از خورشید درباره خانواده و بچه‌های او می‌پرسد و خورشید او را با خانواده‌اش که ماه و برجیس(سیاره مشتری)، نپتون، اورانوس و... هستند، آشنا می‌کند. هرکدام از این سیاره‌ها هم ویژگی‌های خودشان را بازگو می‌کنند و از اهمیتشان در آسمان می‌گویند.
این داستان قصد دارد نجوم، جایگاه سیاره‌ها و محل قرارگرفتنشان در کنار خورشید را به زبان کودکانه توضیح دهد.

حنایی و قوقولی

معرفی کتاب
بسیاری از کودکان ممکن است با چگونگی تولد یک جوجه آشنا نباشند. این داستان، ماجرای تولد جوجه کوچولو از زمانی که یک تخم‌مرغ بود تا وقتی که مامان مرغ روی آن خوابید و صبر کرد تا تخم‌مرغ‌ها به جوجه تبدیل شوند را با بیانی کودکانه و ساده روایت کرده است.
صاحب‌خانه‌ای که این مرغ و تخم‌مرغ‌ها در آن‌جا زندگی می‌کردند هم از مرغ مراقبت می‌کرد. این بخش داستان به کودک آموزش می‌دهد تا اگر حیوان و موجودی زنده در خانه دارد، باید از آن مراقبت کند.

خرس کوچولو و درخت آرزو

معرفی کتاب
برتی و خرس کوچولو با هم بازی می‌کردند. برتی ماشین خود را به خرس کوچولو نداد، خرس کوچولو برای کمک به مامان خرسه برای درست کردن کلوچه‌ و چایی رفت. برتی مدتی با خود به تنهایی بازی کرد. او تصمیم گرفت از درخت مورد علاقه‌اش بالا برود و روی شاخه‌ای که دوست دارد بنشیند. او روی شاخه نشسته بود که یاد کلوچه مامان خرسه افتاد. ناگهان چند کلوچه را دید که از شاخه درخت آویزان شده بود. بعد از مدتی او سردش شد، ناگهان پتویی ظاهر شد. برتی خیلی زود متوجه شد که این درخت، یک درخت معمولی نیست و یک درخت جادویی است...

شوخی سرت نمی‌شود؟ ‌!

معرفی کتاب
زنبورک یک شیشه گرد دسته‌دار پیدا کرده که زیر نور آفتاب عین خورشید می‌درخشد. او می‌خواهد آن را به لانه‌اش ببرد و جلوی در خانه‌اش بگذارد. اما چگونه می‌تواند شیشه به این بزرگی را به لانه‌اش ببرد؟ او با قلدری از دیگران کمک می‌خواهد اما ....

دلم برایت تنگ شده!

معرفی کتاب
زنبور کوچولوی این داستان با دوستش، کرم ابریشم، دعوا و قهر کرده است. زنبورک به دوستش حرف‌های بدی زده و او را خیلی ناراحت کرده است. مادر زنبور کوچولو با او صحبت می‌کند و از او می‌خواهد که بابت حرف‌های نادرستش از کرم ابریشم عذرخواهی کند. زنبورک اول قبول نمی‌کند اما بعد از یک روز برای دوستش دل تنگ می‌شود، اما زمانی به سراغ کرم ابریشم می‌رود که اتفاق عجیبی افتاده بود و کرم کوچولو در پیله خود فرو رفته بود. آیا زنبور کوچولو می‌توانست دوباره دوستش را دوباره ببیند و از او عذر بخواهد؟ آیا فرصتی مانده بود؟

بچه محل

معرفی کتاب
در این کتاب پنج قصه درباره زندگی روزمره و اتفاقاتی که ممکن است برای هرکودکی پیش بیاید، روایت شده است. موضوعات این قصه‌ها به‌گونه‌ای هستند که کودک می‌تواند با آن‌ها هم‌ذات‌پنداری کند و خودش را جای او بگذارد؛ مثلاً یکی از قصه‌ها درباره کودکی است که آن‌قدر با پنکه بازی کرده و دکمه خاموش و روشن آن را فشار داده تا پنکه خراب شده. حالا کودک خودش را از این بابت سرزنش می‌کند.
داستان‌های کتاب حاضر می‌توانند به قدرت خیال‌پردازی کودکان کمک و آن‌ها را به قصه‌نویسی تشویق کنند.

معذرت می‌خواهم

معرفی کتاب
سیب‌زمینی یک کار بد کرده! چه کار بدی؟ ... راستش موقعی که داشتند با فلامینگو، شوالیه بازی می‌کردند، حرف بدی زده و دل او را شکسته. البته سیب‌زمینی قصدی نداشته، اما خب دیگر، کاری است که شده! حالا که دوستش ناراحت شده، بهتر است از او معذرت بخواهد و باهم آشتی کند. در این داستان دخترکوچولو به دوتا دوست بامزه‌اش کمک می‌کند تا درباره‌ی ناراحتی‌هایشان باهم حرف بزنند و دوباره دوستان خوب یکدیگر بشوند.