Skip to main content

همسایه مردم‌آزار

معرفی کتاب
مجموعه داستان «قصه‌هایی از امام صادق علیه‌السلام»، با نثری ساده و روان داستان‌های زیبا و آموزنده‌ای را برای کودکان به رشته تحریر درآورده و به بیان روایت‌های شنیدنی و جذاب از ایشان می‌پردازد. این کتاب در مورد همسایه ای مرد‌م‌آزار است که به‌واسطه همسایه خودش ابابصیر و به دعای امام صادق علیه السلام هدایت می‌شود.. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: پیرمرد آه کشید و جواب داد: «می‌خواهم به سراغ مرد همسایه بروم و بگویم از این کار زشتش دست بردارد.» پیرزن با مهربانی دست او را گرفت و گفت: «خودت را به بی‌خیالی بزن. من او را به خدا واگذار کرده‌ام.» ...

شبی که زهر شد

معرفی کتاب
نویسنده با استفاده از نامه 47 نهج البلاغه آخرین روزهای زندگی امام علی را روایت کرده که در نهایت به ضربت خوردن و شهادت ایشان ختم می‌شود. در این داستان ما با راویان متعددی مواجهیم که از زاویه نگاه آنها و به صورت موازی با حوادث داستان درگیر می‌شویم. در جریان رویات داستان، ارزش‌های اخلاقی مورد توجه حضرت علی علیه‌السلام همچون رسیدگی به یتیمان و محرومان، انصاف در برخورد با دیگران حتی دشمنان و... به تصویر کشیده می‌شود.

در اسارت نفرت

معرفی کتاب
روزبه، نوجوانی دوازده‌ساله است که با برادرش سام که کودکی هشت‌ساله است و پدر خود همراه می‌شود تا برای تجارت به حجاز بروند. آن‌ها در نزدیکی مدینه با راهزنان روبه‌رو می‌شوند. پدر کشته شده و روزبه و سام به بردگی گرفته می‌شوند. رمان «اسارت و نفرت» در واقع بیانگر فراز و نشیب ها، وقایع دردناک زندگانی روزبه و نحوۀ مواجهۀ او با پیامبر و واقعۀ غدیر است.

آرزوی مادربزرگ

معرفی کتاب
این کتاب درباره یک کودک و مادربزرگش در زمان حیات امام رضا(ع) است. مادربزرگ آرزو دارد که برود تا محل سخنرانی امام رضا(ع) در نیشابور و ایشان را ببیند. کودک این داستان و دوستان او کارهای عجیب و جالبی انجام می‌دهند تا بتوانند مادربزرگ را به نیشابور برسانند...

بلیت‌های شهربازی

معرفی کتاب
این داستان درباره بخشش و مهربانی است و براساس حدیثی از امام رضا(ع) که در انتهای کتاب آمده، روایت شده است. پانیذ دختر کوچکی است که همراه با خانواده‌اش به شهربازی آمده بود. پانیذ دوست نداشت بازی را تمام کند دلش می‌خواست تا آخرین بلیت شهربازی را مصرف کند اما پدر و مادرش به او گفته بودند که دیگر بازی بس است!
برای پانیذ سوال بود که چرا مادر و پدرش نگذاشتند او تا آخرین بلیت را مصرف کند! زمانی که وارد رستوران شدند، دو کودک که مشغول فروختن جوراب بودند، سر میز آن‌ها آمدند و پدر و مادر پانیذ، هم از آن دو کودک جوراب خریدند هم باقی بلیت‌ها را به آن‌ها دادند. آن‌جا بود که پانیذ متوجه شد آن بلیت‌ها برای بخشیدن به کودکان نیازمند و بخشش بوده است.

دست‌هایی با عطر هلو

معرفی کتاب
این قصه درباره پسری به نام هادی است که کمی تنبل بود و دوست داشت فقط بنشیند پای بازی‌های رایانه‌ای. یک روز که هادی مجبور شد برود کمک پدرش و در مغازه میوه‌فروشی کار کند، معلم سال گذشته‌اش را دید. آقای معلم چند کیلو میوه خرید و هادی تا خانه معلم، میوه‌ها را برد. در خانه آقای معلم، پدر مریض و کم‌توان آقامعلم زندگی می‌کرد. دیدن آن پیرمرد و خدمت و کمک‌های آقا معلم به او، هادی را سخت به فکر فرو برد. بعد از آن روز، هادی دیگر تنبل نبود و تصمیم گرفت به پدرش کمک کند.

هدیه بابا

معرفی کتاب
مجموعه «یک قصه یک حدیث» با محور قراردادن یک حدیث از امام رضا، داستانی امروزی را برای مخاطب کودک بیان می‌کند و کودک با یک حدیث از ایشان و به کار بردن آن در زندگی آشنا می شود.
در کتاب «هدیه بابا» دختر خانم، تبلتی که پدرش برایش خریده را با خودش همه جا می‌برد. سرانجام تبلت در مدرسه می‌شکند. او درباره شکسته شدن تبلت به پدرش دروغ می‌گوید و ...

زیر قولم نمی‌زنم

معرفی کتاب
این مجموعه با محور قراردادن یک حدیث از امام رضا، داستانی امروزی را برای مخاطب کودک بیان می کند و کودک با یک حدیث از ایشان و به کار بردن آن در زندگی آشنا می‌شود. داییِ "سروش" به عنوان سوغاتی برایش یک شیپور م‌ آورد که مخصوص تشویق بازیکنان در ورزشگاه است. سروش دوست دارد با آن همه جا بازی کند اما باعث اذیت دیگران و مخصوصاً همسایه‌ها می‌شود....

جشن تولد سارا

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «سلام بر گل نجمه» است و براساس حدیثی از امام رضا (ع) روایت شده است. مضمون قصه و حدیث درباره اهمیت صله‌رحم و دید و بازدید با خویشاوندان است. ماجرا از این قرار است آن شب تولد ساراست. همه وسایل تولد خریداری شده و مهمان‌ها دعوت شده‌اند به غیر از خانواده عمو؛ چون سارا با دخترعمویش قهر است. اما همان روز دختر عمو به سارا پیامک می‌دهد و... .

خوش‌مزه‌ترین دانه‌های دنیا

معرفی کتاب
پسنده خانم خواب می‌بیند که مردی روحانی به خانه‌ی او می‌آید. او با هیجان از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند که مسافری در حال عبور از جلوی خانه‌اش است. مسافر وارد خانه‌ی پسنده خانم می‌شود و نهال بادامی را در باغچه‌ی او می‌کاردو....