مجموعه داستانهای ماندگار ایرانی
معرفی کتاب
کتاب حاضردربردارنده داستانهایی از کلیله و دمنه، کیمیای سعادت، تحفةالمجالس و سندبادنامه است. داستانها با نثری روان و ساده نوشته شده است تا کودکان و نوجوانان با علاقه بیشتری آنها را بخوانند. همچنین در پایان هر داستان نتیجه اخلاقی نیز آورده شده است. کتاب کلیله و دمنه داستانهایی از زبان حیوانات است و کتاب کیمیای سعادت به اصول دین اسلام پرداخته است.
مجموعه حکایتهای ماندگار ایرانی
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای از داستانهایی است که از کتابهای مرزباننامه، چهارمقاله، اسرارالتوحید و جوامعالحکایات گردآوری شدهاند. در این مجموعه سعی بر آن بوده است تا حکایتها از نثری ساده و روان برخوردار باشند تا خواننده بتواند با علاقه بیشتری مضمون آنها را درک کند. همچنین در پایان هر حکایت نتیجه اخلاق از آن داستان گرفته شده است. کتاب مرزباننامه پند و اندرزهایی است که از زبان حیوانات نقل میشود و کتاب چهارمقاله درباره دانش دبیری، شاعری، طب و نجوم است.
سیری در گلزار مثنوی
معرفی کتاب
در این اثر شرح ۳۲ حکایت از دفتر نخست « مثنوی معنوی» آمده است. در هر حکایت ابیات و توضیحات دینی، عرفانی، ادبی مربوط به آن بیان شده و همچنین ارجاع ابیات و آیات و روایات بهترتیب بر اساس شماره جلد، صفحه و بیت صورت گرفته است و نیز حکایتهای ارائه شده به نسخههای معتبر و ترجمههای دقیقتر و متون تصیح شده ارجاع داده شده است.
شکار بزرگ، زاغ و مار
معرفی کتاب
روباه و شغال که چندروز است غذا نخوردهاند، با دیدن غازهای در حال پرواز نقشهای میکشند تا چند غاز شکار کنند. آنها تور بزرگی پهن میکنند و با برگ و شیره درخت روی آن را میپوشانند. غازها برای استراحت پایین میآیند، ولی پاهایشان به تور میچسبد. آنها برای نجات خود تصمیم میگیرند، کاری بکنند.
خری که خر نشد، روباه و خروس
معرفی کتاب
الاغ به امید زندگی راحتتر از طویله فرار میکند و به جنگل میرود. شغال گرسنه او را میبیند و با خوشحالی از فرصت خوبی که به دست آورده، به الاغ میگوید، خیالت راحت باشد، تو را به جایی میبرم که استراحت کنی، جایی که تا به حال ندیدهای. او الاغ را پیش روباه و شیر میبرد. الاغ که متوجه میشود فریب خورده، با دیدن پای زخمی شیر نقشهای میکشد.
دوست نادان
معرفی کتاب
پسرک در سایه درختی دراز کشیده بود که صدایی شنید. ناگهان از لای بوتهها ماری سیاه را دید که مثل طناب دور بچه خرسی پیچیده بود. پسرک از درختی بالا رفت و با هستههای آلو که در جیب داشت، به سر و صورت مار زد. مار فرار کرد و خرس برای تشکر از از پسر از رودخانه چند ماهی گرفت و به او داد. همچنین هنگامی که پسرک خوابید، خرس بالای سرش نشست تا مواظب او باشد.