Skip to main content

در ستایش هیچ‌آموزی

معرفی کتاب
نویسندۀ این کتاب رویکرد نوینی را بر مبنای نظرات پیشوایان دینی و دیدگاه عارفان مسلمان به تعلیم و تربیت بررسی می‌کند. حرف اصلی در این کتاب خالی کردن ذهن از آموخته‌هایی است که موجب قفل ذهنی می‌شود و شناخت دوباره‌ای را بر شناخت‌های قبلی با هدف گشودگی روح و پیوند با عالم روحانی و فرامادی مطرح می‌کند. کتاب حاضر شامل شش بخش با عناوینی چون فرایند سخن، فراتر از هیچ‌انگاری، دانش سلبی، فراتر از هیچ‌آموزی، تربیت سلبی، فراتر از هیچ‌کاری، ارتباط سلبی، در ستایش هیچ‌گویی و معنادرمانی سلبی، فراتر از بی‌معنایی تدوین شده است. خواننده دراین کتاب می‌خواند "برای خودیابی هم باید از خود مُرد تا به خود زنده شد. باید از آنچه شده‌ایم تهی شد تا به آنچه بوده‌ایم بازگردیم؛ زیرا ماهیت حقیقی ما در هویت کاذبی ما گم شده است. پرسش حقیقی این است که چرا هیچ‌کس شبیه به آن چیزی نیست که هست و چرا هیچ‌کس همانی نیست که هست". نویسندۀ کتاب معتقد است که "انسان باید در یک مسیر تنزیهی امور مثبت را کشف کند و در یک سلوک سلبی به ایجاب و ایجاد چیزها بیندیشد". تعلیم و تربیت تنزیهی بر مدار "هیچ‌آموزی" و "هیچ‌انگاری" درصدد تخلیۀ ذهن و دل از اوهام‌شناختی و جهت‌گیری‌های شخصی و پیش‌داوری‌های جعلی است تا به واسطۀ این تنزیه و تهذیب بتوان آنچه را که در فطرت خود دارد کشف کند نه آنکه چیزی را از بیرون کسب کند.

پسر آفتاب

معرفی کتاب
«پِری» پسربچه‌ای یازده ساله است که با مادرش «جسیکا» در زندان زندگی می‌کند. جسیکا تقریباً دوازده سال از پانزده سال محکومیتش را گذرانده است. او به خاطر پِری این سال‌ها را به خوبی تحمل کرده است. «اِدگنده» که حتی قبل از پِری و مادرش آنجا بوده است، پِری را «پسر آفتاب» صدا می‌کند. آزادی مشروط جسیکا نزدیک است و او برای زندگی بیرون از زندان کلی نقشه کشیده است؛ اما اوضاع طبق نقشه پیش نمی‌رود. دادستان جدید شهر متوجه می‌شود که پسربچه‌ای داخل زندان زندگی می‌کند و او را به خانه خودش می‌برد. حالا پِری قصد دارد از ماجرایی که باعث زندانی شدن مادرش شده است، پرده بردارد.

باغ طوطی

معرفی کتاب
این کتاب زندگی «میثم تمار» است. او در نوجوانی اسیر شده و به زنی به نام «ماجده» فروخته می‌شود که شوهرش در جنگ با ایرانیان ناپدید شده است. ماجده نام پسر نوجوان را «سالم» می‌گذارد و با گذشت زمان و آرام‌آرام، نگاه‌های نفرت‌انگیزش به سالم کم می‌شود و رنگ می‌بازد. با گذشت روزها، سالم با اینکه حرف‌های ماجده را نمی‌فهمد؛ ولی متوجه لحن مادرانه او می‌شود. روزی که چادرها آتش می‌گیرند، سالم خود را به دل آتش می‌زند تا ماجده و پسر کوچکش را نجات دهد. او در مقابل چشمان شگفت‌زده مردم، همراه ماجده و پسر ک، از آتش بیرون می‌آید. آری سالم آن‌ها را نجات داده است؛ اما او یک جوان عجم است!

نخلستانی از فانوس

معرفی کتاب
اتفاقات این داستان در صدر اسلام رخ داده است. «ابودحداح» در نخلستانش مشغول رسیدگی به قنات باغ است که اسبی وارد باغ می‌شود. ابودحداح خود را به اسب می‌رساند و اسب را زخمی و غرق در خون می‎بیند؛ اما خبری از سوار اسب نیست. ابودحداح رد سمّ اسب را می‌گیرد تا به مردی می‌رسد. مرد زخمی است و با آخرین نفس‌هایش از او می‎خواهد که دخترش را نجات دهد که به دست راهزنان اسیر شده است. شب از راه رسیده است؛ اما ابودحداح موفق می‌شود «غزاله» را نجات دهد و... . ابودحداح از غزاله می‌خواهد که با او ازدواج کند و غزاله دو شرط دارد. شروطی که پذیرفتنش برای ابودحداح کار راحتی نیست.

باد و کاه

معرفی کتاب
موضوع این داستان درباره حوادث پیش از پیروزی انقلاب است. فصل خرمن‌کوبی است و «سلیم» همراه پدرش، «مش‌جلیل» به سختی مشغول کار است. مش‌جلیل در حالی که پادرد، امانش را بریده است، به پسر بزرگش، «علی» فکر می‎کند که به سربازی رفته است و ماه‌هاست که خبری از او ندارند. از شهر خبرهایی می‌رسد، اوضاع به هم ریخته و همه‌جا شلوغ است. سلیم تلاش می‌کند تا این خبرها به گوش مادرش، «صفورا» نرسد؛ چون او به شدت نگران پسرش است و هر شب کابوس می‌بیند تا اینکه روزی سر و کله علی پیدا می‌شود و... . علی برای پدر و مادرش تعریف می‌کند که از سربازی فرار کرده است و... .

لبه آب

معرفی کتاب
کتاب حاضر داستانی است که در دو زمان مختلف روایت می‌شود. بخشی از حوادث داستان در سال ۱۳۹۶ رخ می‌دهد و بخشی از اتفاقات به سال ۱۳۶۲ بازمی‌گردد. در ۱۳۹۶ چند روز از حمله تروریستی به مجلس ‌می‌گذرد؛ اما «سوری» هنوز نگران و بی‌قرار است. دیروقت است و «الیاس»، پسر سوری، هنوز به خانه بازنگشته است. عکسی از الیاس به همراه دو نفر دیگر، نشان می‌دهد که روز حمله، او جلوی مجلس بوده است و... . در سال ۱۳۶۲، «حبیب‌الله» و «رباب»، زوجی هستند که یکی از پسرانشان را در جنگ از دست داده‌اند و پسر دومشان، «حامد» هم ناپدید شده است. شبی که باران به شدت می‌بارد، جوانی زخمی به خانه آن‌ها می‌آید و در حالی که نام حامد را به زبان می‎آورد، بیهوش می‌شود.

دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد

معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعه‌ای از چهار نمایشنامه است. «روایت آهنگر»، «افسانه باغ آرزوها»، «جامانده‌ای که رسید» و «دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد»، نام این نمایشنامه‌هاست. نمایش «روایت آهنگر»، درباره واقعه کربلا و مرد آهنگری است که «ابن زیاد»، حاکم کوفه، همه سلاح‌های دست‌ساز او را می‌خرد. «دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد» درباره مردی است که از لندن به تهران آمده است تا آقا، «علی‌بن‌موسی‌الرضا» را ملاقات کند! نمایش «باغ آرزوها»، داستان زندگی مردی را روایت می‌کند که نگهبان اسب‌های سلطان است و نمایش «جامانده‌ای که رسید»، روزی را به تصویر می‌کشد که اهل بیت امام حسین (ع) وارد شهر کوفه می‌شوند.

شبح قنات

معرفی کتاب
این کتاب حاوی ده داستان کوتاه است که نام بعضی از آن‌ها به این ترتیب است: «دزد نامرئی»، «سوگند گل سرخ»، «غول‌های قبرستانی» و «شبح قنات». داستان «شبح قنات» درباره قناتی است که وقف امام حسین (ع) است؛ اما مردم حرمت آن را نگه نمی‌دارند و کنار آن ظرف و لباس می‌شویند و حمام می‎کنند. به تازگی آب قنات کم شده است و شب‌ها شبحی با بره‌اش اطراف آن پرسه می‌زند. «حسن» یکی از اهالی روستا به فکر می‎افتد تا راه‌حلی برای این مشکل بیابد.

بانوی کوچه زغالی

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است. «سودوکو»، «بانوی کوچه زغالی»، «رویاهای سپید» و «گل‌های صحرایی» نام برخی از این داستان‌هاست. داستان «بانوی کوچه زغالی» درباره زن جوانی است که به زیارت امامزاده صالح در تجریش رفته است؛ اما دختر سه‌ساله‌اش را گم می‌کند. کاسب‌های اسم و رسم‌دار بازار همه‌جا دنبال بچه می‌گردند؛ ولی هیچ اثری از او نیست. زن جوان در حالی اشک می‌ریزد و بی‌تاب است، به کوچه «زغالی» تجریش می‌رسد و جلوی در چوبی خانه‌ای متروکه، روی سکویی می‌نشیند تا نفسی تازه کند. ناگهان در باز می‌شود و زن جوان، صدای پیرزنی را می‌شنود که او را به داخل خانه دعوت می‌کند!

آدم‌شویی

معرفی کتاب
این کتاب حاوی شش داستان کوتاه است. «سهم من از جنگ»، «فرمانده»، «خط مقدم» و «آدم‌شویی»، نام برخی از این داستان‌هاست. قهرمانان داستان «آدم‌شویی»، «کاوه» و «رئیس» هستند. آن‌ها سال‌ها همسایه، دوست و هم‌کلاس بوده‌اند و هر دو با هم به جبهه می‌روند؛ اما رئیس دنبال درس و مدرک و عاقبت‌اندوزی می‌رود و کاوه در خط مقدم می‌ماند و می‌جنگد. او در کانال «کمیل»، ماسک خود را به صورت یکی از بچه‌های اطلاعاتی می‌زند و خودش گرفتار گاز خردل می‌شود. حالا بعد از گذشت سال‌ها، دیگر کپسول اکسیژن هم کارساز نیست. کاوه که با جمع کردن کیسه‌های بازیافتی زندگی را می‌گذراند، به اداره‌ای می‌رود که دوست قدیمی‌اش رئیس آن است تا شاید کاری برای او داشته باشد.