به خاطر آنیا
معرفی کتاب
«آنیا» دَه سال دارد که متوجه میشود به بیماری مربوط به سیستم ایمنی بدن مبتلا شده است. او خیلیزود مجبور به استفاده از کلاهگیس میشود و همکلاسیهایش؛ «کیلی»، «استف»، «تونیا» و «نیکول»، به این فکر میکنند که شاید او سرطان داشته باشد؛ اما بعد، اتفاقی غیرقابل تصور رخ میدهد. کلاهگیس «آنیا» در ساعت ورزش از سرش میافتد! این اتفاق، بیشازاندازه برای او دردناک است؛ ولی اینبار «کیلی» به کمک او میآید و آنیا با این دوستی غیرمنتظره، شجاعتِ مواجهه با سختیهای زندگی را به دست میآورد.
رمانهای سهگانه جانکریستوفر
معرفی کتاب
این کتاب مجموعه اول از «رمانهای سهگانه جان کریستوفر» و داستانی علمی، تخیلی است. «سه پایه» بر بشر مسلط شده است و ماشینهایی عجیب که موجودات بیگانه (بعداً به عنوان «استادان» شناخته میشوند) آنها را هدایت میکنند. جامعۀ بشری در این کتاب عمدتاً به دامداری مشغول هستند. سبک زندگی یادآور قرون وسطی است... . ایمپلنتهایی به نام «کلاهک»، انسانها را از چهاردهسالگی کنترل میکنند. آنها کنجکاوی و خلاقیت را سرکوب می کنند.
حبیب حبیب قربان
معرفی کتاب
داستان این کتاب دربارۀ مردی به نام «قربان» است که قصد دارد برای سفری توریستی به ارمنستان برود؛ اما اتفاقات آنطور که میخواهد پیش نمیرود و سر از دمشق درمیآورد. قربان نمیداند چهکار باید کند و نمیداند چه تصمیمی باید بگیرد. پس در دمشق میماند تا از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند. او مردی بهنام «حبیب » را میبیند که هیکلی درشت دارد و بدنش پر از خالکوبی است. قربان فکر میکند او لایق مدافع حرم بودن نیست؛ اما اتفاقاتی پیش میآید که همهچیز را تغییر میدهد.
فرزند خوانده
معرفی کتاب
این کتاب با الهام از تاریخ صدر اسلام، به زندگی «زید»، فرزندخواندۀ رسول خدا (ص) اختصاص دارد؛ هرچند نویسنده تمام زندگی او را روایت نکرده و به بخشی از زندگی زید بسنده کرده است؛ اما به همین بهانه، گریزی میزند به زندگی و زمانه پیامبر و سیره ایشان در برخورد با دیگران. زید غلام حضرت خدیجه (س) بود. پیامبر او را به فرزندی پذیرفت و با وجود آنکه خانواده و پدرش او را پس از سالها یافتند و برای بازگرداندن او به مکه آمدند؛ اما زید زندگی در کنار رسول خدا را ترجیح داد. او سالها بعد، در جنگ موته به شهادت رسید.
چشمهایم در اورشلیم
معرفی کتاب
داستان با قرار ملاقاتی در آوریل 2035 در پاریس آغاز میشود. این ملاقات بین سفیر اسرائیل در فرانسه با تاجر یهودی سرشناسی به نام «آدریل عُوادیا» است. «موشه شالو» قصد دارد تاجر یهودی را در جریان نقشۀ نابودی مسجدالاقصی بگذارد که قرار است بهوسیلۀ ماهوارۀ نظامی در جشن سال نو یهودیان انجام شود؛ اما سفیر نمیداند آدریل عوادیا، همان «بنجامین راحیل» افسانهای و فرمانده بخش سایبری جنبش آزادیبخش قدس است؛ مردی که بیست سال است مهمترین سرویسهای امنیتی جهان او را تعقیب میکنند. او شخصاً برای نابودی این عملیات وارد فلسطین میشود.
مرثیه ابوعطا
معرفی کتاب
این کتاب دربارۀ زندگی و احوال امامکاظم (ع) است. «ابوعتا» جوان ایرانیتبار و شاعری چیرهدست، معاصر با امام کاظم ع بود که به سبب استعداد ذاتیاش به دربار هارون راه یافت. او عاشق «نعیمه»، دختر یکی از امرای دربار شد؛ اما چون پول و مقامی نداشت، به معشوقش نرسید. ابوعتا زبان تند و تلخی داشت و همین خصوصیت باعث شد مغضوب هارون شود و به زندان بیفتد. او در زندان با امام کاظم ع آشنا میشود و اتفاقاتی رخ داد که زمینهساز تحول و دگرگونی روحی او شد.
هلو برادر
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای از چهارده داستان است؛ داستانهایی دربارۀ مسلمانان جهان که درد و رنج آنها را به تصویر میکشد. داستانها از زبان چندین نویسنده روایت شده است و ماجراها ریشه در واقعیت دارند. داستان « هِلو بِرادر»، قصه زن مسلمان جوانی است که با شوهرش در کشور«نیوزلند» زندگی میکند. روز جمعهای که زن جوان برای نماز به مسجد میرود. شخصی بااسلحه به آنجا حمله میکند و... .
چای عراقی: مجموعه داستان گروهی اربعین
معرفی کتاب
این کتاب، مجموعهای از خاطرات پیادهروی اربعین است که توسط گروهی از نویسندگان بهصورت داستان نوشته شده است. «اردل»، «هنوز باران میبارد»، «چفیه کربلا»، و «خانه دشمن»، برخی از عناوین داستانهای کتاب است. این داستانها به تمام ابعاد انسانی این پدیده پرداخته و گاه با زبانی طنز خواننده را بهصورت مستقیم با آن مواجه میکند. داستان «چای عراقی» درباره پسری 10، 12ساله است که در پیادهروی اربعین بهطرف نهری که کمی دورتر از خانه است میرود و آب برای درست کردن چای میآورد. او نذر دارد که تا شب نشده به 400زائر چای بدهد... .
شکار هیولا
معرفی کتاب
این کتاب، داستان شکار و به دام انداختن پهپاد پیشرفتۀ آمریکایی RQ170 است که نیروهای پدافند هوایی ایران آن را سرنگون کردند. این پهپاد که در زمان خود معروف به «هیولا» بود، از پیشرفتهترین سیستمهای رادارگریز و مخابراتی برخوردار بود و به خیال آمریکاییها هرگز ارتباطش با مرکز عملیاتش قابل ردیابی و هک نبود. امری که در ایران اتفاق افتاد. این داستان را خود RQ170 تعریف میکند.