تاریخ شفاهی

این کتاب درباره سلول‌های بنیادی است که به دست دکتر حسین بهاروند رشد و توسعه پیدا کرد. فصل‌های نخست کتاب حاضر از کودکی و نوجوانی دکتر بهاروند نیز می‌گوید و در ادامه چگونگی پیوستن ایشان به پژوهشگاه رویان و تأثیرشان بر اکتشافات جدید در عرصه فناوری سلول‌های بنیادی را روایت می‌کند.
نویسنده کوشیده است خوانندگان را با دانشمندانی صاحب‌نام همچون دکتر بهاروند و همکارانشان و مسیر پیشرفتی که ایران اسلامی مشغول پیماییدن آن است، آشنا کند.

این داستان درباره رشادت‌های شهید هادی سلطان‌زاده، شهید مدافع حرم است. کتاب از ولادت شهید هادی سلطان‌زاده در خانواده‌ای پرجمعیت آغاز می‌شود و با روایت کودکی، نوجوانی و ازدواج او ادامه پیدا می‌کند. این شهید بزرگوار در اواخر دهه هشتاد، با شنیدن خبر تهدید داعش برای تخریب حرم حضرت زینب (س)، راهی سوریه شد و چند سال بعد، در روز 30 مرداد سال 1393 در شهر حلب به شهادت رسید. این ماجرا در تلاش است تا مخاطبان را با دلاوری‌ها و فداکاری‌های شهدای حرم آشنا کند.

عاشقان را رازی در میان است با معشوق که اغیار در نمی‌یابند. چه باک اگر آنان را مجنون بخوانند زیرا که ملامت گویان خط و خال لیلی را درنیافته اند و چه دانند که دل‌های مالامال از عشق شهیدانمان از چه روی مشهون از شور و نشاط و اشتیاق بود. ولی همگان خواهند دانست آینده از آن کسانی است که در انتظار موعود آخرالزمان پیوسته با خود زمزمه می کنند که: «هیهات مِن الذلة».
کتاب «دل شیر داشت» مروری است بر حیات طیّبۀ شهید بزرگوار حاج یونس زنگی آبادی فرماندۀ تیپ امام حسین«ع» لشکر 41 ثارالله، که نتیجه غور نویسنده در آثار بزرگان و مجموعه های گرانقدری است که در باره حاج یونس تحقیق و نتیجۀ زحمات خویش را بر اساس خاطرات شهید گردآوری کرده‌اند و توسط نویسنده به سان روایتی شیرین برای معرفی به نسل جدید به نگارش درآمده است.

‌شهید ابراهیم هادی از معروف‌ترین شهدای جنگ تحمیلی است که هیچ‌گاه پیکر او بازنگشت و مفقودالاثر باقی ماند. این شهید معلم در ارتفاعات کردستان، مجروحان و اجساد شهدا را به پشت جبهه می‌برد اما خود سرنوشتی عجیب و خارق‌العاده‌ای دارد. این کتاب به بخشی از زندگی و خاطرات این شهید بزرگوار و مفقودالاثر پرداخته است.

این داستان درباره زندگی شهید مصطفی صدرزاده است که همراه با فاطمیون راهی سوریه می‌شود. ماجرای این کتاب از زمان تولد و کودکی این شهید آغاز شده است و تا شهادت او ادامه می‌یابد. این کتاب قصد دارد مخاطب را با رشادت‌ها و دلیری‌های مدافعان حرم آشنا کند.

این داستان درباره شهیدی است که سال 1367 راهی جبهه می‌شود. تا به آن‌جا می‌رسد که قطعنامه 598 امضا می‌شود، اما صدام به عهد خود پایبند نمی‌ماند، شلمچه را بمباران می‌کند و اصغر در شلمچه به شهادت می‌رسد. شهید امن‌زاده علاوه‌بر تحصیل در دانشگاه، به کشتی‌گرفتن نیز مشغول بود و می‌خواست از مدال‌آوران نامی کشور شود. نویسنده‌ی داستان زندگی شهید امن‌زاده، از دوران کودکی او آغاز می‌کند و خواننده را با حوادثی که در دوران نوجوانی و جوانی ایشان می‌گذرد آشنا می‌کند.

این داستان درباره یکی از اعضای «نخسا» است. نخسایی‌ها افراد خودجوش سپاه هستند. شهید سجاد عفتی یکی از این نیروهاست و فعالیت خود را از درگیری‌های سال 88 آغاز کرد. ایشان چندین سال در سوریه حضور داشتند و در سال 1397 به شهادت رسید. این داستانبه روایت زندگی این شهادت پرداخته است.

این کتاب کوتاه درباره شهیدی است که پس از پایان جنگ متولد شد. او خانواده‌ای مذهبی و انقلابی داشت و از ابتدای جوانی عضو سپاه پاسداران شد. هنگامی که تنها 26 سال داشت و سه سال از ازدواجش می‌گذشت، به دست گروهک داعش به شهادت رسید. این کتاب به روایت زندگی و خاطراتی از زندگی این شهید بزرگوار «شهید حمید سیاهکالی مرادی» پرداخته است.

«بهشتی در این حوالی»، چهارمین دفتر از مجموعۀ «قله‌ها به آسمان نزدیکترند»، حکایت زندگی‌نامه الگوها و بزرگان اسلام است، که در راه رسیدن به تمدن اسلامی از هیچ تلاشی مضایقه نکردند. «بهشتی در این حوالی» گزارشی کوتاه از زندگی مرد بزرگی است که با زیست مؤمنانه و مدبرانۀ خود، کارنامه‌ای پربار و درخور توجه به یادگار گذاشت. مردی خوش‌فکر و بادرایت که در طول عمری نسبتاً کوتاه بیش از 35 تشکل فرهنگی، آموزشی، تحقیقاتی و سیاسی را طراحی، راه‌اندازی، هدایت و مدیریت کرد. «بهشتی در این حوالی» داستان «هجرت» دکتر سید محمد حسینی بهشتی به دیار غرب است. قصۀ مهاجرت و اقامت پنج‌ساله بهشتی در هامبورگ آلمان به‌عنوان رسول مهربانی است. سفیری که می‌خواست از شعلۀ فروزان اسلام «قبسی» برگیرد تا جان‌های سرد اما مشتاق را گرم و «روشن» کند.

از آنچه در ذهن دارم و از مطالعه‌ی یادداشت‌هایم، از 31 سال تجربه‌ی خدمت در ارتش (قبل و بعد از انقلاب اسلامی)، از آموخته‌های خدمت در مشاغل فرماندهی و ستادی واحدهای پیاده، از 2555 روز حضور در میدان‌های جنگ، از مشاهده‌ی اراده، تدبیر، دلاوری تمام نیروها اعم از ارتشی، سپاهی، بسیجی و نیروهای مردمی، از خاطرات رزمنده‌ها، از تحلیل نخبگان بعد از جنگ و از آنچه از تک‌تک روزهای خدمتم نتیجه می‌گیرم، همه و همه گویای این است که آن سرباز، آن بسیجی، آن افسر، آن درجه‌دار، آن پاسدار، آن جهادی و آن فرماده و به‌عبارتی رده‌ی تاکتیکی هیچ کوتاهی و ضعفی نداشته‌اند و هیچ کم نگذاشته‌اند.