عباسعلی عمید زنجانی
معرفی کتاب
مجموعه پژوهشی «شخصیتهای مانا» با هدف ارائه الگوهای موفق به زندگی شخصیتهای نیک نامی میپردازد که در عرصه دانش، فرهنگ، سیاست و اجتماع در ایران معاصر زیسته و درگذشتهاند. این مجموعه برآیند احساس ضرورتی است که در پهنه ارائه آثار دقیق و مستند از زندگانی افراد تأثیرگذار پدید آمده است و نه فقط روایتی است از زندگی پربار، بلکه مجموعهای از درسها و بینشهایی است که میتوان از آنها در زمینههای گوناگون بهره برد و فرصتی است برای غواصی در اعماق تاریخ، فرهنگ و سیاست ایران از دریچهای نو و درک اینکه چگونه افراد بزرگ، میراثی ماندگار بر جای میگذارند. عباسعلی عمید زنجانی عضو گروه آموزشی حقوق خصوصی و اسلامی و عضو وابستهٔ گروه آموزشی حقوق عمومی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. وی در مقطعی رئیس دانشگاه تهران و در دو دوره نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بودهاست وی از اساتید برجسته دانشگاه رضوی نیز بوده است.
حاجابوالفضل: زندگینامه داستانی شهید حاجابوالفضل شاطری
معرفی کتاب
ایمان و امید دو مفهوم پیشبرنده و موتور محرک انسان برای رسیدن به اهداف والایی است که برای خویش ترسیم کرده است و انگیزه حرکت و ایستادگی در برابر ناملایمات زندگی دنیایی را به آدمی میبخشد. انسان به هر اندازه از این دو گنجینه بهره ببرد و در درون خویش متبلور سازد، به همان اندازه قویتر شده و به تحقق آرمان غاییاش نزدیکتر میشود. زندگی «شهید حاج ابوالفضل شاطری» سرشار از دو نور ایمان و امید است که نه تنها در وجود او روشن شده است، بلکه در وجود کسانی که به نوعی با او متصل شدهاند، ساری و جاری شده است. جوانی که متعهدانه پای عشق به میهن و اعتقاد راسخ به آرمانهای والای انقلاب اسلامی میایستد و ایثار را با عمل خالصانه در نگاه دیگران عینیت میبخشید. کتاب حاج ابوالفضل روایت مادرانهای است از زندگی این شهید والامقام که به نوجوان ما میآموزد میتوان در هر نقطهای که ایستاده است، همه فعالیتهای خود را بر مدار حق تا رسیدن به هدف خلقت و کسب مقام خلیفهاللهی تنظیم کرد.
آقای بادیگارد
معرفی کتاب
یکی از راههایی که میتوانیم تاریخ امتی را بشناسیم، شناخت انسانهای اثرگذار و تاریخساز و مطالعه پیرامون زندگی آنهاست. یکی از شخصیتهای جذابی که در دوران مبارزه با طاغوت زمان و پس از آن در جریان دفاع مقدس، نقش اثرگذار در تربیت و انسانسازی برای انقلاب اسلامی داشته است، شهید حاج مهدی عراقی است که برشهایی از زندگی او، در کتاب آقای بادیگارد به رشته تحریر درآمده که برای مربیان و متربیان نقش ترسیم الگوی انسانی در دسترس و قابل فهمی را ایفا میکند. این شهید والامقام در سن 16 سالگی با فدائیان اسلام و شهید نواب صفوی آشنا میشود و به داخل شورای مرکزی فدائیان اسلام راه مییابد. وی پیش از پیروزی انقلاب، امین شهید نواب صفوی و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مورد وثوق امام خمینی(ره) بوده است.
پانصد صندلی خالی
معرفی کتاب
کتاب «پانصد صندلی خالی»یک سفر عمیق و انسانی به دل تاریکیهای جنگ و محاصره است. این اثر، روایت واقعی و مستند زنی است که در محاصره سه ساله الفوعه سوریه زندگی میکند و با قلمی پر احساس، لحظات تلخ و شیرین زندگی در شرایطی غیرقابل تصور را به تصویر میکشد. کتاب نه تنها داستانی از انتظار مرگ و گرسنگی است، بلکه نوری است بر تاریخ مظلومیت شیعه و زندگی روزمره مردمی که در شرایطی سخت و طاقتفرسا به سر میبرند. نویسنده، معلمی از الفوعه، با دو دختر و همسرش، در این روزنوشتها، جزئیات زندگی در محاصره را به تصویر میکشد و احساسات عمیق خود را از ترس، امید و مقاومت به اشتراک میگذارد. این اثر، نه تنها یک روایت از محاصره، بلکه یک درس از مقاومت و امید است و شما را به تفکر و تأمل در مورد زندگی و انسانیت وادار خواهد کرد.
شهید مصطفی چمران
معرفی کتاب
این کتاب دربارۀ شهید چمران نوشته شده است. این کتاب اتفاقات، خاطرات و سخنان ایشان را بیان میکند و به سادهزیستی، شجاعت و هوش ایشان اشاره دارد. ایشان چون خودش طعم فقر و محرومیت را چشیده بود سعی در ریشهکنی فقر و ظلم داشت و به همین دلیل دست از مبارزه برنمیداشت و زندگی ساده و بدون امکانات رفاهی را انتخاب کرده بود. در این کتاب زندگی و خاطرات شهید به روایت خانواده، دوستان، همکاران و همرزمان گردآوری شده است.
پنج روایت از یک مرد: زندگینامه داستانی شهید کشتیگیر علیرضا خزایی
معرفی کتاب
«پنج روایت از یک مرد» زندگینامه داستانی شهید کشتیگیر است، به نام علیرضا خزایی. شهیدی نخبه که در 17 سالگی وارد دانشگاه میشود و در عرصههای مختلف علمی، اخلاقی، ورزشی پیشرو است و به عنوان جوانترین فرمانده سپاه، سپاه اسدآباد را تشکیل میدهد. این کتاب روایتی جالب از روزهای زندگی پر تلاطم و پرتلاش این شهید خستگیناپذیر است.
ماهیها به دریا برمیگردند
معرفی کتاب
کتاب «ماهیها به دریا برمیگردند» یک اثر داستانی مستند است که به روایت زندگی یک خانواده فلسطینی در ایران میپردازد. این کتاب با مصاحبههای حضوری با اعضای این خانواده، گوشهای از تاریخ اشغال فلسطین توسط اسرائیل، سبک زندگی مردم غزه و رنجهایی که از اشغالگران متحمل شدهاند را به تصویر میکشد و مخاطب را با تاریخچه اشغال فلسطین و ظلمهایی که در این منطقه رخ داده است، آشنا میکند. این روایت ادبیات مقاومت و پایداری است و روحیه جهاد و ایثار را در مخاطب تقویت میکند.
تا آسمان هفتم
معرفی کتاب
کتاب «تا آسمان هفتم» در بحبوحه یک نبرد نفسگیر رخ میدهد. در اوج این نبرد نفسگیر، فرماندهای از نیروهای اطلاعات عملیاتی به مأموریتی خطرناک و حیاتی اعزام میشود؛ شناسایی خطوط دشمن. با چشمانی تیزبین و ذهنی هوشیار، او باید از میان تاریکی و خطر عبور کند تا به حقیقتی دست یابد که سرنوشت نبرد را تغییر خواهد داد. اما همه چیز طبق نقشه پیش نمیرود. ارتباط با فرمانده قطع میشود و او در دل سرزمین دشمن ناپدید میشود. در حالی که امیدها برای بازگشت او کمرنگ شده است، سایهای از شک و ناامیدی بر همرزمانش سنگینی میکند. آیا او هنوز زنده است؟ چه رازی در دل دشمن نهفته است که او را بلعیده است؟ این کتاب شما را به قلب تپنده جنگ و کشمکشی میان مرگ و بقا خواهد برد؛ جایی که هر تصمیم، سرنوشتی را رقم میزند.
چشمهای در کویر: 100 روایت کوتاه داستانی از زندگی علامه مصباحیزدی
معرفی کتاب
کتاب «چشمهای در کویر» خاطراتی به زبان داستانی از زندگی علامه محمدتقی مصباح یزدی نگارش شده است. خاطرات این کتاب در قالب صد داستانک به رشته تحریر درآمده است. هدف این کتاب ارائه تصویری گذرا و گویا از زندگی این عالم بزرگوار از طریق خاطراتی از خانواده، همراهان، شاگردان و دوستداران ایشان است. این خاطرات تا حد زیادی نمایانگر زیست علمی، معنوی، مدیریتی و انقلابی ایشان میباشد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «پسرها یکییکی از پشت نیمکتها بلند شدند. صدایشان را صاف کردند و بلند جواب دادند. بعضیهایشان ساده و سرراست جواب دادند و بعضیهایشان با بازیگوشی و تپق. معلمشان پرسیده بود قصد دارند در آینده چه شغلی داشته باشند. یکی دوست داشت وزیر بشود. یکی صدایش را کلفت کرد و گفت: «سرهنگ» شغل معلمی هم چندتایی طرفدار داشت. طرفداران پروپاقرص دکتری و خلبانی هم کم نبودند. حتی جواب شاگرد تنبلها هم همین شغلها بود، هرچند باعث خندۀ بقیه میشد. نوبت رسید به محمدتقی. بلند شد و گفت: «میخواهم بروم نجف و درس دین بخوانم»
در بخشی از کتاب میخوانیم: «پسرها یکییکی از پشت نیمکتها بلند شدند. صدایشان را صاف کردند و بلند جواب دادند. بعضیهایشان ساده و سرراست جواب دادند و بعضیهایشان با بازیگوشی و تپق. معلمشان پرسیده بود قصد دارند در آینده چه شغلی داشته باشند. یکی دوست داشت وزیر بشود. یکی صدایش را کلفت کرد و گفت: «سرهنگ» شغل معلمی هم چندتایی طرفدار داشت. طرفداران پروپاقرص دکتری و خلبانی هم کم نبودند. حتی جواب شاگرد تنبلها هم همین شغلها بود، هرچند باعث خندۀ بقیه میشد. نوبت رسید به محمدتقی. بلند شد و گفت: «میخواهم بروم نجف و درس دین بخوانم»