قصههای شیرین برای بچهها
معرفی کتاب
این کتاب نُه داستان از نویسندگان مختلف دارد. داستان اول دربارۀ جوجهمرغی است که در نبودِ مادرش، سر از تخم درمیآورد و میرود تا مادر را پیدا کند. داستان دوم از دختربچه و عروسک و دوستش میگوید. دخترک عروسکش را به دوستش نمیدهد تا مثلاً برایش قصه بگوید؛ چون فکر میکند خودش باید این کار را بکند؛ چراکه مادر عروسکش است... . داستان سوم دربارۀ از راه رسیدن زمستان است و خواب زمستانی حیوانات و سنجابی که مهمان ناخوانده دارد. داستان چهارم... .
برکه آتش
معرفی کتاب
سه پایهها ماشینهایی قدرتمند هستند که دنیا را اداره میکنند و توانستهاند بر انسانها و افکارشان مسلط شوند. آنها بعد از سیزدهسالگی هر فرد، روی سر او کلاهکی فلزی نصب میکنند و افکارش را به دست میگیرند. در این قسمت شخصیتهای اصلی داستان، در گروههای کوچک به مناطق مختلف سفر کرده و نیروهای علاقمند به مبارزه با سهپایهایها را شناسایی و جذب میکنند.
وقتی سهپایهها به زمین آمدند
معرفی کتاب
چهارگانهای از جانکریستوفر، دربارۀ هجوم موجوداتی غیرزمینی، سهپایهها، به کره زمین است. مهاجمان ارادۀ انسانها را تسخیر کرده و آنها را به بردگی کشاندهاند؛ ولی گروه اندکی از افراد آزاد، تلاش میکنند تا با اقدامات هولناک دشمن مبارزه کنند. در این کتاب که جلد چهارم از این مجموعه است، سهپایهها از طریق امواج تلویزیونی اختیار ذهن انسانها را هم دست میگیرند.
راز دانه کوچولو
معرفی کتاب
گاری آسیابان با گونیهای بزرگ تلقوتلوق میرفت. «گندمک» در یکی از این گونیها بین یک عالمه دانه گیر کرده بود. گندمک یک آرزوی بزرگ و قشنگ توی دلش داشت، او دلش میخواست یک عالمه دانه از دلش بیرون بیاید، برای همین از دوستانش جدا شد و راه افتاد دنبال آرزویش که مورچهکوچولو او را پیدا کرد و... .
آسیاب، بچرخ!
معرفی کتاب
باد هرروز آسیاب بادی را میچرخاند. آسیاب هم میخندید و تندتند گندمها را آرد میکرد؛ اما یک روز آسیاب هرچه منتظر ماند، باد نیامد. گوساله و الاغ که از آنجا میگذشتند، به او گفتند که باد در یک بلندی نشسته و میگوید که من اربابم و دیگر آسیاب را نمیچرخانم. آسیاب هم غمگین شد و شروع به گریه کرد. وقتی بزغاله از راه رسید و ماجرا را فهمید، پرید و شروع به چرخاندن آسیاب کرد. آن دو با هم شاد بودند، بزغاله آسیاب را میچرخاند و آسیاب گندم را آرد میکرد تا اینکه... .
خانهای پر از فیل
معرفی کتاب
«اریک» یک خانه پر از فیل دارد! یک فیل در اتاق نشیمن زندگی میکند و یکی در آشپزخانه، یکی از فیلها توی راهرو جا خوش کرده و فیل دیگر حمام را تصرف کرده است، حتی توی اتاق خواب او هم فیل هست. کمکم فیلها آنقدر جا اشغال میکنند که مامان را عصبانی میکنند و او به اریک میگوید، فیلها باید از خانه بروند؛ اما اریک فیلهایش را خیلی دوست دارد. او عاشق تکتک فیلهایش است. بنابراین، به دنبال راهحلی هوشمندانه است تا فیلها را پیش خودش نگه دارد.
خانه جدید غارنشینها
معرفی کتاب
این کتاب، جلد نخست از مجموعه «غولهای غارنشین» است. در این مجلد، شخصیت اصلی داستان یعنی «آقای غارنشین» از یک بُز میترسد. اما برای اینکه دیگر غارنشینها متوجه ترس او نشوند مجبور میشود با خانوادهاش از غار کوهستانی به شهر ساکت و آرام کوچ کند. در این شهر برای آنها ماجراهایی پیش میآید که... .
آن، مان گاوهای ابری نباران!
معرفی کتاب
این داستان درباره دو تا دوست به نامهای آنا و مانا و دوتا گاو ابری به نام آن و مان است. خیلی وقت بود از گنبد کبود باران نباریده بود. آنا و مانا، روزها و شبها منتظر باران بودند؛ امّا آن و مان همهاش چرت میزدند. تا اینکه آنا و مانا فکری کردند... این کتاب از مجموعهی متل وارههاست. نقاشیها و زبان موزون کتاب، قصه را برای مخاطب جذابتر کرده است.