Skip to main content

من مامان شما نیستم!

معرفی کتاب
«بروس» خرس تنها و بداخلاقی است که از باران خوشش نمی‌آید و روزهای آفتابی را هم دوست ندارد. او از حیوانات کوچولو و نازنازی هم خوشش نمی‌آید؛ اما بروس عاشق تخم پرنده‌هاست و با آن‌ها غذاهای مخصوصی درست می‌کند. یک روز او تصمیم می‌گیرد با چهار تخم غاز غذا درست کند؛ اما اجاقش خاموش می‌شود. بروس برای آوردن هیزم از خانه خارج می‌شود و وقتی برمی‌گردد، با صحنه عجیبی روبه‌رو می‌شود. چهار جوجه‌غاز از تخم بیرون آمده‌اند و او را مامان صدا می‌کنند!

یک عالمه پنجره

معرفی کتاب
پیشی کوچولو، زیر پل، کنار مادرش دراز کشیده است و چشمش به پنجره‌های ساختمان روبه‌رو است. او پنجره‎ای را می‌بیند که چراغش روشن است و آرزو می‌کند که کاش پسر یا دختر کوچولویی آنجا باشند و دلشان بخواهد که با او بازی کنند؛ اما بلافاصله چراغ خاموش می‌شود. پیشی کوچولو پنجره دیگری را می‎بیند که چراغش روشن است و آرزو می‎کند که کاش پیرزن مهربانی آنجا بیدار باشد و بافتنی ببافد و به او اجازه دهد که با نخ‌هایش بازی کند؛ اما چراغ آن پنجره هم خاموش می‌شود. چشم‌های پیشی آرام بسته می‌شود و او به خواب می‌رود؛ ولی پیشی کوچولو خواب خیلی خوب می‎بیند.

نه توی باغ، نه توی باغچه

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصه‌های فندقی» است و داستان آن درباره یک گلِ سر است. گلِ سر، روی موهای دخترک نشسته است. دخترک در حال بازی کردن است که گل سر هم بازیگوشی می‌کند، از موهای دخترک باز می‌شود و روی زمین می‌افتد. دخترک برای استراحت کردن به اتاق می‌رود و اصلاً متوجه گلِ سرش نمی‌شود. چند ساعت می‎گذرد و هیچ‌کس سراغ گلِ سر نمی‌آید. گلِ سر از پرنده و گربه می‎خواهد که او را با خود ببرند؛ اما آن‌ها قبول نمی‌کنند ؛ چون فکر می‌کنند گل‌ها نباید جایی بروند. سرانجام دختر متوجه نبود گلِ سرش می‌شود و دنبالش می‌گردد.

قوقولی‌قوقو

معرفی کتاب
این داستان از مجموعه «قصه‌های فندقی» است و قصه غازی را روایت می‌کند که صبح، وقتی آقای خروس همه را بیدار می‌کند تا به کارهایشان برسند، خواب است. غاز تا شب می‌خوابد و وقتی همه به خواب می‌روند ، بیدار می‌شود و به دنبال غذا به راه می‌افتد. آقای موش غاز را می‌بیند و به او هشدار می‌دهد که شکار جغد نشود. قورباغه نیز به غاز هشدار می‌دهد که مواظب روباه باشد؛ ولی غاز گرسنه است و به این حرف‌ها توجه نمی‌کند. ناگهان غاز، صدای جغد و روباه را می‌شنود که خیلی نزدیک هستند. غاز به طرف لانه‌اش فرار می‌کند و تصمیم تازه‌ای می‌گیرد.

پیشی‌پیشی! پا نمیشی؟

معرفی کتاب
در این داستان از مجموعه «قصه‌های فندقی»، گربه کوچولو با صدای دماغش بیدار می‌شود که او را به طرف بوی خوبی راهنمایی می‎کند. پیشی کوچولو که فکر می‎کند این بوی خوب باید بوی ماهی یا موش یا گوشت باشد، به راه می‎افتد؛ اما با یک گل روبه‌رو می‌شود. وقتی پیشی گل را بو می‎کند، زنبوری دماغش را نیش می‌زند. پیشی جایی پنهان می‌شود تا هیچ‌کس دماغ قلمبه و قرمزش را نبیند؛ اما در عوض گل خوشبویی را بو کرده است، کاری که تا به حال هیچ گربه‌ای نکرده است!

بزبزک برفی

معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های فندقی» است. این داستان درباره بزغاله کوچولویی است که برای اولین‌بار، برف می‎بیند و آن را تجربه می‎کند. او می‌فهمد که برف سفید و نرم است؛ اما پنبه نیست، بلکه سفید و سرد است و... . بزغاله کوچولو در کنار پدر و مادرش به خواب می‌رود. گرگی خان که در سرما و برف مانده است، به کلبه آن‌ها سرک می‌کشد و وقتی می‎بیند پدر و مادر بزغاله، خانه هستند، تصمیم می‌گیرد وارد خواب بزغاله شود و نقش گرگی مهربان را بازی کند. بزغاله هم خواب یک گرگ مهربان را می‌بیند که در سرما و زیر برف ایستاده است، او می‌رود تا به گرگ کمک کند.

بِبُر و بدوز

معرفی کتاب
این داستان که از مجموعه «قصه‌های فندقی» است، قصه یک قیچی به نام «ببُر» و یک سوزن به نام «بدُوز» را تعریف می‌کند. «ببُر» این طرف شهر، هر چه پارچه می‎بیند، قیچی می‌کند. آن طرف شهر هم «بدوز» هر چه پارچه می‌بیند، می‌دوزد. مردم شهر با هم فکر می‌کنند و تصمیم می‌گیرند که آن دو را با هم آشنا کنند. ببر و بدوز از هم خوششان می‌آید و تصمیم می‌گیرند با هم زندگی کنند. حالا ببر پارچه‌ها را می‌برد و بدوز آن‌ها را می‌دوزد و مردم شهر لباس‌های قشنگ می‌پوشند.

گنجینه دزدان دریایی!

معرفی کتاب
«جک» و «آنی» با وجود بارش شدید باران، دوباره به خانه درختی می‌روند و با تعجب می‌بینند که کتاب‌ها کاملاً خشک هستند و به ترتیب روز پیش، روی هم چیده شده‌اند. آنی کتابی را باز می‎کند و می‌گوید: «چقدر اینجا قشنگ است.» یک ساحل آفتابی، یک طوطی سبز بزرگ که روی درخت نخل نشسته و یک کشتی که روی دریای آبی شناور است و... . جک و آنی دوباره تو دردسر می‌افتند و یک دزد دریایی آن‌ها را گروگان می‌گیرد. به نظر می‌آید که این آخرین ماجراجویی آن دو باشد.

راز اهرام ثلاثه

معرفی کتاب
خانه درختی هنوز همان جا است. «جک» و «آنی» دوباره وارد خانه درختی می‌شوند و دنبال کتاب دیگری می‎گردند. آن‌ها کتابی درباره مصر باستان پیدا می‌کنند و... . جک و آنی به مصر باستان سفر می‎کنند و با شبح ملکه رود نیل آشنا می‎شوند. آن‌ها به اعماق اهرام ثالثه می‎روند، جایی که پر از مومیایی‌های ترسناک و دزدان آرامگاه‌هاست. آیا جک و آنی می‎توانند رمز اسرارآمیز و محرمانه مصری را کشف کنند و خود را از آنجا نجات دهند؟

قلعه اسرارآمیز

معرفی کتاب
«جک» و «آنی» صبح خیلی زود، هنگامی که هنوز خورشید طلوع نکرده است، تصمیم می‌گیرند به خانه درختی بروند. وقتی بچه‌ها وارد خانه درختی می‌شوند، کتاب‌ها را دست‌نخورده می‌بینند. آنی کتاب را باز می‎کند و عکس شوالیه‌ای را می‌بیند که سوار اسب است. او آرزو می‎کند که شوالیه را از نزدیک ببیند. ناگهان صدای شیهه اسبی به گوش می‌رسد و... . آن‌ها دوباره در زمان سفر می‌کنند و برای اولین‌بار یک قلعه واقعی، یک ضیافت مجلل و شوالیه‌هایی با زره‌های درخشان می‌بینند که بسیار برایشان هیجان‌انگیز است.