قرض عبدالله
معرفی کتاب
کتاب مصور حاضر، پنجمین دفتر از مجموعه «قصههایی از امام رضا (ع)» است. این مجموعه دربردارنده حکایاتی از زندگی و سیره امام هشتم شیعیان، امام رضا (ع) است. در این مجموعه کودکان با شخصیت و منش امام رضا (ع) آشنا میشوند. در این جلد: «عبدالله» نماز عصرش را در مسجد مدینه خواند. رفت و گوشه مسجد نشست. سرش را روی زانوهایش گذاشت و به فکر فرو رفت. عبدالله مقروض بود و نمیدانست که چکار باید بکند. تا اینکه فکری به ذهنش رسید. او تصمیم گرفت نزد امام رضا (ع) برود و مشکلش را با ایشان در میان بگذارد...
گنجشک چه میگفت؟
معرفی کتاب
کتاب مصور حاضر، چهارمین دفتر از مجموعه «قصههایی از امام رضا (ع) است که دربردارنده حکایاتی از زندگی و سیره این امام معصوم است. در این مجموعه کودکان با شخصیت و منش امام رضا (ع) آشنا میشوند. در این جلد میخوانیم: تابستان بود و میوهها دیگر رسیده بود. گنجشکها روی درختها این طرف و آن طرف میپریدند، جیک جیک میکردند و به میوهها نوک میزدند. یکی از گنجشکها دائم بالای سر امام پرواز میکرد و جیکجیک میکرد. ناگهان امام ایستاد. گنجشک میخواست چیزی به امام بگوید...
غریبه آشنا
معرفی کتاب
کتاب مصور حاضر، سومین دفتر از مجموعه «قصههایی از امام رضا (ع) است که دربردارنده حکایاتی از زندگی و سیره این امام معصوم است. در این مجموعه کودکان با شخصیت و منش امام رضا (ع) آشنا میشوند. در این جلد میخوانیم: یکی از جلسات پرسش و پاسخ امام رضا (ع) بود. عده زیادی در مجلس بودند. هر کس مشکلی داشت، میپرسید و امام جوابش را میداد. بعد از مدتی مردی قد بلند و سبزهرو از در وارد شد. سلام کرد و نگاهی به دور و برش انداخت. او از امام سؤالی داشت. اما نمیخواست که در جمع مطرح کند..
یک درس تازه
معرفی کتاب
کتاب مصور حاضر، دومین دفتر از مجموعه «قصههایی از امام رضا (ع) است که دربردارنده حکایاتی از زندگی و سیره این امام معصوم است. در این مجموعه کودکان با شخصیت و منش امام رضا (ع) آشنا میشوند. در این جلد میخوانیم: کار روزانه امام تمام شده بود و میخواست به خانه برگردد. آن روز کلاس درس داشت. بعد از آن هم به عیادت یکی از دوستان قدیمیاش رفته بود. سلیمان هم همراهش بود. وقتی میخواستند به خانه برگردند، به بازار شهر رسیدند...
سیبهای گاز زده
معرفی کتاب
کتاب مصور حاضر، نخستین دفتر از مجموعه «قصههایی از امام رضا (ع) است که دربردارنده حکایاتی از زندگی و سیره این امام معصوم است. در این مجموعه کودکان با شخصیت و منش امام رضا (ع) آشنا میشوند. در این جلد میخوانیم: «یونس»، جوانی بود که در باغ سیب کار میکرد. او سیبها را میچید و گاهی سیبها را گاز میزد و نیمه آنها را به زمین میانداخت. در همان حال، امام رضا (ع) به باغ آمده و سیبهای نیمخورده را دید. ایشان به یونس تذکر داد که کار او اسراف است و خداوند اسرافکاران را دوست ندارد...
آن آقای مهربان
معرفی کتاب
این داستان درباره امام رأفت حسن مجتبی(ع) و محبت ایشان به سگی است که گرسنه بود و غذایی برای خوردن نداشت. امام حسن مجتبی(ع) زمانی که دید سگ گرسنه به غذاخوردن ایشان نگاه میکند و چیزی برای خوردن ندارد بخشی از غذایش را جلوی سگ گذاشت. زمانی که دوست امام(ع) خواست سگ را دور کند، امام حسن مجتبی(ع) اجازه نداد.
این داستان قصد دارد مهربانی امام حسن(ع) با حیوانات و بخشندهبودن ایشان را برای مخاطبان آشکار کند.
این داستان قصد دارد مهربانی امام حسن(ع) با حیوانات و بخشندهبودن ایشان را برای مخاطبان آشکار کند.
شیری که سلام کرد
معرفی کتاب
این کتاب چهارمین جلد از مجموعه کتابهای «با ادب چون...» است. موضوع داستان درباره یکی از یاران امام علی(ع) به نام جویریه است. او برای مسافتی همراه امام علی(ع) میشود. در بین راه چند شیر گرسنه به آنها نزدیک میشوند. جویریه بسیار وحشت میکند، اما امام علی(ع) آرام است و جویریه را نیز آرام میکند. شیرها وقتی نزدیک امام علی(ع) میشوند، جلوی ایشان سر خم میکنند و خودشان را به پای حضرت(ع) میاندازند. شیرها در کنار امام علی(ع) آرام میشوند و ترس جویریه نیز از بین میرود.
اسبی که دو بال داشت
معرفی کتاب
زمان وقایع این کتاب در روز عاشورا و کربلا میگذرد. داستان درباره مردی به نام حارث است که از سوی عمر بن سعد قول گرفته تا اگر اسب امام حسین(ع) را پس از به شهادت رسیدن ایشان سالم و زنده نزد سپاه یزید ببرد، هدیه بزرگی دریافت میکند. حارث در طول نبرد نمیتوانست باور کند فردی که میان میدان است امام حسین(ع) و نوه پیامبر است. در انتهای جنگ و پس از شهادت امام حسین(ع)، حارث تلاش کرد تا اسب را به چنگ بیاورد اما اسب به طرف خیمه خانواده شهدای کربلا رفت و حارث از میان حرفهای خانوادهها متوجه شد فردی که شهید شده است امام حسین(ع) است و اسب ایشان، اسب پیامبر(ص) است.
در حلقه شیرها
معرفی کتاب
این کتاب نخستین جلد از کتابهای «با ادب چون ...» است و درباره یکی از کرامات امام یازدهم شیعیان، امام حسن عسکری(ع) داستانی را عنوان کرده است.
یکی از خلیفههای عباسی، امام حسن عسکری(ع) را در برکهای رها کرد که حیوانات وحشی گرسنه در آنجا حضور داشتند، اما به طرز معجزهآسایی حیوانات هیچ آسیبی به امام (ع) نرساندند و حیوانات به آرامی دور امام حسن عسکری(ع) حلقه زدند.
یکی از خلیفههای عباسی، امام حسن عسکری(ع) را در برکهای رها کرد که حیوانات وحشی گرسنه در آنجا حضور داشتند، اما به طرز معجزهآسایی حیوانات هیچ آسیبی به امام (ع) نرساندند و حیوانات به آرامی دور امام حسن عسکری(ع) حلقه زدند.
عشق اگر سایه خواست، من هستم
معرفی کتاب
داستان این کتاب، متنی شاعرانه دارد؛ توصیفات زیبا در وصف ناامیدی و امید و شرحی شاعرانه از عشق و شوق در برابر امر امام زمانه. داستان به روایتی از اصحاب امام کاظم (ع) اشاره دارد که در زمان حکومت برمکیان در ری حاضر به اطاعت و پرداخت مالیات به آنان نمیشود؛ تااینکه «یحیی بن خالد برمکی» بر مسند حکومت ری یکی از مطیعان امامان شیعه را مینشاند. این صحابه که فردی است از اهالی ری پس از پنج ماه سفر در مکه به دیدار امام کاظم (ع) مُشرّف و شرحی از داستان خود را بازگو میکند. امام نامهای به وی میدهد که والی وقت با خواندن آن نهتنها مالیات وی را حذف، بلکه نیمی از دارایی خود را نیز به وی میبخشد... .