Skip to main content

چه شلخته!

معرفی کتاب
اُرنا و اردک دو دوست هستند. ارنا عاشق این است که همه جا تمیز و مرتب باشد و اردک علاقه‌ای به این کار ندارد. هر جا اردک باشد همه چیز درهم و شلخته است. حالا قرار است با هم به ساحل بروند. آیا این دو با این تفاوت با هم کنار می‌آیند؟ ‌... نویسنده در کتاب «چه شلخته!» سعی کرده است به تفاوت‌های فردی و پذیرش این تفاوت‌ها در دوستی بپردازد.

می‌شوم اندازه یک نقطه

معرفی کتاب
داستان پسر بچه ای است که به علت بیکاری پدر، فرزند دوم خانواده به مادربزرگ داده شده و این پسر هم به سختی کار می کند. مادر باردار شده و قصد سقط جنین دارد ولی همان موقع اتفاقی برای بچه‌ی کوچک در منزل می افتد و تا حد مرگ می رود. مادر متنبه و پشیمان شده، . پدر و پسر کارهای جدید و بهتری پیدا می کنند.

محل عبور حلزون‌ها

معرفی کتاب
یک حلزون برای رسیدن به کلم‌های خوشمزه باید چه کار کند؟ آیا کسی می‌داند «محل عبور حلزون‌ها» کجاست؟ هیچ‌کس برای این سؤال جوابی نداشت؛ حتی حلزون کوچولویی که دلش می‌خواست همه‌ کلم‌ها را یک لقمه‌ی چپ کند. برای همین تصمیم گرفت خودش راه را پیدا کند... . این داستان، موضوع اراده و مهربانی‌ را پوشش می‌دهد که بهترین پاداش، یعنی «دوستی» را برای انسان‌ها به ارمغان می‌آورد.

عشق اگر سایه خواست، من هستم

معرفی کتاب
داستان این کتاب، متنی شاعرانه دارد؛ توصیفات زیبا در وصف ناامیدی و امید و شرحی شاعرانه از عشق و شوق در برابر امر امام زمانه. داستان به روایتی از اصحاب امام کاظم (ع) اشاره دارد که در زمان حکومت برمکیان در ری حاضر به اطاعت و پرداخت مالیات به آنان نمی‌شود؛ تااینکه «یحیی بن خالد برمکی» بر مسند حکومت ری یکی از مطیعان امامان شیعه را می‌نشاند. این صحابه که فردی است از اهالی ری پس از پنج ماه سفر در مکه به دیدار امام کاظم (ع) مُشرّف و شرحی از داستان خود را بازگو می‌کند. امام نامه‌ای به وی می‌دهد که والی وقت با خواندن آن نه‌تنها مالیات وی را حذف، بلکه نیمی از دارایی خود را نیز به وی می‌بخشد... .

زرافه کوچولو

معرفی کتاب
این داستان درباره زرافه کوچکی است که آرزو دارد گردنش کوتاه شود تا بتواند با خرس کوچولو و خرگوش کوچولو قایم‌باشک بازی کند. جغد دانا به زرافه پیشنهاد می‌دهد به‌سراغ درختان پشت کوه برود، چون آن‌ها می‌توانند آرزویش را برآورده کنند. زرافه کوچولو زمانی که به درختان خیلی بلند پشت کوه می‌رسد متوجه می‌شود قدش به برگ‌های درختان نمی‌رسد و ناچار می‌شود علف‌های روی زمین را بخورد. او که بابت این قضیه دل‌درد می‌گیرد به دشت برمی‌گردد و از جغد می‌خواهد که گردنش دوباره بلندشود. جغد دانا به او می‌خندد و می‌گوید که گردنش اصلاً کوتاه نشده، بلکه درختان پشت کوه خیلی بلند هستند. زرافه کوچولو متوجه می‌شود هرچیزی در جای خودش خوب است و داشتن گردن بلند برای زرافه لازم است.
نویسنده قصد دارد به مخاطبان بگوید:«قدر داشته‌های خودشان را بدانند».

غریبه‌ای در شهر

معرفی کتاب
نویسنده در قالب سه داستان به نام‌های: غریبه‌ای در شهر، اینجا فرمانده کیه؟ و هدیه‌ی عروسی، توانسته خصوصیاتی همچون وفای به‌عهد و مهمان نوازی، تواضع و تدبیر، رفاقت و توجه به مشکلات نیروها و حل آنها را در رفتار شهید قاسم سلیمانی ترسیم و تجسّم نماید.

سفره جانانه

معرفی کتاب
«پهلوان‌کچل» و اسبش «کری» از عروسک‌های اصلی خیمه‌شب‌بازی هستند. پهلوان‌کچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک می‌کند، و اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسان‌ها را می‌فهمد. در این داستان، کری روی چمنزارها خوابیده بود که ناگهان با شنیدن صداهایی بیدار شد و دید که پهلوان‌کچل بلندبلند گریه می‌کند اما چرا؟ ... .

مهمانی شیرین

معرفی کتاب
«پهلوان‌کچل» و اسبش «کری» از عروسک‌های اصلی خیمه‌شب‌بازی هستند. پهلوان‌کچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک می‌کند، و اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسان‌ها را می‌فهمد. در این داستان، پهلوان‌کچل که مدتی است از خانه‌اش دور شده، دلش برای خانه و باغچه‌اش تنگ شده است، برای همین از کری می‌خواهد که به خانه بازگردند، اما وقتی آن‌ها به خانه می‌رسند متوجه می‌شوند که... .

سفیدها و سیاه‌ها

معرفی کتاب
«پهلوان‌کچل» و اسبش «کری» از عروسک‌های اصلی خیمه‌شب‌بازی هستند. پهلوان‌کچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک می‌کند. اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسان‌ها را می‌فهمد. مجموعه‌ی «قصه پهلوان‌کچل و اسبش کری»، براساس این دو شخصیتِ نمایش خیمه‌شب‌بازی، نوشته شده است. در این داستان، دو چوپان میان دشت آتش به‌پا کرده بودند، پهلوان‌کچل کنار آن‌ها دور آتش نشسته بود و کری می‌رفت و دوری می‌زد و بازمی‌گشت و حرف می‌زد، پهلوان کچل از پُرحرفی کری خسته شده بود، برای همین... .

بوته‌ گل‌گلی

معرفی کتاب
«پهلوان‌کچل» و اسبش «کری» از عروسک‌های اصلی خیمه‌شب‌بازی هستند. پهلوان‌کچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک می‌کند. اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسان‌ها را می‌فهمد. مجموعه‌ی «قصه پهلوان‌کچل و اسبش کری»، براساس این دو شخصیتِ نمایش خیمه‌شب‌بازی، نوشته شده است. در این داستان، کری در نوکِ تپه ایستاده و ورزش می‌کند و به پهلوان‌کچل غُر می‌زند که از تنبلی دست بردارد، کری درحال غُرزدن ناگهان از دور بوته‌ی گلی را می‌بیند که به‌سمت آن‌ها می‌آید، اما بوته‌ی گل که نمی‌تواند راه برود؟ ... .