صندوق گنج
معرفی کتاب
کتاب صندوق گنج یکی از داستانهای جذاب و آموزندهی مجموعه «شکرستان و یک داستان» است. این داستان ماجرایی از میرزا سراج که مرد پولدار و سرمایهداری بود را روایت میکند. روزی میرزا سراج تصمیم گرفت همه اموالش را به نام پسرانش کند و خودش استراحت کند، اما پسرانش از نگهداری میرزا سراج شانه خالی کردند. این کتاب مقام و مرتبه و احترام به والدین را به کودکان گوشزد میشود...
داستان راستان
معرفی کتاب
این کتاب شامل حکایات آموزنده بسیاری درباره شخصیت، رفتار، رهنمودها و سیره زندگی پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) است. مطالعه این کتاب، تعریفی جدید از جامعه اسلامی ارائه میدهد که بسیار جذاب و سرشار از حکمت، بزرگی و مهربانی است. این داستانها علاوه بر آنکه عملا میتواند راهنمای اخلاقی و اجتماعی سودمندی باشد، معرّف روح تعلیمات اسلامی نیز هست و مخاطب از این رهگذر با حقیقت و روح تعلیمات اسلامی آشنا میشود و میتواند خود، محیط و جامعهاش را با این مقیاسها اندازه بگیرد.
میشوم اندازه یک نقطه
معرفی کتاب
داستان پسر بچه ای است که به علت بیکاری پدر، فرزند دوم خانواده به مادربزرگ داده شده و این پسر هم به سختی کار می کند. مادر باردار شده و قصد سقط جنین دارد ولی همان موقع اتفاقی برای بچهی کوچک در منزل می افتد و تا حد مرگ می رود. مادر متنبه و پشیمان شده، . پدر و پسر کارهای جدید و بهتری پیدا می کنند.
عشق اگر سایه خواست، من هستم
معرفی کتاب
داستان این کتاب، متنی شاعرانه دارد؛ توصیفات زیبا در وصف ناامیدی و امید و شرحی شاعرانه از عشق و شوق در برابر امر امام زمانه. داستان به روایتی از اصحاب امام کاظم (ع) اشاره دارد که در زمان حکومت برمکیان در ری حاضر به اطاعت و پرداخت مالیات به آنان نمیشود؛ تااینکه «یحیی بن خالد برمکی» بر مسند حکومت ری یکی از مطیعان امامان شیعه را مینشاند. این صحابه که فردی است از اهالی ری پس از پنج ماه سفر در مکه به دیدار امام کاظم (ع) مُشرّف و شرحی از داستان خود را بازگو میکند. امام نامهای به وی میدهد که والی وقت با خواندن آن نهتنها مالیات وی را حذف، بلکه نیمی از دارایی خود را نیز به وی میبخشد... .
جان جانها
معرفی کتاب
«پهلوانکچل» و اسبش «کری» از عروسکهای اصلی خیمهشببازی هستند. پهلوانکچل، قوی و جوانمرد است و به مردم فقیر و ناتوان کمک میکند. اسبش، کری، بازیگوش است و زبان انسانها را میفهمد. مجموعهی «قصه پهلوانکچل و اسبش کری»، براساس این دو شخصیتِ نمایش خیمهشببازی، نوشته شده است. در داستان این کتاب، پهلوانکچل و کری در راه میرفتند، آنها خیلیوقت بود بهجایی نرسیده بودند که خیلی خطرناک باشد؛ تااینکه پهلوانکچل یکدفعه حفرهای را دید و... .