Skip to main content

پرسی، قطار مزاحم

معرفی کتاب
کتاب حاضر یکی از مجموعه داستان‌های «پرسی قطار» است. پرسی در این داستان با دوستانش شوخی‌های آزاردهنده‌ای می‌کند که باعث رخ‌دادن اتفاقات بدی می‌شوند. در طول قصه اتفاقاتی می‌افتد که پرسی متوجه اشتباهش می‌شود و تفاوت شوخی‌های جالب و سرگرم‌کننده با آزار را می‌فهمد.
این کتاب قصد دارد عاقبت شوخی‌های مخرب را به کودکان نشان دهد تا همیشه مراقب حد و نوع مزاح‌های خود باشند.

میویس، قطار از خودراضی

معرفی کتاب
این کتاب درباره قطاری به نام میویس است. میویس قطاری از خودراضی است که فکر می‌کند کارهایش از همه درست‌ترند. او با همین تصور باعث شد یکی دیگر از قطارها در خطر بیفتد و در آستانه سقوط قرار بگیرد. پس از این اتفاق، میویس متوجه شد نباید فقط به نظر خودش اهمیت بدهد و باید به حرف‌ها و پیشنهادات درست دیگران نیز گوش بدهد.

ترنس، تراکتور مهربان

معرفی کتاب
این داستان هشتمین قصه از مجموعه «قصه‌های قطاری» است. داستان حاضر درباره قطاری به نام توماس است که تصور می‌کند ارزش کار دوستش که تراکتور است زیاد نیست و او را مسخره می‌کند، اما زمانی که برف سنگینی می‌بارد توماس می‌فهمد تنها کسی که می‌تواند به او کمک کند همان تراکتور مهربان است.
این قصه سعی دارد به کودکان بگوید که هر کسی، با هر شغل و حرفه‌ای محترم است و ما ارزش کار افراد را زمانی متوجه می‌شویم که به آن‌ها نیاز داشته باشیم.

بولگی، اتوبوس بداخلاق

معرفی کتاب
این داستان درباره اتوبوسی به نام بولگی است. او شدیداً بداخلاق است که در کنار قطارها کار و از همکارانش بدگویی می‌کند. بولگی مسافران قطارها را بدون رعایت نوبت سوار خودش می‌کند. یک روز که این کار بد را انجام داد در دردسر بزرگی افتاد؛ دردسری که باعث ناامید رئیس و خراب‌شدن خودش می‌شود.

قطارهای سر‌ به‌هوا

معرفی کتاب
این کتاب سومین جلد از مجموعه قصه‌های قطاری است و داستان دو قطار دوقلو که ناچارند از هم جدا شوند را بازگو می‌کند. داگلاس و دونالد، قطارهای دوقلو، برای کار جدیدشان به ایستگاه اعزام شدند اما رئیس ایستگاه فقط یکی از آن‌ها را می‌خواست. این اتفاق قطارها را سردرگم و مضطرب کرده بود و باعث شده بود تا هر روز خراب‌کاری به بار آوردند. رئیس از هر دوی آن‌ها ناراضی و ناامید بود، تا اینکه حادثه‌ای باعث شد رئیس ایستگاه تصمیم جدیدی بگیرد؛ تصمیمی که مشکلات آن دو و باقی قطارها را حل کرد.

جیمز، قطار مغرور

معرفی کتاب
این داستان دومین کتاب از مجموعه قصه‌های قطاری است. جیمز، شخصیت اصلی این قصه، قطاری مغرور است که با رنگ قرمز درخشان و چرخ‌هایش فخر می‌فروشد. او تصور می‌کند از همه بهتر است تا اینکه رئیس ایستگاه به او مسئولیت می‌دهد برود و واگن‌ها را جابه‌جا کند. او در ابتدا نپذیرفت، اما پس از اینکه متوجه شد ارزش اصلی در کمک‌کردن به دیگران است نه رنگ و چرخ‌ها، متوجه اشتباه خود شد.
این داستان در تلاش است تا کودکان به جای داشتن غرور و تکبر بی‌جا، با دیگران مهربان باشند و به آن‌ها کمک کنند.

توماس، قطار بی‌ادب

معرفی کتاب
این داستان درباره قطاری به نام توماس است که دوست دارد ریل خودش را داشته باشد تا بهتر و مفیدتر کار کند اما ریلی ندارد. توماس با دیگر قطارها شوخی‌های نابه‌جایی می‌کند و هرازگاهی باعث ناراحتی آن‌ها می‌شود. اما این ویژگی بد تمام شخصیت او نیست. یک روز که یکی از قطارها از ریل بیرون افتاده بود و واگن‌هایش از هم جدا شده بودند، توماس کاری کرد و به همه نشان داد که لیاقت داشتن ریل مستقل را دارد.

می‌آیی عوض کنیم؟

معرفی کتاب
فَنگ عاشق جوراب زردش است. جوراب زردی که بوی موز می‌دهد و همه جا همراهش است. اما فنگ از اسباب‌بازی‌های دوستانش هم خوشش می‌آید. او قطار فیلیپ، توپ سایمون و... را هم دوست دارد. آن‌ها با عوض کردن اسباب‌بازی‌هایشان شریک شدن را یاد می‌گیرند.

قصه‌های کوچولو برای بچه‌های کوچولو

معرفی کتاب
در کتاب حاضر پنج داستان کوتاه آموزنده برای کودکان ارائه شده‌اند. ویژگی مشترک این داستان‌ها پند اخلاقی مرتبط با هرقصه است که در انتهای داستان‌ها آمده‌اند. به طور مثال داستان نخست درباره حلزونی است که به حرف دوست نادانش گوش می‌کند و توی دردسر می‌افتد. در انتهای قصه، یک جمله، پیام داستان را به مخاطب منتقل می‌کند:«دوست نادان می‌خواهد سود ببخشد اما زیان می‌رساند.»
موضوع دیگر داستان‌ها، مضامینی همچون ارزش صداقت، راضی‌بودن به سهم خود، خیرخواهی برای دیگران هستند.

حیاط پر بود از پرنده و آواز

معرفی کتاب
نعمت‌های خداوند سهم تمام موجودات است و هرکس باید به اندازه سهم و روزی خودش از نعمات الهی بهره ببرد. داستان حاضر نیز درباره همین موضوع است. ستاره دختر کوچولویی است که همراه با پدر و مادرش در خانه مادربزرگ مشغول چیدن میوه‌های درختان هستند. مادربزرگ بسیاری از میوه‌ها را می‌چیند اما تعدادی از آن‌ها را روی درخت باقی می‌گذارد. ستاره از مادربزرگ درباره آن میوه‌های باقی‌مانده سؤال می‌کند و به جوابی می‌رسد که دیدگاه تازه‌ای برایش به وجود می‌آید.