Skip to main content

سوسک دخترون و 8 قصه‌ دیگر

معرفی کتاب
9 داستان این اثر که برگرفته از افسانه‌های کهن ایرانی است، دربردارنده قصه‌هایی همراه با طنز و سرگرمی ‌است. همچنین هر داستان نکته‌ای آموزنده در پی دارد. در یکی از داستان‌ها روباه برای جبران محبت آسیابان، او را سر و سامان می‌دهد و در داستان دیگر الاغی با زیرکی از چنگال شیر فرار می‌کند

خضر(ع)

معرفی کتاب
به فرمان خدا، حضرت موسی به دنبال مردی عابد و حکیم می‌رود تا از وی پیروی کند. آن مرد از نوادگان نوح است. مردی که همیشه زنده است و هرگز نمی‌میرد. خضر لقب اوست. حضرت موسی او را پیدا می‌کند. حضرت خضر کارهای عجیبی انجام می‌دهد که موسی علت آن را نمی‌فهمد. کشتی را سوراخ می‌کند، پسربچۀ بی‌گناهی را می‌کشد و دیوار فروریخته‌ای را تعمیر می‌کند.

صالح(ع)

معرفی کتاب
مردم قوم ثمود برای ایمان آوردن به خدا از حضرت صالح می‌خواهند که از دل کوه شتری بیرون بیاورد. صالح پیامبر این کار را انجام می‌دهد؛ اما مردم معتقدند که این کار جادویی بیش نیست و مرتب بهانه‌تراشی می‌کنند. با وجود اینکه حضرت صالح آن‌ها را از آزار شتر برحذر داشته است؛ ولی مردم شتر را می‌کشند، سپس عذاب الهی نازل می‌شود.

داوود(ع)

معرفی کتاب
حضرت داوود صدای بسیار زیبایی داشت و نی می‌نواخت. شغلش چوپانی بود. او نه‌تنها فرماندهی لایق بود، بلکه در دعواها نیز همچون یک قاضی عادل عمل می‌کرد. زمانی که دشمن به شهر حمله کرد، داوود پیامبر شجاعانه به جنگ با آن‌ها رفت.

اسماعیل(ع)

معرفی کتاب
حضرت ابراهیم به فرمان خداوند، همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل را در بیابانی رها می‌کند و می‌رود. اسماعیل تشنه است و هاجر در پی یافتن آب از این سو به آن سو می‌دود. سرانجام از زیر پای اسماعیل چشمه‌ای از دل خاک می‌جوشد. ابراهیم به فرمان خداوند در آن صحرا خانه خدا را بنا می‌کند و مراقبت از این خانه را به عهده اسماعیل می‌گذارد.

آدم(ع)

معرفی کتاب
خداوند متعال آدم و حوا را خلق کرد و از روح خود در آن‌ها دمید. سپس فرمان داد تا همه فرشتگان به آدم سجده کنند؛ ولی شیطان نافرمانی کرد و از درگاه الهی رانده ‌شد. آدم و حوا در بهشت منزل کردند و از همه نعمت‌ها برخوردار بودند؛ اما شیطان همواره در پی فریب آن‌ها بود.

یعقوب (ع)

معرفی کتاب
یعقوب، پسر اسحاق پیامبر است. او به سفارش پدرش به سرزمین شام می‌رود و مردم را به دین ابراهیم (جدش) دعوت می‌کند. بعد از سال‌ها حضرت یعقوب همراه با همسر و فرزندانش به کنعان باز می‌گردد و همسرش (مادر یوسف) از دنیا می‌رود. وقتی یعقوب می‌شنود که گرگ یوسف را دریده است، آنقدر اشک می‌ریزد که بینایی‌اش را از دست می‌دهد، ولی مرگ یوسف را باور نمی‌کند.

موسی (ع)

معرفی کتاب
موسی زمانی به دنیا آمد که طبق دستور فرعون تمام نوزادان پسر را می‌کشتند. مادر موسی به فرمان خدا، فرزندش را به رود نیل سپرد. رود کودک را به قصر فرعون ‌برد و حضرت موسی در آغوش همسر فرعون که فرزندی نداشت، بزرگ ‌شد. او سال‌ها بعد به سرزمین مدین فرار کرد و در آنجا زندگی‌‌اش وارد مرحله جدیدی شد.

ادریس (ع)

معرفی کتاب
ادریس فرزند نبیره آدم که سیصد سال عمر کرد، بلند‌قامت و تنومند بود. او ستاره‌ها را می‌شناخت، علم ریاضی می‌دانست و دوختن لباس و نوشتن را به مردم می‌آموخت. ادریس مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت ‌کرد. بعد از مدتی، به افرادی که به او و خدای یکتا ایمان ‌آوردند، افزوده ‌شد؛ اما پادشاه که خود را خدا می‌دانست، تحمل این وضعیت را نداشت و قصد کشتن ادریس را کرد.

یونس(ع)

معرفی کتاب
حضرت یونس با مهربانی و صبر و حوصله مردم را به پرستش خدای یگانه و انجام عمل نیک دعوت می‌کرد؛ ولی مردم شهر همیشه او را مسخره می‌کردند. یونس پیامبر بعد از سال‌ها خسته ودل‌شکسته آن‌ها را نفرین کرد. مردم پریشان و نگران درحالی‌که انتظار عذاب الهی را داشتند، به اشتباهات خود اعتراف کردند و امیدوار به بخشش خداوند بودند.