بادکنک قرمز
معرفی کتاب
«قصههای رنگیرنگی»، مجموعهای از قصههای متنوع است که به صورت تخصصی برای گروه سنی خردسالان و کودکان میباشد. کتاب «بادکنک قرمز» شامل دو داستان کوتاه تصویری است. داستان اول «بادکنک»: این داستان دربارهی میمونی بازیگوشی به نام «مَل» است. مَل مشغول بازی با بادکنک قرمزش است که ناگهان از دست او رها میشود و باد بادکنک را با خودش میبرد. مَل نگران و هراسیده از دوستانش کمک میخواهد اما هیچکدام نمیتوانند بادکنک را بگیرند.
فندق عجله دارد
معرفی کتاب
«قصههای رنگیرنگی»، مجموعهای از قصههای متنوع است که به صورت تخصصی برای گروه سنی خردسال و کودک است. کتاب «فندق عجله دارد» شامل دو داستان دربارهی سنجابی بازیگوش به نام «فندق» است. فندق شخصیتی است که مدام عجله دارد و دلش میخواهد، تندتند کارها را انجام دهد. همین ویژگی باعث میشود تا اتفاقات دردسرسازی برایش بیفتد. فندق علاوه براین مشکل، یک مشکل بزرگ دیگر هم دارد، او از همهچیز میترسد. مثلا میترسد وقتی در جنگل خواب است کسی به او حمله کند. ترس زیاد او باعث میشود تا گاهی نتواند واقعیت را آنطور که وجود دارد ببیند برای همین گاهی دچار مشکلات عجیب و حتی خندهداری میشود. این دو داستان میتواند برای کودکانی که با مسئلهی ترس و عجول بودن درگیر هستند، مفید و مؤثر باشد.
سنجاب کوچولو
معرفی کتاب
«قصههای رنگیرنگی»، مجموعهای از قصههای متنوع است که به صورت تخصصی برای گروه سنی خردسالان و کودکان میباشد. کتاب«سنجاب کوچولو» شامل دو داستان است. داستان اول: «سنجاب کوچولو»: این داستان کوتاه تصویری دربارهی سنجاب کوچولویی است که میخواهد فندقش را در زمین پنهان کند. یکبار سگ فندقش را از سوراخ درمیآورد. یکبار خرگوش همانجا یک سوراخ میکند و فندق سنجاب را بیرون میکشد. این داستان همچنان ادامه دارد تااینکه بالاخره سنجاب کوچولو یک جای مطمئن برای فندقش پیدا میکند. او همین که خیالش از بابت فندق راحت میشود، میخوابد. یک خواب طولانی و عمیق تا فصل بهار. بهار از خواب بیدار میشود و به سراغ فندقش میرود و با صحنهی زیبایی روبهرو میشود.
رستوران باب ناقلا
معرفی کتاب
«باب» تمساح تنبلی بود که وقتی دید خیلی گرسنه است فکر کرد برای به دام انداختن پرندهها کلک بزند. او یک رستوران روی پوزهاش درست کرد تا پرندهها برای خوردن دانه بیایند اما اولین پرنده که آمد از غذای رستوران خیلی خوشش آمد، رفت و بقیه پرندگان را باخبر کرد. این فرصت خوبی بود که باب پرنده بیشتری شکار کند اما همهچیز برعکس چیزی شد که فکرش را میکرد. آیا باب همهی پرندهها را میخورد؟
یک قطره باران
معرفی کتاب
«بو» خرس کوچکی بود که یک روز در جنگل بوی عسل و ماهی استشمام کرد وقتی رد بو را دنبال کرد، به یک ظرف عسل و یک ماهی روی سبزهها رسید. اما در همان حال یک شکارچی از پشت درختی که در کمینش نشسته بود بیرون آمد. بو خیلی زود او را دید، عسل و ماهی را زمین گذاشت ولی شکارچی قصد شکار او را کرده بود. شکارچی میخواست شلیک کند که یک قطره باران روی دستش افتاد. اینطوری بود که ماجرای کتاب یک قطره باران شروع شد...
توبه گرگ مرگ است بهجز اسب و مار و مرغ!
معرفی کتاب
ضربالمثلها مثل یک صندوق گنج هستند که همیشه کلیدش در دستان شماست. گاهی اوقات هیچ جملهای مانند یک ضربالمثل مفهوم را نمیرساند. مجموعه 3 جلدی «ضرب المثلهای زنده» نوشته غلامرضا حیدری ابهری، مجموعهای از صدها ضربالمثل فارسی است که با شرح ساده و روان، مفاهیم عمیق را به کودکان و نوجوانان آموزش میدهد. تصاویر رنگی و جذاب کتاب، مطالعه را لذتبخش و آسانتر کرده است. در جلد دوم این مجموعه با ضربالمثلهای جالبی درباره گرگها، مارها، اسبها و مرغها آشنا میشوید.
علاالدین و داستانهای دیگر
معرفی کتاب
در این کتاب، 13 قصه از قصههای پریان و پادشاهان و حیواناتی که سخن میگویند و تاکنون بهصورت کتاب، نمایش و فیلم به زندگی مردم راه یافتهاند، به طور مستقیم از منابع معتبر گزینش و نقل شدهاند؛ قصههایی که از دل زندگی مردم ایران و هندوستان و عربستان برخاستهاند و سالیان دراز سرگرمی روزمرهی مردمان بودهاند.
خواب دانهها
معرفی کتاب
ریحانه سلطانینژاد دختر کوچولوی یک سال و نیمهای بود که در شهر کرمان زندگی میکرد. او به همراه خانوادهاش در مراسم سالگرد شهید سردار سلیمانی شرکت کرده بود. در آن مراسم دشمنان ایران و اسلام چند بمب منفجر کردند و تعداد زیادی انسان بیگناه را به شهادت رساندند. ریحانه هم یکی از آن شهدا بود. دختر کوچولوی کاپشن صورتی و گوشواره قلبی. این کتاب داستان زندگی ریحانه را با زبانی ساده و صمیمی تعریف میکند.
شبها که ما میخوابیم، در شهر چه کسانی بیدارند و چه کارهایی انجام میدهند؟
معرفی کتاب
همهی آدمها روزها کار نمیکنند. ما قهرمانانی داریم که وقتی شب میشود و همه میخوابند آنها تازه کارشان را شروع میکنند. متصدیان اورژانس، پلیسها، کارگران و مأموران راه آهن، کارکنان فروشگاههایی که شبانهروز باز هستند، برخی از نانواها، نگهبانان و پاکبانها و ... . این قهرمانان اگر نباشند و کارشان را متوقف کنند برخی از فعالیتهای روزانهی مردم مختل میشود و هرج و مرج پیش میآید. برای اینکه با داستان این قهرمانها آشنا شوی کتاب حاضر را با دقت بخوان.