یک عالمه هویج
معرفی کتاب
این داستان درباره خرگوشی است که هویج را بیشتر از هر چیزی دوست دارد و هرجا که هویج میبیند، آن را میکند و در لانهاش نگهمیدارد. به مرور زمان خانه خرگوش دیگر جایی برای خود او نداشت و خرگوش مجبور شد مهمان خانه دوستانش شود؛ اما خانه دوستانش هم کوچکتر از چیزی بودند که خرگوش در آن جا شود!
خرگوش باید چطوری این مشکل را حل میکرد؟ ....
خرگوش باید چطوری این مشکل را حل میکرد؟ ....
اگرهای ناقلا
معرفی کتاب
گاهی اوقات برای کودکان پیش میآید که قبل از مسابقه یا اتفاقی مهم، نگران و مضطرب میشوند. به اتفاقات بد فکر میکنند و میترسند که نتیجه خوبی در انتظارشان نباشد. داستان این کتاب نیز درباره همین مشکل و چگونگی حل آن است. کارا دختری باهوش و بااستعداد بود که میخواست در مسابقه استعدادیابی شرکت کند. او نگران بود و اضطراب رهایش نمیکرد؛ اما دوست کارا به کمکش آمد و حرفهای آرامکنندهای به او گفت. حرفهایی که توانست به شجاعشدن و بالارفتن اعتمادبهنفس کارا کمک کند.
این کتاب میتواند به کودکانی که با مشکل اضطراب و کمبود اعتمادبهنفس مواجه هستند کمک و ایشان را به سوی موفقیت هدایت کند.
این کتاب میتواند به کودکانی که با مشکل اضطراب و کمبود اعتمادبهنفس مواجه هستند کمک و ایشان را به سوی موفقیت هدایت کند.
بلوط طلایی
معرفی کتاب
ماجرا در یک جنگل سرسبز میگذرد و سنجاب کوچولو میخواهد در مسابقه دویدن که جایزه آن یک بلوط بزرگ است، شرکت کند. سنجاب دوست دارد به تنهایی در این مسابقه برنده شود اما جزو شرایط مسابقه این است که گروهی در آن شرکت کنند. سنجاب در دویدن از همه دوستانش جلو میافتد و به بلوط میرسد، اما تنهایی زورش نمیرسد بلوط را تکان دهد و آن را ببرد.
حالا سنجاب باید چه کار کند؟
این کتاب درباره اهمیت کار گروهی و دوستی است. نویسنده قصد دارد به کودکان بگوید نمیتوان تمام کارها را تنهایی انجام داد و باید از دیگران کمک گرفت.
حالا سنجاب باید چه کار کند؟
این کتاب درباره اهمیت کار گروهی و دوستی است. نویسنده قصد دارد به کودکان بگوید نمیتوان تمام کارها را تنهایی انجام داد و باید از دیگران کمک گرفت.
یک تلاش بیشتر!
معرفی کتاب
دایره، مشغول بازی با دوستانش است که چشمش میافتد به برجی که مربعها و ششضلعیها ساختهاند. دایره آنقدر از برج خوشش میآید که به دوستانش مثلث و لوزی، پیشنهاد میدهد با هم برج بسازند. اما به نظر میآید آنها گردتر، نوکتیزتر و خیلی لقتر از مربعها و ششضلعیها هستند؛ بنابراین هر برجی که میسازند به سرعت فرو میریزد. آنها به تلاش خود ادامه میدهند، راهحلهای گوناگونی را امتحان میکنند و حتی تلاش میکنند خودشان را قویتر کنند. اما باز هم برجشان فرو میریزد! وقتی بقیه شکلها از ساختن برج ناامید میشوند، دایره راهحلهای دیگری پیدا میکند و از دوستانش میخواهد به تلاششان ادامه دهند...
گورکن و راسو: خانه سنگی
معرفی کتاب
این داستان درباره یک دوستی عجیب و غریب است. دوستی بین یک گورکن جواهرنشان و یک راسوی بازیگوش.
راسو به خانه نیاز داشت و باید سرپناهی برای خود پیدا میکرد اما گورکن بسیار منزوی بود و کار جواهرشناسی نیز به تمرکز احتیاج داشت. راسو برای همخانهشدن با گورکن تمام تلاشش را کرد اما گورکن دست بردار نبود و حاضر نبود راسو را بپذیرد. بهنظر شما حق با راسو است یا گورکن؟ کدام یک موفق میشوند به خواستهشان برسند؟
راسو به خانه نیاز داشت و باید سرپناهی برای خود پیدا میکرد اما گورکن بسیار منزوی بود و کار جواهرشناسی نیز به تمرکز احتیاج داشت. راسو برای همخانهشدن با گورکن تمام تلاشش را کرد اما گورکن دست بردار نبود و حاضر نبود راسو را بپذیرد. بهنظر شما حق با راسو است یا گورکن؟ کدام یک موفق میشوند به خواستهشان برسند؟
این که فقط یکی است!
معرفی کتاب
این داستان درباره تاثیر ناخواسته اعمال و رفتار ما بر یکدیگر و محیط زیستمان است؛ یعنی ما یک کار کوچک انجام میدهیم و بدون اینکه بخواهیم روی اتفاق افتادن حوادث بعدی، اثرگذار میشویم. این ماجرا در شهری کوچک رخ میدهد که حیوانات گوناگونی همچون بچه کرگدن و لاکپشت در آن زندگی میکنند. بچه کرگدن تصور میکند اگر یک پوسته شکلات را روی زمین بیندازد و شهر را آلوده کند، اتفاق بدی نمیافتد، اما ماجرا آنطور که او توقع داشت پیش نرفت و همان یک کار ناپسند، باعث بهوجود آمدن اتفاقات بدتری شد.
نویسنده کتاب حاضر در تلاش است تا کودکان را نسبت به کارهایی که انجام میدهند هوشیاتر کند و حوادثی را که ممکن است در پی انجام یک کار غلط رخ بدهد، به مخاطب بشناساند.
نویسنده کتاب حاضر در تلاش است تا کودکان را نسبت به کارهایی که انجام میدهند هوشیاتر کند و حوادثی را که ممکن است در پی انجام یک کار غلط رخ بدهد، به مخاطب بشناساند.
هایدی حشره ترکهای
معرفی کتاب
این داستان درباره حشرهای به نام هایدی است که میخواهد به مدرسه برود؛ کودکی که خیلی قد بلند و لاغر بود و کسی به او توجهی نمیکرد. هایدی به خاطر ظاهر خاص و متفاوتش در مدرسه نادیده گرفته میشد و و تنها مانده بود. او شبیه یک تکه چوب بود و حتی معلم نمیتوانست او را از چوب لباسی تشخیص دهد؛ اما اوضاع به این شکل نماند و یک روز اتفاقی افتاد که هایدی متوجه شد او میتواند خیلی مفید باشد و با قد بلند و دستان دراز خود کارهایی بکند که هیچکس از پس آنها برنمیآید.
نویسنده کتاب حاضر قصد دارد به کودکان کمک کند تا اگر وارد اجتماعی بزرگ مثل مدرسه شدند و تنها ماندند و دیگران با آنها رفتار خوبی نداشتند، چطور شرایط جدیدشان را مدیریت کنند و با آن کنار یایند.
نویسنده کتاب حاضر قصد دارد به کودکان کمک کند تا اگر وارد اجتماعی بزرگ مثل مدرسه شدند و تنها ماندند و دیگران با آنها رفتار خوبی نداشتند، چطور شرایط جدیدشان را مدیریت کنند و با آن کنار یایند.
ما با هم دوستیم
معرفی کتاب
مجموعه مهارتهای زندگی با موضوعات متعدد و مورد نیاز، رشد فردی و اجتماعی کودکان را مدنظر قرار داده است.
این کتاب درباره دوستی است و برای نشاندادن دوستی و اهمیت این موضوع، از پدیدههای طبیعت مثالهایی آورده است، مثل ابر و باران و رنگینکمان که باهم دوست هستند و همیشه در کنار هم میمانند. در انتهای کتاب از کودک خواسته شده تا برای هرکدام از تصویرهای ابر و خورشیدها داستانی کوتاه بنویسد و سپس تصویرهای بیرنگ را رنگآمیزی کند.
این کتاب درباره دوستی است و برای نشاندادن دوستی و اهمیت این موضوع، از پدیدههای طبیعت مثالهایی آورده است، مثل ابر و باران و رنگینکمان که باهم دوست هستند و همیشه در کنار هم میمانند. در انتهای کتاب از کودک خواسته شده تا برای هرکدام از تصویرهای ابر و خورشیدها داستانی کوتاه بنویسد و سپس تصویرهای بیرنگ را رنگآمیزی کند.
وقتی مهربانم
معرفی کتاب
این کتاب از طریق داستانگویی کودک را با درک احساس مهربانی آشنا میکند. کودک میآموزد که مهربانی چیست؟ چه احساسی دارد و چگونه میتوان آن را نشان داد. کودک داستان گلی مهربان را دنبال میکند تا مهربانی و احساسش را با دیگران تقسیم کند. در این کتاب کودک میآموزد چگونه محبت کند و از آن در ارتباطات روزمرهاش استفاده کند؛ همچنین میتواند هوش هیجانی کودک را افزایش داده و احساس شادی و مهربانی را در او تقویت کند.
پیچوله کوچوله
معرفی کتاب
این کتاب، قصه حلزونی کوچک بهنام «پیچوله» است که میخواهد پدربزرگش را ببیند؛ پدربزرگِ پیچولهکوچوله شبیه برخی از پدربزرگ ما انسانها پیر و بیمار است و نیاز دارد کسی از او مراقبت کند و مادر پیچولهکوچوله این وظیفه را برعهده این حلزون کوچک میگذارد. پیچوله با خوشحالی راهی خانه پدربزرگ میشود که چند باغچه دورتر از خانه آنهاست؛ اما سر راهش موانعی قرار دارد...