لوئیزا!! خواهش میکنم
معرفی کتاب
لوئیز حاضر نیست برادر بزرگش، «جک»، را تنها بگذارد. جک برای دور کردن او همه کار میکند؛ اما نمیشود در برابر لوئیز مقاومت کرد. او مصمم است تا جایی که میتواند کنار برادرش بماند. هنگامیکه جک با ناامیدی آرزو میکند ای کاش لوئیز یک سگ بود، ناگهان با منظره وحشتناکی روبهرو میشود. به نظر میرسد لوئیز رفته و یک سگ کوچولو جای او را گرفته است! اما این چطور ممکن است؟
عکس فوری
معرفی کتاب
مجموعه پنججلدی «حکایتهای کمال»، دربردارنده داستانهای کوتاهی است که وقایع آن در دهه چهل اتفاق میافتد. این قصهها یادآور دوران نوجوانی و خاطرات زندگی «محمد میرکیانی» در تهران قدیم است و نوجوانان را با سبک زندگی آن دوره آشنا میکند. در جلد پنجم از این مجموعه، سی داستان ارائه شده است. در داستان «عکس فوری»، «کمال» باید برای پرونده مدرسهاش عکس ببرد. او همراه پدرش به چهارراه مولوی میرود تا عکس فوری بیندازد؛ اما در راه بر اثر حادثهای سرش میشکند. او مجبور میشود با سر شکسته عکس بگیرد و... .
شهر فرنگی
معرفی کتاب
مجموعه پنججلدی «حکایتهای کمال»، دربردارنده داستانهای کوتاهی است که وقایع آن در دهه چهل اتفاق افتاده است. این قصهها یادآور نوجوانی و خاطرات زندگی «محمد میرکیانی» در تهران قدیم است که نوجوانان را با سبک زندگی آن دوره آشنا میکند.در جلد چهارم از«حکایتهای کمال»سی داستان ارائه شده است. در داستان «شهر فرنگی»، چندروزی است که عمو شهر فرنگی به محله کمال آمده است و کمال دلش میخواهد به تماشای شهر فرنگی برود. او از مادرش پول میگیرد و به آرزویش میرسد؛ اما... .
چراغ عروسی
معرفی کتاب
مجموعه پنججلدی «حکایتهای کمال» دربردارنده داستانهای کوتاهی است که وقایع آن در دهه چهل اتفاق میافتد. این قصهها یادآور دوران نوجوانی و خاطرات زندگی «محمد میرکیانی» در تهران قدیم است و نوجوانان را با سبک زندگی آن دوره آشنا میکند. در جلد سوم از این مجموعه، سی داستان کوتاه ارائه شده است. در داستان «چراغ عروسی»، «کمال»، برای شرکت در مراسم عروسی دخترعمهاش به همراه پدر و مادرش به خانه آنها میرود. او که تا به حال چراغ پایهبلند عروسی ندیده است، با هیجان در کوچه میایستد و چراغ را تماشا میکند؛ اما چراغ روشن نمیشود. کارگر الکتریکی از کمال کمک میخواهد و... .
حوض کاشی
معرفی کتاب
مجموعه پنججلدی «حکایتهای کمال»، دربردارنده داستانهای کوتاهی است که وقایع آن در دهه چهل اتفاق افتاده است. این قصهها یادآور نوجوانی و خاطرات زندگی «محمد میرکیانی» در تهران قدیم است که نوجوانان را با سبک زندگی آن دوره آشنا میکند. جلد دوم این مجموعه، شامل سی داستان است. «موهای آلمانی»، «روزنامههای عجیب»، «فالودههای بهاری» و «حوض کاشی»، نام برخی از این داستانهاست. در داستان آخر، «کمال» همراه دوست و مادرش به خانه «دایی عباس» میروند. هنگامیکه کمال و دوستش کنار حوض کاشیکاری شده وسط حیاط بازی میکنند، ناگهان یکی از گلدانهای کنار حوض میشکند و... .
سماور زغالی
معرفی کتاب
مجموعه پنججلدی «حکایتهای کمال»، دربردارنده داستانهای کوتاهی است که وقایع آن در دهه چهل اتفاق میافتد. این قصهها یادآور دوران نوجوانی و خاطرات زندگی «محمد میرکیانی» در تهران قدیم است که نوجوانان را با سبک زندگی آن دوره آشنا میکند. در جلد نخست از این مجموعه، سی داستان ارائه شده است. در داستان «سماور زغالی»، کمال برای تهیه زغال به مغازه «مشهدی اصغر» میرود و در نزاعی که در مغازه رخ میدهد، سر و صورتش سیاه میشود. وقتی به خانه بازمیگردد... .
دستهای سبز لاله
معرفی کتاب
«مجید» برادر «مریم»، همراه دوستش، «قاسم»، به جبهه میرود و پیاز گل لالهای را که در گلدان کاشته است، به مریم میسپارد و سفارش میکند که گلدان باید در جای تاریک باشد تا برای عید نوروز گل بدهد. مجید و قاسم میروند و مریم با تمام دلتنگیاش از گل لاله مراقبت میکند. بعد از مدتها قاسم بازمیگردد؛ اما خبری از مجید نیست! این داستان، حکایت پایمردیهای جوانانی است که توانستند وطن را حفظ کرده و سرزمینمان را به دشت لاله تبدیل کنند.
دریا به رنگ مهتاب
معرفی کتاب
این کتاب شامل دوازده سرود است، همراه با تصاویر مرتبط با موضوع اشعار. عنوان بعضی از این اشعار به این ترتیب است: «شکوفههای یاس»، «پشت این پنجره»، «حرم»، «خاطرات سبزرنگ»، «بوی ماهی» و «فصل آشتی». مضامین اغلب اشعار، مذهبی است، مانند زیارت و عبادت کردن. همچنین توصیفی از آفرینش و طبیعت به زبان ساده ارائه شده است.
راز قلعه سرخ
معرفی کتاب
آدمآهنی، فرمانده لشکری از جنگجویان جنایتکار بود. آنها همهچیز را غارت و همهجا را ویران میکردند. آدمآهنی و افرادش در هیچ جنگی شکست نخورده بودند. روزی آدمآهنی به پیرمردی رسید که در کلبه کوچکی زندگی میکرد. پیرمرد از آدمآهنی خواست که به او کاری نداشته باشد و خانهاش را آتش نزند. پیرمرد گفت در قلعهای که هفت روز از اینجا راه است، ثروت بسیاری وجود دارد که بزرگترین لشکر دنیا از آن مراقبت میکند! آدمآهنی که فکر میکرد خودش بزرگترین و قویترین لشکر را دارد، گفت میتواند در چشمبرهم زدنی قلعه را نابود کند. او به پیرمرد گفت هفت روز دیگر از بالای درختها دودی میبینی و آسمان شب پر از شعلههای سرخ آتش میشود و قول داد که اگر شکست بخورد، تبرزینش را به پیرمرد میدهد. آدمآهنی به قلعه رسید و... .
کبوترها را صدا کن: قصهها و افسانههای مردم دنیا (مکزیک)
معرفی کتاب
این داستان درباره پسری از مکزیک است که در آمریکا زندگی میکند. «خوان» در شهر کوچکی از ایالت کالیفرنیا به دنیا آمده است. پدر و مادرش کشاورز هستند. آنها از شهری به شهر دیگری میروند، در چادر زندگی میکنند و مادر با هیزم غذا میپزد تا اینکه روزی پدر، بالای ماشینی اسقاطی، اتاقکی میسازد. پدر خوان برای آدمهای بازنشسته کار میکند. آنها به جای دستمزد، خرگوش زنده، بیسکویت ذرت یا چند کیسه آواکادو و بوقلمون یا... به او میدهند. پدر و مادر خوان در زمستان تاکهای انگور را هرس میکنند و در بهار به سمت سالینا میروند تا خربزه و کاهو و بروکلی بچینند. خوان میداند روزی میرسد که او راه خودش را پیدا میکند.